Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pressure cook
U
تحت فشار پختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
hatched
U
پختن
bakes
U
پختن
cooks
U
پختن
bake
U
پختن
cooked
U
پختن
baked
U
پختن
grilling
U
پختن
cook
U
پختن
grill
U
پختن
anneal
U
پختن
fire a kiln
U
پختن
decoct
U
پختن
hatches
U
پختن
shirr
U
پختن
hatch
U
پختن
grills
U
پختن
parboiling
U
نیمه پختن
ragout
U
راگو پختن
kiln
U
درکوره پختن
fire bricks
U
اجر پختن
kilns
U
درکوره پختن
parboils
U
نیمه پختن
potting
U
در دیگ پختن
parboil
U
نیمه پختن
brick burning
U
پختن اجر
parboiled
U
نیمه پختن
pots
U
در دیگ پختن
To cook food.
U
غذا پختن
To bake bread.
U
نان پختن
pot
U
در دیگ پختن
concocted
U
ترکیب کردن پختن
coddles
U
اهسته جوشاندن یا پختن
concocting
U
ترکیب کردن پختن
concocts
U
ترکیب کردن پختن
braise
U
با اتش ملایم پختن
autoclave
U
بادیگ زودپز پختن
braised
U
با اتش ملایم پختن
nuke
U
با ریزموج یا میکروویو پختن
braises
U
با اتش ملایم پختن
braising
U
با اتش ملایم پختن
nuked
U
با ریزموج یا میکروویو پختن
to build castles in the air
U
خیالات خام پختن
to build castles in the air
U
هوس خام پختن
coddled
U
اهسته جوشاندن یا پختن
coddling
U
اهسته جوشاندن یا پختن
portland cement kiln
U
کوره پختن سیمان
coddle
U
اهسته جوشاندن یا پختن
close aneal
U
باز پختن مسدود
nuking
U
با ریزموج یا میکروویو پختن
To cook a pottage for some one .
<proverb>
U
آش براى کسى پختن .
nukes
U
با ریزموج یا میکروویو پختن
concoct
U
ترکیب کردن پختن
escallop
U
گوش ماهی پختن
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
pot liquor
U
اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
fries
U
روی اتش پختن تهییج
greyhounds
U
در تاوه پختن غربال کردن
greyhound
U
در تاوه پختن غربال کردن
bake
U
پختن
[نان و کیک غیره]
fry
U
روی اتش پختن تهییج
frying
U
روی اتش پختن تهییج
to cook
U
پختن
[مانند سوپ و نهار و شام]
to dress
[food]
U
آماده کردن
[پختن]
[غذا یا دسرت]
convenience foods
U
غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
convenience food
U
غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
to d. a chinken
U
شکم جوجه راپیش از پختن پاک کردن
scallop
U
گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
scallops
U
گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
To work on someone
کسی را پختن
[از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
stews
U
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stew
U
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewing
U
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewed
U
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
pressures
U
فشار
distraint
U
فشار
impacts
U
فشار
pressor
U
فشار زا
pressuring
U
فشار
line of thrust
U
خط فشار
weight
U
فشار
bunt
U
فشار با سر
pressure curve
U
خم فشار
pressure vessel
U
فشار
water pressure
U
فشار اب
atmospheric pressure
U
فشار جو
barometric pressure
U
فشار جو
total pressure
U
فشار کل
back pressure
U
پی فشار
low pressure
U
فشار کم
sense of pressure
U
حس فشار
pressing
U
فشار
pressure sense
U
حس فشار
isobare
U
هم فشار
thrust
U
فشار
isopiestic
U
هم فشار
thrusting
U
فشار
thrusts
U
فشار
back iron
U
بن فشار
strain
U
فشار
push
U
فشار
violence
U
فشار
pushed
U
فشار
pushes
U
فشار
zips
U
فشار
zipping
U
فشار
zipped
U
فشار
zip
U
فشار
presses
U
فشار
stress
U
فشار
stressing
U
فشار
stroke
U
فشار با پا
stroked
U
فشار با پا
strokes
U
فشار با پا
stroking
U
فشار با پا
strains
U
فشار
fantod
U
فشار
impact
U
فشار
stresses
U
فشار
compression
U
فشار
tension
U
فشار
tensions
U
فشار
hydraulic pressure
U
فشار اب
pressure
U
فشار
atmospheres
U
فشار جو
isobars
U
تک فشار
isobars
U
هم فشار
ice push
U
فشار یخ
pressured
U
فشار
isobar
U
تک فشار
isobar
U
هم فشار
growing pains
U
فشار
brunt
U
فشار
exertion
U
فشار
exertions
U
فشار
press
U
فشار
constraint
U
فشار
atmosphere
U
فشار جو
radiation pressure
U
فشار تشعشع
vapor pressure
U
فشار بخار
carebaria
U
احساس فشار در سر
center of pressure
U
مرکز فشار
kinetic pressure
U
فشار سینتیک
pressure of speech
U
فشار تکلم
pressure hull
U
بدنه ضد فشار
reduced pressure
U
فشار کاهیده
ciderpress
U
سیب فشار
under the stimulus of hunger
U
از فشار گرسنگی
central head
U
فشار مرکزی
pressure head
U
ارتفاع فشار
high pressure
U
فشار زیاد
hydrostatic pressure
U
فشار ایستابی
high pressure area
U
منطقه پر فشار
lateral pressure
U
فشار جانبی
centre of pressure
U
مرکز فشار
uplift pressure
U
فشار بالابرنده
brush pressure
U
فشار زغال
hydraulic pressure
U
فشار هیدرولیکی
reservoir pressure
U
فشار مخزن
baroreceptor
U
گیرنده فشار
wind pressure
U
فشار باد
bearing pressure
U
فشار بردگاهی
bearing pressure
U
فشار یاطاقان
high tension
U
فشار قوی
high tension magneto
U
مگنت پر فشار
set forward
U
فشار پیشروی
yerk
U
فشار دادن
simple compression
U
فشار ساده
back wash
U
فشار عقب اب
barometric pressure
U
فشار هوا
restrainer
U
فشار دهنده
barometric pressure
U
فشار بارومتری
wheel pressure
U
فشار چرخ
low pressure
U
منطقه کم فشار
high voltage line
U
خط فشار قوی
pressure gradient
U
گرادیان فشار
low air pressure
U
فشار هوای کم
high tension line
U
خط فشار قوی
loss of pressure
U
افت فشار
high pressure line
U
خط فشار قوی
vapour pressure
U
فشار بخار اب
longitudinal compression
U
فشار طولی
hydrostatic pressure
U
فشار عمق
voltmeter
U
فشار سنج
hydrostatic
U
مربوط به فشار اب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com