English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
delimit U تحدید حدود کردن
delimited U تحدید حدود کردن
delimiting U تحدید حدود کردن
delimits U تحدید حدود کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
confinement U تحدید حدود
delimitation U تحدید حدود
mark out a ground U تحدید حدود زمین
demarkation line U خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
banding U روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
delimits U تعیین کردن حدود
demarcate U تعیین حدود کردن
peg U تعیین حدود کردن
pegs U تعیین حدود کردن
abound O تعیین حدود کردن
demarcated U تعیین حدود کردن
demarcates U تعیین حدود کردن
delimited U تعیین کردن حدود
demarcating U تعیین حدود کردن
delimit U تعیین کردن حدود
delimiting U تعیین کردن حدود
to live beyond one's means U بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
to make both ends meet U در حدود درامد خود خرج کردن
restriction U تحدید
confinement U تحدید
gabelle U تحدید
limitations U تحدید
limitation U تحدید
restraints U تحدید
gabel U تحدید
restrictions U تحدید
restraint U تحدید
to mark out a ground U حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
limitation U تحدید محدودسازی
confinable U قابل تحدید
limitations U تحدید محدودسازی
delimitate U تحدید حدودکردن
limitation of armament U تحدید تسلیحات
birth control U تحدید زاد وولد
sumptuary law U قانون تحدید مخارج
upper memory U کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
demarkation U تحدید حدودکردن تعیین مرز قوای متخاصم
elastic banding U روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
policy of contianment U سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
perambulation U حدود
realm U حدود
realms U حدود
scantling U حدود
in the neighbourhood U در حدود
roughly <adv.> U حدود
purview U حدود
thereabouts U در آن حدود
ranges U حدود
neighbourhoods U حدود
precinct U حدود
neighbourhood U حدود
limit U حدود
about U در حدود
precincts U حدود
delimits U حدود
scope U حدود
compass U حدود
about <adv.> U حدود
neighborhoods U حدود
ambit U حدود
definition U حدود
tethering U حدود
well-nigh U در حدود
well nigh U در حدود
confining U حدود
definitions U حدود
range U حدود
tethered U حدود
ranged U حدود
neiggourhood U حدود
delimiting U حدود
vicinity U حدود
tether U حدود
module U حدود
tethers U حدود
modules U حدود
delimited U حدود
delimit U حدود
confine U حدود
class limits U حدود طبقه
verge U نزدیکی حدود
limit of fire U حدود اتش
reach U وسعت حدود
reached U وسعت حدود
gamut U حدود حیطه
limit check U مقابله حدود
peripheries U محیط حدود
coastal frontier U حدود ساحلی
in round numbers 00 U در حدود 001 عد د
run U ردپا حدود
coextensive U هم حدود وثغور
runs U ردپا حدود
reaches U وسعت حدود
trimester U در حدود سه ماه
thereabouts U در حدود آن وقت
whereabouts U درچه حدود
reaching U وسعت حدود
out U خارج از حدود
periphery U محیط حدود
purview U حدود میدان
class interval U حدود طبقه
out- U خارج از حدود
probability limits U حدود احتمالی
lines U حدود رویه
outed U خارج از حدود
line U حدود رویه
frontiers U حدود و ثغور
purview of an occupation U حدود کاری
verges U نزدیکی حدود
ranged U حدود وسعت
graphic limits U حدود گرافیکی
ranged U حدود محدوده
range U حدود وسعت
range U حدود محدوده
delimitation U تعیین حدود
vicinity U در حدود در اطراف
boundaries U حدود یکان
boundary U حدود چیزی
thereabout U دران حدود
boundaries U حدود چیزی
hereabout U دراین حدود
ranges U حدود محدوده
yaw U تجاوز از حدود
with in ear shot U در حدود صدا رس
within cry U در حدود صد ارس
demarcation U تعیین حدود
in the neighborhood of U در حدود [ریاضی]
confidence limits U حدود اعتماد
confidence limits U حدود اطمینان
therabout U دران حدود
yawed U تجاوز از حدود
ranges U حدود وسعت
boundary U حدود یکان
limits of confidence U حدود اطمینان
limitation clause U ماده تعیین حدود
outre U خارج از حدود معمولی
whereabout U حدود تقریبی مکان
limitation clause U عبارت تعیین حدود
inbound U محصور در حدود معینی
scope U میدان و برد و حدود
tolerances U حدود قابل تحمل
orbits U دور حدود فعالیت
tolerance U حدود قابل تحمل
compass U حدود وثغور حوزه
orbited U دور حدود فعالیت
ultra vires U تجاوز از حدود اختیارات
format U حدود و مشخصات فرش
thereabouts U در حدود آن میزان یا تعداد
sphere U مرتبه حدود فعالیت
spheres U مرتبه حدود فعالیت
orbit U دور حدود فعالیت
quart U پیمانهای در حدود بیک لیتر
as far as in me lies U تا انجاکه در حدود توانایی من است
corrida U برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
ultra vires U بیش از حدود اختیارات قانونی
transfer limit U حدود تصحیحات انتقال تیر
range of music U حدود یا میدان علم موسیقی
quarts U پیمانهای در حدود بیک لیتر
to override one's commission U از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
ultra vires U خارج از حدود اختیارات قانونی
limit of fire U حدود میدان اتش تیربار یاسلاح
We will be checking out around noon. ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
boundary disclaimer U نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
neatline U خطوط باریک حدود کناره نقشه
transition layer U منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
field of view U حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
iron pyrites U ترکیب شیمیائی است که حدود 5 تا 02 درصداهن دارد
ultra vires U بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
My earnings come to around 5ooo Tomans per month. U درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
buddy line U طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
metric ton U مقیاس وزن معادل هزارکیلوگرم یا حدود 0022 پوند
offshore U در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
parameter U زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
transfer limit U حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
parameters U زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
rated power U هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
clearance fit U اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
mysticism U مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
parameter U اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameters U اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameters U کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
parameter U کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
hard sectored U دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
transputer U - بیتی که سرعت حدود Mips دارد. که بهم وصل میشود تا سیستم پردازش موازی ایجاد کند.
virtual U فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
golf course U زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
golf courses U زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
beta range U حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
ocant altitude U ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
something like 00 rials U سد ریال چیزی کم چیزی بالا در حدود سد ریال
vase design U طرح گلدانی [طرح های اولیه آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گردد و وجه مشترک طرح های گلدانی استفاده از یک یا چند گلدان در متن فرش بوده که انواع پیچک و گل ها از درون آن به اطراف فرش گسترش می یابد.]
Tibet U تبت [این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com