Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
electrolyze
U
تجزیه کردن بوسیله جریان برق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electroanalysis
U
تجزیه شیمیایی بوسیله جریان برق
electrolysis
U
تجزیه جسمی بوسیله جریان برق
osmose
U
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
psychanalyze
U
بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
lixiviate
U
تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
hydrolysis
U
تجزیه بوسیله اب
hydrolyze
U
بوسیله اب تجزیه شدن
lyse
U
بوسیله " لیزین " تجزیه سلولی بعمل اوردن
hydrolyte
U
جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
continuous flow analyser
U
تجزیه گر جریان پیوسته
system analysis
U
روش تجزیه وتحلیل جریان کار
electromagnetism
U
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
orifice meter
U
روزنهای که مقدار جریان اب بوسیله ان اندازه گرفته میشود
accretion
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
electromagnet
U
اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
inverts
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
marking current
U
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current
U
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
decomposing
U
تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
liberates
U
تجزیه کردن
parse
U
تجزیه کردن
look into
U
تجزیه کردن
dismembers
U
تجزیه کردن
survey
U
تجزیه کردن
analyzing
U
تجزیه کردن
prescind
U
تجزیه کردن
liberating
U
تجزیه کردن
scrutinize
U
تجزیه کردن
parses
U
تجزیه کردن
parsed
U
تجزیه کردن
investigate
U
تجزیه کردن
inspect
U
تجزیه کردن
enquire into
U
تجزیه کردن
assay
U
تجزیه کردن
dissect
[analyse]
U
تجزیه کردن
determine
U
تجزیه کردن
study
U
تجزیه کردن
check
U
تجزیه کردن
bolt
[examine]
U
تجزیه کردن
evaluate
U
تجزیه کردن
analyze
U
تجزیه کردن
disassemble
U
تجزیه کردن
analyze
[American]
U
تجزیه کردن
analyse
[British]
U
تجزیه کردن
explore
U
تجزیه کردن
examine
U
تجزیه کردن
dismembering
U
تجزیه کردن
dismembered
U
تجزیه کردن
parsing
U
تجزیه کردن
liberate
U
تجزیه کردن
dismember
U
تجزیه کردن
disintegrating
U
تجزیه کردن
disintegrates
U
تجزیه کردن
disintegrate
U
تجزیه کردن
disembody
U
تجزیه کردن
decomposes
U
تجزیه کردن
analysed
U
تجزیه کردن
analyses
U
تجزیه کردن
decompose
U
تجزیه کردن
analyzes
U
تجزیه کردن
analyzed
U
تجزیه کردن
dialyze
U
تجزیه کردن
analyse
U
تجزیه کردن
analysing
U
تجزیه کردن
syllabicate
U
ازروی هجا تجزیه کردن هجابندی کردن
resolves
U
تجزیه کردن یا شدن
analyse
U
با تجزیه ازمایش کردن
separated
U
سواکردن تجزیه کردن
separate
U
سواکردن تجزیه کردن
analyzed
U
با تجزیه ازمایش کردن
analysed
U
با تجزیه ازمایش کردن
abstract
U
جداکردن تجزیه کردن
analyses
U
با تجزیه ازمایش کردن
analysing
U
با تجزیه ازمایش کردن
separates
U
سواکردن تجزیه کردن
abstracts
U
جداکردن تجزیه کردن
analyzing
U
با تجزیه ازمایش کردن
abstracting
U
جداکردن تجزیه کردن
analyzes
U
با تجزیه ازمایش کردن
resolve
U
تجزیه کردن یا شدن
ionize
U
به یون تجزیه کردن
decompose
U
تجزیه کردن متلاشی شدن
decomposes
U
تجزیه کردن متلاشی شدن
to scrape down
U
تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
break down
U
تجزیه کردن طبقه بندی کردن
detach
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detaching
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detaches
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
ratten
U
بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
fractionate
U
تجزیه وتفکیک نمودن برخه کردن
quick count
U
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
wipe
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiping
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
hacked
U
تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hack
U
تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hacks
U
تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
baptizing
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
electrotype
U
بوسیله برق چاپ کردن
instantiate
U
معرفی کردن بوسیله کنسرت
semaphore
U
بوسیله پرچم مخابره کردن
latches
U
بوسیله کلون محکم کردن
hyphenate
U
بوسیله خط دارای فاصله کردن
chafes
U
بوسیله اصطکاک گرم کردن
wet down
U
بوسیله اب پاشی خیس کردن
shields
U
بوسیله سپر حفظ کردن
chafing
U
بوسیله اصطکاک گرم کردن
shield
U
بوسیله سپر حفظ کردن
step down
U
کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
chafe
U
بوسیله اصطکاک گرم کردن
latch
U
بوسیله کلون محکم کردن
sequestrate
U
جدا کردن تجزیه کردن
thermostat
U
:بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
roentgenize
U
بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
thermostats
U
:بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
photoengrave
U
بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
to proclaim meetings
U
بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
latensify
U
بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
postcard
U
بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
whet
U
عمل تیز کردن بوسیله مالش
to file a petition
U
بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
policed
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
polices
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
faradize
U
بوسیله القای برق معالجه کردن
police
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
gravitating
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
to shield
U
بوسیله سپر
[پوشش]
حفظ کردن
gravitate
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitated
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
vectors
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectorial
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
gravitates
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
postcards
U
بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
all mains receiver
U
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flow
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
U
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
U
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
current
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amps
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
to file an application to somebody
U
از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
labiovelar
U
تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
scalded cream
U
سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
talk out
U
بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
percutaneous perspiration
U
عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
heterodyne
U
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
U
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
seams
U
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
seam
U
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
pyrogravure
U
نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
constrictor
U
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
maieutics
U
فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
barff's precess
U
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
constant current
U
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current
U
جریان القاء شده جریان تحریک
counter current
U
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
manual
U
عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
analysis staff
U
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
lifemanship
U
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
to walk the chalk
U
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
sifting
U
روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
switched
U
جریان را عوض کردن
switch
U
جریان را عوض کردن
switches
U
جریان را عوض کردن
flowed
U
جریان جاری کردن
flows
U
جریان جاری کردن
flow
U
جریان جاری کردن
runoff coefficient
U
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
U
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current
U
جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current
U
جریان نشتی جریان خارجی
current flow
U
سیلان جریان فلوی جریان
current compensation
U
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
flumming
U
تنگ کردن مقطع جریان اب
grid current limiting
U
محدود کردن جریان شبکه
To swim against the current.
U
بر خلاف جریان آب شنا کردن
reflow
U
فروکش کردن جریان مجدد
spectrophotometry
U
اسپکتروفتومتر
[در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
damper
U
الت میزان کردن جریان هوا
gresham's law
U
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
to buck the trend
<idiom>
U
بر خلاف جریان آب شنا کردن
[اصطلاح مجازی]
to swim against the tide
<idiom>
U
بر خلاف جریان آب شنا کردن
[اصطلاح مجازی]
throttle
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
process
U
جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
processes
U
جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com