Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rehabilitation
U
تجدید قوا کردن توان بخشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rehabilitation
U
توان بخشی
physical medicine
U
طب توان بخشی
vocational rehabilitation
U
توان بخشی شغلی
physical medicine
U
درمان بدنی و توان بخشی
rallied
U
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies
U
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally
U
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
power meter
U
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
eight bit system
U
کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
resupply
U
تجدید اماد تجدید تدارکات
rearming
U
تجهیز کردن بااسلحه نوین تجدید جنگ افزار کردن
ratings
U
توان نامی توان قدرت
rating
U
توان نامی توان قدرت
re establish
U
تجدید کردن
furbishes
U
تجدید کردن
renews
U
تجدید کردن
furbished
U
تجدید کردن
renew
U
تجدید کردن
renewing
U
تجدید کردن
furbishing
U
تجدید کردن
re edify
U
تجدید کردن
furbish
U
تجدید کردن
reedify
U
تجدید کردن
lsb
U
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
refresh
U
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
rehabilitates
U
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitated
U
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitating
U
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitate
U
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
refreshed
U
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshes
U
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
rearms
U
تجدید تسلیحات کردن
revise
U
تجدید نظر کردن
rearmed
U
تجدید تسلیحات کردن
second wind
<idiom>
U
تجدید قوا کردن
renovation
U
تجدید قطعات کردن
rechamber
U
تجدید خان کردن
reorganizes
U
تجدید سازمان کردن
reorganizing
U
تجدید سازمان کردن
refuel
U
تجدید سوخت کردن
refueled
U
تجدید سوخت کردن
reorganized
U
تجدید سازمان کردن
restructure
U
تجدید سازمان کردن
up-to-date
U
تجدید نظر کردن
marry a second time
U
تجدید فراش کردن
reorganization
U
تجدید سازمان کردن
modifying
U
تجدید نظر کردن
revising
U
تجدید نظر کردن
modify
U
تجدید نظر کردن
modifies
U
تجدید نظر کردن
revises
U
تجدید نظر کردن
redeployment
U
تجدید گسترش کردن
rearm
U
تجدید تسلیحات کردن
restructured
U
تجدید سازمان کردن
reorganised
U
تجدید سازمان کردن
reorganises
U
تجدید سازمان کردن
up to date
U
تجدید نظر کردن
reorganising
U
تجدید سازمان کردن
reorganize
U
تجدید سازمان کردن
restructures
U
تجدید سازمان کردن
refueling
U
تجدید سوخت کردن
reconcider
U
تجدید نظر کردن در
reconsignment
U
تجدید بارنامه کردن
reconstructing
U
تجدید بنا کردن
refuels
U
تجدید سوخت کردن
refuelling
U
تجدید سوخت کردن
refuelled
U
تجدید سوخت کردن
reshape
U
تجدید وضع کردن
reelect
U
تجدید انتخاب کردن
reconstruct
U
تجدید بنا کردن
reconstructed
U
تجدید بنا کردن
retry
U
تجدید نظر کردن
reconstructs
U
تجدید بنا کردن
revalidate
U
تجدید اعتبار کردن
critiques
U
تجدید نظر کردن در
rests
U
تجدید قوا کردن
resupply
U
تجدید اماد کردن
rethinks
U
تجدید نظر کردن
rethought
U
تجدید نظر کردن
rethinking
U
تجدید نظر کردن
critique
U
تجدید نظر کردن در
rethink
U
تجدید نظر کردن
rest
U
تجدید قوا کردن
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot.
