Perdic | تجزیه حجمی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	volumetric analysis U	تجزیه حجمی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	eudiometer U	اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
Other Matches

	voluminal U	حجمی
	displacement pump U	تلمبه حجمی
	volumetric efficiency U	بازده حجمی
	volumetric measure U	اندازه حجمی
	shrinkage U	افت حجمی
	constancy of volum U	ثبات حجمی
	densities U	جرم حجمی
	solids U	مکعب حجمی
	bale cubic capacity U	تناژ حجمی
	density U	جرم حجمی
	body force U	نیروی حجمی
	volumetric analysis U	سنجش حجمی
	volume charge U	بار حجمی
	gross tonnage U	گنجایش حجمی
	volume fraction U	کسر حجمی
	volume percent U	درصد حجمی
	cubical expansion U	انبساط حجمی
	weight by volume U	وزن حجمی
	volumetric weight U	وزن حجمی
	bulkweight U	وزن حجمی
	solid U	مکعب حجمی
	bulk density U	چگالی حجمی
	volumetric receptor U	گیرنده حجمی
	bulk modulus of elasticity U	ضریب کشسانی حجمی
	density U	جرم حجمی چگالی
	densities U	جرم حجمی چگالی
	density of volume charge U	چگالی بار حجمی
	bulk deformation U	تغییر شکل حجمی
	combining volumes principle U	اصل ترکیب حجمی
	bulk strain U	تغییر شکل نسبی حجمی
	available payload U	فرفیت وزنی یا حجمی وسیله
	discharge U	گذر حجمی در واحگ زمان
	discharges U	گذر حجمی در واحگ زمان
	pack U	ذخیره حجمی از داده به صورت کاهشی
	packs U	ذخیره حجمی از داده به صورت کاهشی
	bays U	حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
	multicellular U	مادهای با جرم حجمی کم باسلولهایی مملو از هوا یاگازهای دیگر
	bayed U	حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
	baying U	حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
	bay U	حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
	multivolume file U	نوارمغناطیسی یا فلاپی دیسک جهت نگهداری ان میباشد پرونده چند حجمی
	analysis staff U	ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
	spectrophotometry U	اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
	crater analysis U	تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
	retrieval U	مکان دهی به حجمی از داده ذخیره شده درپایگاه داده ها وتولیداطلاعات ازداده
	batch U	1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
	batches U	1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
	capacities U	حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
	capacity U	حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
	severance U	تجزیه
	dissociation U	تجزیه
	separations U	تجزیه
	separation U	تجزیه
	cracking U	تجزیه
	anatomy U	تجزیه
	sequestration U	تجزیه
	shake down U	تجزیه
	separates U	تجزیه
	parsing U	تجزیه
	decomposition U	تجزیه
	disintegration U	تجزیه
	decoupling U	تجزیه
	anatomies U	تجزیه
	break down U	تجزیه
	dialysis U	تجزیه
	break up U	تجزیه
	dissection U	تجزیه
	analyzer U	تجزیه گر
	separated U	تجزیه
	decays U	تجزیه
	resolutions U	تجزیه
	decay U	تجزیه
	decayed U	تجزیه
	dissolution U	تجزیه
	resolution U	تجزیه
	decaying U	تجزیه
	segregation U	تجزیه
	breaks U	تجزیه
	separate U	تجزیه
	catalysis U	تجزیه
	break U	تجزیه
	analysis U	تجزیه
	osmose U	نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
	dissociative U	تجزیه کننده
	dissoluble U	تجزیه پذیر
	decomposer U	تجزیه کننده
	dissolvable U	تجزیه شدنی
	double decomposition U	تجزیه مضاعف
