Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
instrumental analysis
U
تجزیه دستگاهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
analysis staff
U
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
built in aerial
آنتن دستگاهی
broken
<adj.>
U
شکسته
[دستگاهی]
to park
U
پارک کردن
[دستگاهی]
hook-up
U
اتصال
[به دستگاهی الکتریکی]
mansions
U
عمارت چند دستگاهی
mansion
U
عمارت چند دستگاهی
bitumen boiler
U
دستگاهی که با ان قیر رامیجوشانند
ripper
U
دستگاهی که زمین را شیارمیزند
presetting
U
تنظیم از قبل
[دستگاهی]
spectrophotometry
U
اسپکتروفتومتر
[در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
air compresser
U
دستگاهی که هوا را متراکم میکند
automation
U
کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
reel
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeled
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeling
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reels
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
bar bender
U
دستگاهی که میل گرد را خم میکند
excavators
U
دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
excavator
U
دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
heliograph
U
دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
mill
U
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
mills
U
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
echo depth sounder
U
دستگاهی که عمق طنین را می سنجد
wind gauge
U
دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
to put something into operation
U
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
to start up something
U
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
aeromotor
U
هرگونه دستگاهی که با جریان هواکار کند
coffee mills
U
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
inquiry station
U
دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
hydromatic
U
دستگاهی که بافشار روغن کار میکند
termograph
U
دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
generator
U
دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
generators
U
دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
crater analysis
U
تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
to crap out
U
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to fall over
[computer, programme, ...]
U
[موقتا]
کار نکردن
[دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
to conk out
U
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to have packed up
[British E]
U
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to have packed up
[British E]
U
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to conk out
U
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
camera lucida
U
دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
pantograph
U
دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
marigraph
U
دستگاهی که نوسانات جزر ومد را ثبت میکند
reader
U
هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
to crap out
U
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
bathometer
U
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
to work flawlessly
U
بطور بی عیب و نقص کار کردن
[دستگاهی]
readers
U
هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
reading wand
U
دستگاهی که نشان ها و کدهارا به صورت نوری درک میکند
actinograph
U
دستگاهی که تغییرات نیروی اشعهء خورشید را ثبت میکند
roller
U
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
rollers
U
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
atomisers
U
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomizers
U
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomizer
U
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
planimeter
U
دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
blasting machine
U
دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
conning
U
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
batcher
U
دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
winching
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winches
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
checks
U
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
winch
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
check
U
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
con
U
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conned
U
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
demount
U
کنار گذاشتن یک رسانه ذخیره مغناطیسی از دستگاهی که روی ان نوشته و از ان می خواند
cons
U
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
eerom
U
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
checked
U
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
winched
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
franking machine
U
دستگاهی که تاریخ و هزینه پست را روی کاغ چاپ میکند نقش تمبر
uart
U
Receiver UniversalAsynchronous Transmitter دستگاهی که دادههای موازی را به داده سری تبدیل میکند
Autocue
U
دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد
computer output microfilm recorder
U
دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
assembly lines
U
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line
U
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
control buoy
U
بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
combining
U
دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد
streaming tape drive
U
دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
combines
U
دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد
combine
U
دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد
segregation
U
تجزیه
anatomy
U
تجزیه
analyzer
U
تجزیه گر
dissociation
U
تجزیه
separation
U
تجزیه
dialysis
U
تجزیه
sequestration
U
تجزیه
anatomies
U
تجزیه
break down
U
تجزیه
break up
U
تجزیه
decoupling
U
تجزیه
separations
U
تجزیه
shake down
U
تجزیه
disintegration
U
تجزیه
severance
U
تجزیه
parsing
U
تجزیه
decomposition
U
تجزیه
cracking
U
تجزیه
resolution
U
تجزیه
decay
U
تجزیه
dissection
U
تجزیه
decayed
U
تجزیه
decaying
U
تجزیه
resolutions
U
تجزیه
catalysis
U
تجزیه
break
U
تجزیه
breaks
U
تجزیه
analysis
U
تجزیه
decays
U
تجزیه
dissolution
U
تجزیه
separate
U
تجزیه
separated
U
تجزیه
separates
U
تجزیه
osmose
U
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
irrefrangible
U
غیرقابل تجزیه
ionization
U
تجزیه اتمها
inverse segregation
U
تجزیه وارونه
determine
U
تجزیه کردن
enquire into
U
تجزیه کردن
examine
U
تجزیه کردن
infrangible
U
تجزیه ناپذیر
motion analysis
U
تجزیه حرکت
check
U
تجزیه کردن
market segmentation
U
تجزیه بازار
dissolvable
U
تجزیه شدنی
double decomposition
U
تجزیه مضاعف
bolt
[examine]
U
تجزیه کردن
job analysis
U
تجزیه کار
inseparability
U
تجزیه ناپذیری
irresolvable
U
تجزیه ناپذیر
indiscerptibility
U
تجزیه ناپذیری
image resolution
U
تجزیه تصویر
electron decay
U
تجزیه الکترون
elution analysis
U
تجزیه شویشی
fibrinolysis
U
تجزیه فیبرین
fractionating column
U
ستون تجزیه
gasometry
U
تجزیه گازی
gas analysis
U
تجزیه گاز
frequency analysis
U
تجزیه هارمونی ها
scrutinize
U
تجزیه کردن
survey
U
تجزیه کردن
electrolytic decomposition
U
تجزیه الکترولیت
look into
U
تجزیه کردن
explore
U
تجزیه کردن
inspect
U
تجزیه کردن
hydrolyze
U
تجزیه شدن
hydrolysis
U
تجزیه بوسیله اب
homolysis
U
تجزیه شیمیایی
investigate
U
تجزیه کردن
frequency analysis
U
تجزیه فرکانس
gravimetrical analysis
U
تجزیه وزنی
gravimetric analysis
U
تجزیه وزنی
elemental analysis
U
تجزیه عنصری
thermal decomposition
U
تجزیه گرمایی
separator
U
دستگاه تجزیه
separatist
U
تجزیه طلب
segregative
U
تجزیه طلب
secessionism
U
تجزیه طلبی
resolvable
U
تجزیه شدنی
resolution of forces
U
تجزیه نیروها
resoluble
U
تجزیه شدنی
syllabicity
U
تجزیه هجایی
spectrum analysis
U
تجزیه طیف
ultimate analysis
U
تجزیه نهایی
volumetric analysis
U
تجزیه حجمی
syllabi
U
تجزیه هجائی
break down
<idiom>
U
تجزیه وتحلیل
stripping analysis
U
تجزیه عریانساز
splitting a cause of action
U
تجزیه دعوی
spectrum analysis
U
تجزیه بیناب
research and analysis
U
تجزیه و تحلیل
assay
U
تجزیه کردن
photodecomposition
U
تجزیه نوری
parting of metals
U
تجزیه فلزات
dissect
[analyse]
U
تجزیه کردن
parser
U
تجزیه کننده
parse tree
U
درخت تجزیه
study
U
تجزیه کردن
analyze
[American]
U
تجزیه کردن
physical analysis
U
تجزیه فیزیکی
quantitative analysis
U
تجزیه کمی
qualitative analysis
U
تجزیه چونی
qualitative analysis
U
تجزیه کیفی
proximate analysis
U
تجزیه گروهی
prescind
U
تجزیه کردن
analyse
[British]
U
تجزیه کردن
evaluate
U
تجزیه کردن
liberate
U
تجزیه کردن
dismembering
U
تجزیه کردن
dismembers
U
تجزیه کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com