<proverb>
U
در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
reinstatement of revolving credit
U
اعتبار گردانی را تجدید کردن
review
U
تجدید نظر دوره کردن
reviews
U
تجدید نظر دوره کردن
reviewing
U
تجدید نظر دوره کردن
reviewed
U
تجدید نظر دوره کردن
fuels
U
تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelled
U
تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelling
U
تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fueled
U
تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuel
U
تحریک کردن تجدید نیرو کردن
volt ampere meter
U
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini
U
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
refocillate
U
تجدید حیات کردن بخود اوردن
refect
U
با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
rescheduling
U
در شرایط وام تجدید نظر کردن
modify
U
تجدید نظر کردن در طرح اتش
reschedules
U
در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduled
U
در شرایط وام تجدید نظر کردن
reschedule
U
در شرایط وام تجدید نظر کردن
modifying
U
تجدید نظر کردن در طرح اتش
modifies
U
تجدید نظر کردن در طرح اتش
clearer
U
پاک کردن یا صفر کردن یک فایل کامپیوتری یا متغیر یا بخشی از حافظه
clearest
U
پاک کردن یا صفر کردن یک فایل کامپیوتری یا متغیر یا بخشی از حافظه
clear
U
پاک کردن یا صفر کردن یک فایل کامپیوتری یا متغیر یا بخشی از حافظه
clears
U
پاک کردن یا صفر کردن یک فایل کامپیوتری یا متغیر یا بخشی از حافظه
scissoring
U
1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
recuperation
U
تجدید کردن روغن وسیله یاجنگ افزار
reshuffling
U
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles
U
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled
U
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle
U
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
deaden
U
کم توان کردن صوت یا رنگ
deadened
U
کم توان کردن صوت یا رنگ
deadens
U
کم توان کردن صوت یا رنگ
contributed
U
هم بخشی کردن
contributing
U
هم بخشی کردن
contribute
U
هم بخشی کردن
contributes
U
هم بخشی کردن
highlights
U
جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
highlighted
U
جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
titillating
U
بطور لذت بخشی تحریک کردن
titillates
U
بطور لذت بخشی تحریک کردن
highlight
U
جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
titillated
U
بطور لذت بخشی تحریک کردن
titillate
U
بطور لذت بخشی تحریک کردن
selective
U
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
selectively
U
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
staging base
U
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
attention
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attentions
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
searches
U
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searchingly
U
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searched
U
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
search
U
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
continuance
U
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
refile
U
تجدید نظر در متن پیامهابرای ارسال تصحیح و مرتب کردن متن پیامهای ارسالی
garbage
U
سازماندهی مجدد و حذف فایلهای داده و رکوردهای نالازم . پاک کردن بخشی از حافظه برنامه یا داده اش که استفاده نمیشود
densities
U
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density
U
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
revival
U
تجدید
instauration
U
تجدید
refreshes
U
تجدید
reviews
U
تجدید
refreshed
U
تجدید
turnover
U
تجدید
review
U
تجدید
refresh
U
تجدید
reviewed
U
تجدید
renews
U
تجدید
neogenesis
U
تجدید
renewing
U
تجدید
recrudescence
U
تجدید
revivals
U
تجدید
reviewing
U
تجدید
anabiosis
U
تجدید
repetition
U
تجدید
repetitions
U
تجدید
renew
U
تجدید
renewals
U
تجدید
renewal
U
تجدید
reviewing
U
تجدید نظرکردن
rearmament
U
تجدید تسلیحات
reforms
U
تجدید نظر
reform
U
تجدید نظر
review
U
تجدید نظرکردن
restoration
U
تجدید بازگرداندن
furbishing
U
تجدید نظرکردن در
recalculation
U
تجدید محاسبه
reincarnation
U
تجدید تجسم
reincarnations
U
تجدید تجسم
revision
U
تجدید نظر
revision
U
تجدید چاپ
resurgence
U
تجدید حیات
renewed
U
تجدید شده
republication
U
تجدید چاپ
reviews
U
تجدید نظرکردن
reviews
U
تجدید نظر
re hearing
U
تجدید نظر
re hearing
U
تجدید محاکمه
rebirth
U
تجدید حیات
revisions
U
تجدید نظر
reproduction
U
تجدید چاپ
reproductions
U
تجدید چاپ
revisions
U
تجدید چاپ
updates
U
تجدید نظرشده
renewer
U
تجدید کننده
instaurator
U
تجدید کننده
refection
U
تجدید قوا
resumption
U
تجدید شروع
remarrying
U
تجدید فراش
remarriages
U
تجدید فراش
remarriage
U
تجدید فراش
it is not subject to review
U
تجدید نظر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com