English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
impact exitation U تحریک ضربهای
impluse exitation U تحریک ضربهای
implusive excitation U تحریک ضربهای
shock excitation U تحریک ضربهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
impact ionization U ایونیزاسیون ضربهای یونیزاسیون ضربهای
tricrotism U نبض سه ضربهای ضربان نبض بطور سه ضربهای
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
posttraumatic U پس ضربهای
traumatic U ضربهای
dicrotism U دو ضربهای
impluse switch U کلید ضربهای
impluse switch U تکمه ضربهای
implusing signal U سیگنال ضربهای
impluse tachometer U تاکومتر ضربهای
mach wave U موج ضربهای
impluse wave U موج ضربهای
impluse voltage U فشار ضربهای
impluse detector U اشکارسازجریان ضربهای
strode analysis U تحلیل ضربهای
detonation U انفجار ضربهای
ippon kumite U مبارزه تک ضربهای
drop test U ازمایش ضربهای
impluse generator U مولد ضربهای
shock wave U موج ضربهای
tricrotic U نبض سه ضربهای
transient voltage U ولتاژ ضربهای
whipping U حرکت ضربهای
shock concrete U بتن ضربهای
shock waves U موج ضربهای
detonations U انفجار ضربهای
partial products U حاصل ضربهای جز
impact load U بار ضربهای
impluse current U جریان ضربهای
impluse contact U کنتاکت ضربهای
impact printer U چاپگر ضربهای
impluse breakdown U شکست ضربهای
impulsive force U نیروی ضربهای
sambon kumite U مبارزه سه ضربهای
impulse turbine U توربین ضربهای
impulse discharge U تخلیه ضربهای
impact strength U استحکام ضربهای
australian crawl U کرال دو ضربهای
batch mixer U مخلوط کن ضربهای
impact force U نیروی ضربهای
percussion welding U جوشکاری ضربهای
impluse inertia U لختی ضربهای
impluse sender U مولد ضربهای
percussion press U پرس ضربهای
impluse function U تابع ضربهای
impluse distortion U اعوجاج ضربهای
pulsating load U بار ضربهای
impact transducer U مبدل فرایندهای ضربهای
impluse voltage generator U مولد فشار ضربهای
impluse test U ازمایش فشار ضربهای
impluse voltage test U ازمایش فشار ضربهای
impluse turbine U توربین فشار ضربهای
impluse current generator U مولد جریان ضربهای
impluse voltage cascade U ابشار فشار ضربهای
impluse voltage generation U تولید فشار ضربهای
impluse breakdown voltage U فشار شکست ضربهای
impluse circuit U مدار جریان ضربهای
impact crusher U سنگ شکن ضربهای
impluse voltage stress U تنش فشار ضربهای
impluse withstand voltage U فشار ضربهای ایستا
impluse sound level U سطح صوت ضربهای
tensile impact test U ازمایش کشش ضربهای
oblique shock wave U موج ضربهای مایل
mach line U موج ضربهای ضعیف
detached shock wave U موج ضربهای منفصل
joint U مفصل اتصال ضربهای
daisy wheel printer U چاپگر اصلی ضربهای
normal shock wave U موج ضربهای عمود
impluse protective level U سطح فشار ضربهای
percussion riveter U پرچ کننده ضربهای
pulsed resistance welding U جوشکاری مقاومتی ضربهای
wavelet U موج ضربهای کوچک
jar ramming method U روش ضربهای قالبریزی
jia ippon kumite U مبارزه ازاد تک ضربهای
pusher type furnace U کوره نوع ضربهای
impluse voltage test technipue U روش ازمایش فشار ضربهای
impluse response U رفتار در مقابل فشار ضربهای
impluse circuit U مدارایمپولز مدار فشار ضربهای
impluse high tension generator U مولد فشار قوی ضربهای
hig low jack U ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را جا می گذارد
bank shot U ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
tricrotic U ضربان نبض بطورسه ضربهای
instantaneous short circuit current U جریان اتصال کوتاه ضربهای
counting U تعداد جریانهای ضربهای شمردن
counted U تعداد جریانهای ضربهای شمردن
count U تعداد جریانهای ضربهای شمردن
counts U تعداد جریانهای ضربهای شمردن
light hit U ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را نمیاندازد
do split U ضربهای در بولینگ که میله جلو و 7 یا 01 را جا می گذارد
lets U ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
lilies U ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
initial alternating short circuit curren U جریان متناوب اتصال کوتاه ضربهای
lily U ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
lenght U ضربهای که توپ روی دیوارعقب میافتد
sour apple U ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
bedpost U ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را بجا می گذارد