	thermal decomposition U	تجزیه گرمایی
	electron decay U	تجزیه الکترون
	electrolytic decomposition U	تجزیه الکترولیت
	microconsumer U	تجزیه کننده
	determine U	تجزیه کردن
	enquire into U	تجزیه کردن
	examine U	تجزیه کردن
	explore U	تجزیه کردن
	inspect U	تجزیه کردن
	investigate U	تجزیه کردن
	look into U	تجزیه کردن
	scrutinize U	تجزیه کردن
	microcomoser U	تجزیه کننده
	decomposable U	قابل تجزیه
	survey U	تجزیه کردن
	gas analysis U	تجزیه گاز
	check U	تجزیه کردن
	bolt [examine] U	تجزیه کردن
	disintegrable U	تجزیه پذیر
	dispersion of light U	تجزیه نور
	disembody U	تجزیه کردن
	disassemble U	تجزیه کردن
	dialyze U	تجزیه شدن
	analyse [British] U	تجزیه کردن
	prescind U	تجزیه کردن
	analyze [American] U	تجزیه کردن
	assay U	تجزیه کردن
	dissect [analyse] U	تجزیه کردن
	study U	تجزیه کردن
	evaluate U	تجزیه کردن
	dialyze U	تجزیه کردن
	stripping analysis U	تجزیه عریانساز
	qualitative analysis U	تجزیه چونی
	qualitative analysis U	تجزیه کیفی
	proximate analysis U	تجزیه گروهی
	physical analysis U	تجزیه فیزیکی
	photodecomposition U	تجزیه نوری
	parting of metals U	تجزیه فلزات
	parser U	تجزیه کننده
	parse tree U	درخت تجزیه
	quantitative analysis U	تجزیه کمی
	resoluble U	تجزیه شدنی
	splitting a cause of action U	تجزیه دعوی
	spectrum analysis U	تجزیه بیناب
	spectrum analysis U	تجزیه طیف
	syllabicity U	تجزیه هجایی
	separator U	دستگاه تجزیه
	separatist U	تجزیه طلب
	segregative U	تجزیه طلب
	secessionism U	تجزیه طلبی
	resolvable U	تجزیه شدنی
	resolution of forces U	تجزیه نیروها
	syllabi U	تجزیه هجائی
	motion analysis U	تجزیه حرکت
	market segmentation U	تجزیه بازار
	gravimetrical analysis U	تجزیه وزنی
	gravimetric analysis U	تجزیه وزنی
	gasometry U	تجزیه گازی
	research and analysis U	تجزیه و تحلیل
	frequency analysis U	تجزیه هارمونی ها
	frequency analysis U	تجزیه فرکانس
	fractionating column U	ستون تجزیه
	fibrinolysis U	تجزیه فیبرین
	elution analysis U	تجزیه شویشی
	elemental analysis U	تجزیه عنصری
	homolysis U	تجزیه شیمیایی
	hydrolysis U	تجزیه بوسیله اب
	job analysis U	تجزیه کار
	irresolvable U	تجزیه ناپذیر
	irrefrangible U	غیرقابل تجزیه
	ionization U	تجزیه اتمها
	inverse segregation U	تجزیه وارونه
	instrumental analysis U	تجزیه دستگاهی
	inseparability U	تجزیه ناپذیری
	infrangible U	تجزیه ناپذیر
	indiscerptibility U	تجزیه ناپذیری
	image resolution U	تجزیه تصویر
	hydrolyze U	تجزیه شدن
	break down <idiom> U	تجزیه وتحلیل
	acid decomposition U	تجزیه اسیدی
	disintegrate U	تجزیه شدن
	disintegrates U	تجزیه شدن
	disintegrates U	تجزیه کردن
	disintegrating U	تجزیه شدن
	disintegrating U	تجزیه کردن
	dismember U	تجزیه کردن
	dismembered U	تجزیه کردن
	parsing U	تجزیه کردن
	detachable U	قابل تجزیه
	isolation U	تجزیه جداسازی
	decomposed U	تجزیه شده
	dispersion U	تجزیه نور
	disintegrate U	تجزیه کردن
	liberate U	تجزیه کردن
	liberates U	تجزیه کردن
	liberating U	تجزیه کردن
	analytically U	بطور تجزیه
	atomic U	تجزیه ناپذیر
	secessionists U	تجزیه طلب
	decompose U	تجزیه کردن
	parse U	تجزیه کردن
	decompose U	تجزیه شدن
	parsed U	تجزیه شدن
	parses U	تجزیه کردن
	parses U	تجزیه شدن
	dismembering U	تجزیه کردن
	secessionist U	تجزیه طلب
	dismembers U	تجزیه کردن
	decomposes U	تجزیه کردن
	decomposes U	تجزیه شدن
	parsed U	تجزیه کردن
	ultimate analysis U	تجزیه نهایی