English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lock out U تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
underprivileged U محروم از مزایای اجتماعی واقتصادی
fringe benefits U مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
To wear down someones resitance. U تاب وتوان رااز کسی سلب کردن
rattening U محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
To tantalize someone . To keep someoneguessing . U دل کسی را آب کردن (سردواندن ،امیدوار وسپس محروم کردن )
disbarment U محروم کردن از حق وکالت دادگستری ممنوع الوکاله کردن
prohibiting U تحریم کردن
blackballs U تحریم کردن
bans U تحریم کردن
boycotts U تحریم کردن
banning U تحریم کردن
ban U تحریم کردن
boycotting U تحریم کردن
blackballing U تحریم کردن
blackball U تحریم کردن
prohibit U تحریم کردن
boycott U تحریم کردن
blackballed U تحریم کردن
prohibits U تحریم کردن
boycotted U تحریم کردن
prohibit U ممنوع کردن تحریم کردن
prohibits U ممنوع کردن تحریم کردن
lock out U حبس کردن تحریم کردن
prohibiting U ممنوع کردن تحریم کردن
dispossessed U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossesses U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessing U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossess U ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
to boycott goods U تحریم کردن کالا
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
deprives U محروم کردن معزول کردن
curtailing U محروم کردن قطع کردن
foreclosing U محروم کردن سلب کردن
foreclosed U محروم کردن سلب کردن
divests U محروم کردن عاری کردن
evacuates U ترک کردن محروم کردن
disappoint U ناکام کردن محروم کردن
curtails U محروم کردن قطع کردن
evacuate U ترک کردن محروم کردن
interdict U قدغن کردن محروم کردن
cut off U قطع کردن محروم کردن
evacuated U ترک کردن محروم کردن
forecloses U محروم کردن سلب کردن
foreclose U محروم کردن سلب کردن
divest U محروم کردن عاری کردن
divesting U محروم کردن عاری کردن
deprive U محروم کردن معزول کردن
divested U محروم کردن عاری کردن
curtail U محروم کردن قطع کردن
curtailed U محروم کردن قطع کردن
disappoints U ناکام کردن محروم کردن
depriving U محروم کردن معزول کردن
evacuating U ترک کردن محروم کردن
geld U بی تخمدان کردن محروم کردن
abdicates U محروم کردن
excludes U محروم کردن
cut off U محروم کردن
depriving U محروم کردن
abdicated U محروم کردن
abdicating U محروم کردن
exclude U محروم کردن
to cut off U محروم کردن
deprive U محروم کردن
dis- U محروم کردن
bereave U محروم کردن
devest U محروم کردن
abdicate U محروم کردن
deprives U محروم کردن
strip U محروم کردن از
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
unsight U از دیدن محروم کردن
dispossessed U از تصرف محروم کردن
dispossessing U محروم کردن دورکردن
dispossessing U از تصرف محروم کردن
dispossess U از تصرف محروم کردن
disinherits U از ارث محروم کردن
dispossess U محروم کردن دورکردن
dispossessed U محروم کردن دورکردن
unvoice U محروم از صدا کردن
disinherit U از ارث محروم کردن
dispossesses U محروم کردن دورکردن
dispossesses U از تصرف محروم کردن
cut off with a shilling از ارث محروم کردن
disinheriting U از ارث محروم کردن
disestablished U کلیسا را از ازادی محروم کردن
ostracize U از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracising U از حقوق اجتماعی محروم کردن
disestablish U کلیسا را از ازادی محروم کردن
ostracizes U از حقوق اجتماعی محروم کردن
deprive the heirs of inheritance U وراث را از ارث محروم کردن
disbar U از شغل وکالت محروم کردن
unseated U محروم کردن نماینده از کرسی
disendow U از عطیه محروم کردن نبخشیدن
To cut somebody out of a wI'll. U کسی را از ارث محروم کردن
ostracism U محروم کردن از حقوق اجتماعی
disestablishing U کلیسا را از ازادی محروم کردن
disfranchise U از حق رای یا انتخاب محروم کردن
ostracized U از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracizing U از حقوق اجتماعی محروم کردن
disestablishes U کلیسا را از ازادی محروم کردن
unseat U محروم کردن نماینده از کرسی
unsex U از خواص جنسی محروم کردن
unseats U محروم کردن نماینده از کرسی
ostracises U از حقوق اجتماعی محروم کردن
unseating U محروم کردن نماینده از کرسی
attaint U مقصر دانستن محروم کردن
ostracised U از حقوق اجتماعی محروم کردن
mayhen U ازوسیله دفاع محروم کردن
ostracizes U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracizing U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracised U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracize U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
declass U کسی راازطبقه اجتماعی محروم کردن
ostracized U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracising U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracises U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
disincorporate U ازامتیازات اصنافی یاشخصیت حقوقی محروم کردن
tantalizes U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalized U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalises U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalize U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalised U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
theft U بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts U بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
households U مستخدمین خانه
household U مستخدمین خانه
personnel U استخدامی
personnel psychology U روانشناسی استخدامی
employment tests U ازمونهای استخدامی
employment practice U شیوه استخدامی
inductee U استخدامی پذیرفته شده
personnel development U برنامه ریزی استخدامی
welfare benefits U مزایای رفاهی
fringe benefit U مزایای شغلی
advantages accruning from U مزایای حاصله
authorized allowance U مزایا مزایای قانونی
royalty U حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
royalties U حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
benefits payable to surviving dependents U مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
suspending U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspend U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspends U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
alderman U نام قضات نام مستخدمین شهرداری عضوهیئت قانون گذاری یک شهر
aldermen U نام قضات نام مستخدمین شهرداری عضوهیئت قانون گذاری یک شهر
university extension U تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
unbonnet U کلاه رااز سربرداشتن
erases U اثارچیزی رااز بین بردن
erase U اثارچیزی رااز بین بردن
erased U اثارچیزی رااز بین بردن
cook one's goose <idiom> U شانس کسی رااز اوگرفتن
separate the good ones from the bad ones. U خوبها رااز بدها جداکردن
erasing U اثارچیزی رااز بین بردن
to lose patience U تاب و توان رااز دست دادن
i made him my proxy U او رااز جانب خود وکیل کردم
bobble U برای لحظهای توازن رااز دست دادن
He has read the book from cover to cover . U کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
nephrotomy U چیزی که شخص رااز پیشرفت باز میدارد
He forced his way thru the crowd . U بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
bobbles U برای لحظهای توازن رااز دست دادن
crowbar U مداری که سیستم کامپیوتر رااز جریانات ولتاژ بالامحافظت میکند
crowbars U مداری که سیستم کامپیوتر رااز جریانات ولتاژ بالامحافظت میکند
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
third party lease U توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
boycott U تحریم
embargoes U تحریم
boycotted U تحریم
boycotts U تحریم
embargo U تحریم
interdict U تحریم
divestiture U تحریم
incitement U تحریم
lockouts U تحریم
declaring as unlawful U تحریم
prohibition U تحریم
boycotting U تحریم
lockout U تحریم
pilloried U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillory U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
boycotts U تحریم معاملات
boycotting U تحریم معاملات
taboos U حکم تحریم
injunctions U تحریم معاملات
embargoes U تحریم ممنوعیت
prohibition U تحریم ممانعت
embargo U تحریم ممنوعیت
taboo U حکم تحریم
injunction U تحریم معاملات
boycott U تحریم معاملات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com