big ball U ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
big four U ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
letting U ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
forcing shot U ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
let U ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
half worcester U ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 9 یا 2 و 8 را جامی گذارد
double pinochle U ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
lofts U ضربهای که گوی گلف را در مسیر منحنی بالامیبرد
bank shot U ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
leg glance U ضربهای که توپ را مستقیما"به پشت توپزن می فرستد
keilo U ضربهای در کاراته بانوک انگشتان جمع شده
lip U ضربهای که به لبه سوراخ گلف برسد و در ان نیفتد
loft U ضربهای که گوی گلف را در مسیر منحنی بالامیبرد
late cut U ضربهای که توپ را به منطقه پشت توپزن می فرستد
give a catch U زدن ضربهای که ممکن است بل گرفته شود
single U ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
impluse voltage testing plant U ازمایشگاه فشار ضربهای تاسیسات ازمایش فشارضربهای
deflection U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
force U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
jar U این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
jarred U این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
deflections U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
jars U این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
forces U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forcing U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
sidehiller U ضربهای که گوی از شیب درچمن نرم سرازیر میشود
maximum asymmetric three phase U current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
blocking U گرفتگی مسیر جریان در تونل باد ناشی از موجهای ضربهای
dragged U ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drags U ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drag U ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
draw U ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
draws U ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
diamonds U شکل موجهای ضربهای که معمولا در جریان خروجی راکتها بصورت لوزیهای پشت سر هم قابل مشاهده است
irritation U تحریک
excitation U تحریک
afterdischarge U رد تحریک
agitation U تحریک
boils U تحریک
fomentation U تحریک
boiled U تحریک
boil U تحریک
irritations U تحریک
kiaugh U تحریک
instigation U تحریک
provacation U تحریک
snit U تحریک
excitement U تحریک
excitements U تحریک
persuasions U تحریک
persuasion U تحریک
stimulation U تحریک
stimuli U تحریک
provcation U تحریک
stimulus U تحریک
impulsion U تحریک
impulsions U تحریک
provocation U تحریک
suasion U تحریک
incitation U تحریک
inanition U تحریک
provocations U تحریک
incitement U تحریک
bow wave U موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
steam up U تحریک کردن
step by step excitation U تحریک تدریجی
mechanical stimulation U تحریک مکانیکی
dichorhinic stimulation U تحریک منخرینی
dirhinic stimulation U تحریک منخرینی
stimulater U تحریک کننده
dichotic stimulation U تحریک دو گوشی
stimulator U تحریک کننده
stir up U تحریک کردن
over excitation U تحریک بیش از حد
twittery U تحریک شده
rebarbative U تحریک کننده
radiation excitation U تحریک تابشی
diotic stimulation U تحریک دو گوشی
natural excitation U تحریک طبیعی
brain stimulation U تحریک مغز
cortical stimulation U تحریک مغز
catalytic U تحریک کننده
wear on U تحریک کردن
collision excitation U تحریک برخوردی
set on U تحریک کردن به
persuasible U تحریک شدنی
series excitation U تحریک سری
vibration excitation U تحریک نوسان
self excitation U خود تحریک
light stimulus U تحریک نور
inspirit U تحریک کردن
excitation band U نوار تحریک
excitation energy U انرژی تحریک
excitation of a gas U تحریک گاز
excitation potential U پتانسیل تحریک
excitation state U تراز تحریک
exciting current U جریان تحریک
faradism U تحریک با الکتریک
faradization U تحریک با الکتریک
to stir up U تحریک کردن
field exciation U تحریک میدان
field excitation U تحریک میدان
to set on U تحریک کردن
hypo U تحریک کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com