English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unlawful assembly U تجمع غیر قانونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
to lay down a rule U قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
automatic release date U تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
legitimates U عذر قانونی قانونی
legitimate U عذر قانونی قانونی
legitimating U عذر قانونی قانونی
legitimated U عذر قانونی قانونی
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
assembly U تجمع
public meeting U تجمع
forming up U تجمع
aggregation U تجمع
accumulation U تجمع
associations U تجمع
congestion U تجمع
association U تجمع
accumulations U تجمع
capital agglomeration U تجمع سرمایه
swarmer U تجمع کننده
rendezvous area U منطقه تجمع
turout U تجمع پرسنل
collecting point U منطقه تجمع
furunculosis U تجمع چندکورک
hive U مرکز تجمع
line official U داور خط تجمع
accumulation point U نقطه تجمع
traffics U تجمع مدافعان
trafficking U تجمع مدافعان
assembling area U منطقه تجمع
assembly area U منطقه تجمع
traffic U تجمع مدافعان
trafficked U تجمع مدافعان
associations U تداعی معانی تجمع
line backing U دفاع پشت خط تجمع
line backer U مدافع پشتیبان خط تجمع
rendezvous area U منطقه تجمع موقت
association U تداعی معانی تجمع
loose forward U مهاجم تک رو پشت خط تجمع
pipe the side U تجمع گارد احترام
coagulation U تجمع مواد در یک ناحیه
number forward U مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
dust laden U تجمع گرد وغبار
pigmentation U تجمع رنگدانه ها در بافتها
concentration camp U منطقه تجمع اسرا
rallying points U محل تجمع مجدد
concentration camps U منطقه تجمع اسرا
rallying point U محل تجمع مجدد
boat rendezvous area U منطقه تجمع قایقها
recall U دستور تجمع قوا دادن
hydrothorax U تجمع مایع در حفره جنب
recalled U دستور تجمع قوا دادن
hike U گرفتن توپ درشروع تجمع
recalls U دستور تجمع قوا دادن
pipe the side U فرمان تجمع گارد احترام
hiking U گرفتن توپ درشروع تجمع
hikes U گرفتن توپ درشروع تجمع
hiked U گرفتن توپ درشروع تجمع
casual water U تجمع موقتی اب روی زمین
bomb cemetery U محل تجمع بمبهای فاسد
broken field U محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
sick call U تجمع برای رفتن به بهداری
sacking U حمله به مهاجم پشت خط تجمع
dummy U گول زدن حریف در تجمع
dummies U گول زدن حریف در تجمع
coil up U تجمع ستون در راحت باش
rioted U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
hookup U تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
riot U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
flares U پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
flare U پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
to recall the troops from Mali U دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
riots U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
convoy assembly port U بندر محل تجمع ستون موتوری
snaps U روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
huddles U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddling U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
snapping U روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
huddle U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
snapped U روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snap U روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
huddled U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
prisoner of war cage U محل تجمع اولیه اسرای جنگی
convoy assembly port U بندر محل تجمع کاروان دریایی
assembly order U دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
spermatheca U کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
spermathecal U کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
nail U حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
forming up U تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
encroaching U قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
gabfest U تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
nails U حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nailed U حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
wing forward U هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
standoff half U بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
ashless dispersant oil U نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
backfield line U خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
cosmopolis U شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
accretion هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
blind side U سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
ball back U ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
sack U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
glaciology U علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
coalitions U در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalition U در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
square in U پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
scrambles U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
marshalling U تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
vlsi U مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
rallying points U محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying point U محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
medical assemblage U مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
rallies U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
collective fire U تجمع اتش جنگ افزارها اتش جمع
rally U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
medical jurisprudence U طب قانونی
illegality U بی قانونی
normative U قانونی
formal U قانونی
de jure U قانونی
standards U قانونی
de jur U حق قانونی
dejure U حق قانونی
lawful U قانونی
canonical U قانونی
forensic medicine U طب قانونی
legal U قانونی
standard U قانونی
statutory law U قانونی
wife's equity U حق قانونی زن
legal medicine U طب قانونی
regular U قانونی
lawlessness U بی قانونی
copyright U حق قانونی
constitutional U قانونی
regulars U قانونی
anarchy U بی قانونی
official U قانونی
lawless U بی قانونی
of age <idiom> U سن قانونی
licit U قانونی
copyrights U حق قانونی
statutory U قانونی
legit U قانونی
legiskative U قانونی
use age U عمر قانونی
stand measure U اندازه قانونی
lawless U غیر قانونی
substituted service U ابلاغ قانونی
Legal Advisor U مشاور قانونی
fair game U شکار قانونی
traites lois U قراردادهای قانونی
cognizance U اخطار قانونی
unlawful U غیر قانونی
the rule of law U تامین قانونی
there is a rule that... U قانونی هست
age of consent U سن قانونی دختر
legitimised U قانونی کردن
legitimises U قانونی کردن
legitimising U قانونی کردن
prosecutor U تعقیب قانونی
prosecutors U تعقیب قانونی
action at low U اقدام قانونی
legitimization U قانونی کردن
legitimize U قانونی کردن
legitimized U قانونی کردن
assize U نرخ قانونی
sign over <idiom> U بطور قانونی
comeback U دلیل قانونی
impedimenta U موانع قانونی
comebacks U دلیل قانونی
barrister at law U وکیل قانونی
underage U کمتراز سن قانونی
legitimizing U قانونی کردن
legitimate excuse U عذر قانونی
legal guardian U ولی قانونی
legal easement U حق ارتفاق قانونی
legal domicile U اقامتگاه قانونی
legal deposit U سپرده قانونی
legal circumstantial evidence U اماره قانونی
legal capacity U صلاحیت قانونی
legal capacity U اهلیت قانونی
legal asset U دارائی قانونی
legal action U اقدام قانونی
lawfulness U قانونی بودن
jurisdication U اختیار قانونی
medical examiner U طبیب قانونی
juridical U قانونی شرعی
legal guardianship U ولایت قانونی
legalization U قانونی کردن
legal suit U دادخواست قانونی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com