Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prohibition
U
تحریم ممانعت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
arrests
U
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrested
U
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrest
U
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
incitement
U
تحریم
boycott
U
تحریم
boycotted
U
تحریم
boycotting
U
تحریم
boycotts
U
تحریم
prohibition
U
تحریم
embargoes
U
تحریم
divestiture
U
تحریم
lockout
U
تحریم
lockouts
U
تحریم
interdict
U
تحریم
embargo
U
تحریم
declaring as unlawful
U
تحریم
economic sanctions
U
تحریم اقتصادی
injunction
U
تحریم معاملات
injunctions
U
تحریم معاملات
prohibits
U
تحریم کردن
labor boycott
U
تحریم کار
blackballed
U
تحریم کردن
blackball
U
تحریم کردن
blackballs
U
تحریم کردن
prohibiting
U
تحریم کردن
prohibit
U
تحریم کردن
blackballing
U
تحریم کردن
ban
U
تحریم کردن
boycotted
U
تحریم معاملات
boycotted
U
تحریم کردن
boycott
U
تحریم معاملات
boycott
U
تحریم کردن
embargoes
U
تحریم ممنوعیت
embargo
U
تحریم ممنوعیت
bans
U
تحریم کردن
taboo
U
حکم تحریم
banning
U
تحریم کردن
boycotting
U
تحریم کردن
boycotts
U
تحریم معاملات
boycotts
U
تحریم کردن
boycotting
U
تحریم معاملات
taboos
U
حکم تحریم
to boycott goods
U
تحریم کردن کالا
to boycott anation
U
ملتی را تحریم قراردادن
banning
U
حکم تحریم یاتکفیر
ban
U
حکم تحریم یاتکفیر
bans
U
حکم تحریم یاتکفیر
interdiction
U
ممانعت
restraint
U
ممانعت
exclusion
U
ممانعت
restraints
U
ممانعت
prevention
U
ممانعت
withhold
U
ممانعت
withholding
U
ممانعت
withholds
U
ممانعت
obstruction
U
ممانعت
obstructions
U
ممانعت
debarment
U
ممانعت
forbiddance
U
ممانعت
interdict
U
ممانعت
block age
U
ممانعت
molestation
U
ممانعت
withheld
U
ممانعت
proscribed
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribes
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribing
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribe
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
checked
U
ممانعت کردن
steric hindrance
U
ممانعت فضایی
check
U
ممانعت کردن
liberalizer
U
رافع ممانعت
forfend
U
ممانعت کردن
hanging prevention
U
ممانعت از تعلیق
denial measures
U
اصول ممانعت
area interdiction
U
ممانعت در منطقه
area interdiction
U
ممانعت منطقهای
preventer
U
ممانعت کننده
trade barrier
U
ممانعت تجاری
impedes
U
ممانعت کردن
checks
U
ممانعت کردن
impeded
U
ممانعت کردن
impede
U
ممانعت کردن
annoyance
U
ممانعت ازردگی
turn a deaf ear to
<idiom>
U
ممانعت از شنیدن
blockage
U
ممانعت دریایی
interference
U
ممانعت غیرمجاز
blockages
U
ممانعت دریایی
disseisin
U
تحریم کسی ازتصرف ملک خود
liberalising
U
رفع ممانعت کردن
write inhibit ring
U
حلقه ممانعت از نوشتن
stalling
U
ماندن ممانعت کردن
stall
U
ماندن ممانعت کردن
rein
U
ممانعت لجام زدن
liberalizes
U
رفع ممانعت کردن
liberalised
U
رفع ممانعت کردن
liberalises
U
رفع ممانعت کردن
hindered rotation
U
چرخش ممانعت شده
liberalize
U
رفع ممانعت کردن
liberalized
U
رفع ممانعت کردن
liberalizing
U
رفع ممانعت کردن
mutual exclusion
U
ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
stramline flow
U
جریان موازی یابی ممانعت
forclosure
U
سلب حق اقامه دعوی ممانعت
forestalls
U
پیش افتادن ممانعت کردن
prevent
U
مانع شدن ممانعت کردن
blankest
U
ممانعت از امتیاز گیری حریف
forestalled
U
پیش افتادن ممانعت کردن
prevented
U
مانع شدن ممانعت کردن
blocking and chocking
U
ممانعت و راه بندی کردن
blank
U
ممانعت از امتیاز گیری حریف
preventing
U
مانع شدن ممانعت کردن
forestall
U
پیش افتادن ممانعت کردن
denials
U
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
competition clause
U
شرط ممانعت از دخول دیگران
prevents
U
مانع شدن ممانعت کردن
preventive
U
عامل ممانعت جلوگیری کننده
denial measures
U
تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
denial
U
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
precluding
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
precludes
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
surviving
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
precluded
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
preclude
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
survives
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survived
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survive
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
obstruction
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
obstructions
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
clearing block
U
قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
interdiction
U
ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
interdict
U
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
stickers
U
اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
sticker
U
اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
terrain avoidance
U
ممانعت خودکار هواپیما ازنزدیک شدن به زمین
blue laws
U
قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
blue law
U
قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
back pressure valve
U
سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
censeur
U
ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
interlock
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
lock out
U
تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
contact burst preclusion
U
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
brian kellogg
U
پیمانی که مبتکر ان بریان کلوگ وزیرخارجه امریکا در 8291 بودو امضا کنندگان ان جنگ را به عنوان وسیله حل اختلافات بین المللی محکوم و تحریم کردند
counterflak
U
اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
peace pact
U
میثاق دوستی میثاق تحریم جنگ
detention of pay
U
ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
air interdiction
U
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
prohibits
U
ممنوع کردن تحریم کردن
prohibiting
U
ممنوع کردن تحریم کردن
prohibit
U
ممنوع کردن تحریم کردن
lock out
U
حبس کردن تحریم کردن
obstruction
U
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstructions
U
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
hinder
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindering
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hinders
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindered
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
trapping
U
اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
realistic deterrence
U
میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com