Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
voltage stabilization
U
تثبیت فشار الکتریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
Other Matches
electric tension
U
فشار الکتریکی
voltage
U
فشار الکتریکی
voltages
U
فشار الکتریکی
contact potential
U
فشار الکتریکی تماسی
ignition voltage
U
فشار الکتریکی احتراق
voltage stability
U
ثبات فشار الکتریکی
constant voltage
U
فشار الکتریکی ثابت
voltage drop
U
افت فشار الکتریکی
voltage source
U
منبع فشار الکتریکی
high tension engineering
U
مهندسی فشار قوی الکتریکی
instantaneous voltage
U
مقدار لحظهای فشار الکتریکی
automatic pilots
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
contact electricity
U
فشار الکتریکی تماسی الکتریسیته تماسی
voltage swing
U
نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
output voltage
U
ولتاژ ثانویه فشار الکتریکی ثانویه
stabilisers
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
monetarists
U
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
electrostatic
U
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU
U
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
electrical and otherwise
U
الکتریکی و غیر الکتریکی
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anchor cell
U
سل تثبیت
fixations
U
تثبیت
fixity
U
تثبیت
stabilisation
U
تثبیت
confirmation
U
تثبیت
consolidation
U
تثبیت
fixation
U
تثبیت
stabilising
U
تثبیت
stabilize
U
تثبیت
stabilises
U
تثبیت
stabilization
U
تثبیت
fixing
U
تثبیت
corroboration
U
تثبیت
stabilized
U
تثبیت
stabilised
U
تثبیت
stabilizes
U
تثبیت
functional fixedness
U
تثبیت کارکردی
avouch
U
تثبیت کردن
confirmation
U
تثبیت استقرار
holding attack
U
تک تثبیت کننده
positioning
U
تثبیت موقعیت
patented
U
حق تثبیت اختراع
course stabilizer
U
تثبیت کننده
stabilization
U
پابرجاسازی تثبیت
stabilizers
U
تثبیت کننده ها
wage stabilization
U
تثبیت مزد
visual fixation
U
تثبیت دیداری
fixedness
U
تثبیت شدگی
father fixation
U
تثبیت پدری
fixing agent
U
عامل تثبیت
fixate
U
تثبیت کردن
voltage stabilization
U
تثبیت ولتاژ
fixation of affect
U
تثبیت عاطفی
fixation point
U
نقطه تثبیت
heat setting
U
تثبیت گرمائی
patents
U
حق تثبیت اختراع
patenting
U
حق تثبیت اختراع
patent
U
حق تثبیت اختراع
fixation process
U
فرایند تثبیت
stop go policy
U
سیاست تثبیت
economic stabilization
U
تثبیت اقتصادی
reinstatement
U
تثبیت در مقام
stabilizes
U
تثبیت کردن
reinstate
U
تثبیت کردن
reinstated
U
تثبیت کردن
stabilized
U
تثبیت کردن
stabilising
U
تثبیت کردن
stabilizer
U
تثبیت کننده
reinstates
U
تثبیت کردن
reinstating
U
تثبیت کردن
stabilisers
U
تثبیت کننده
stabilize
U
تثبیت کردن
stabilises
U
تثبیت کردن
stabilised
U
تثبیت کردن
maintenance level
U
سطح تثبیت
mechanical stabilization
U
تثبیت مکانیکی
price ceilings
U
تثبیت قیمت
price freeze
U
تثبیت قیمت ها
price freezing
U
تثبیت قیمت
price stability
U
تثبیت قیمت
nitrogen fixation
U
تثبیت نیتروژن
price stabilization
U
تثبیت قیمت
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
built in stabilizers
U
تثبیت کنندههای خودکار
stabilizer
U
ثابت تثبیت کننده
holding force
U
نیروی تثبیت کننده
stabilisers
U
ثابت تثبیت کننده
well fixed
U
خوب تثبیت شده
verges
U
شانه تثبیت نشده
fix
U
تثبیت محل ناو
stabilizing sleeve
U
غلاف تثبیت کننده
stabilized layer
U
لایه تثبیت شده
stabilized layer
U
قشر تثبیت شده
automatic stabilizer
U
تثبیت کننده خودکار
fixes
U
تثبیت محل ناو
hard shoulder
U
شانه تثبیت شده
stabilization policy
U
سیاست تثبیت اقتصادی
exchanged stabilization fund
U
صندوق تثبیت ارز
emulsion stabilizer
U
تثبیت کننده امولسیونی
viscosity stabilizer
U
تثبیت کننده گرانروی
verge
U
شانه تثبیت نشده
course stabilizer
U
دستگاه تثبیت مسیر
course stabilizer
U
تثبیت کننده مسیر
self stabilizing dynamo
U
دینام خود تثبیت کننده
route
U
به خاک نشاندن تثبیت کردن
routes
U
به خاک نشاندن تثبیت کردن
commodity agreement
U
تثبیت مشترک قیمت فروش
zener diode stabilization
U
تثبیت کنندگی دیود زنر
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده اختلاف سطح
mains voltage stabilizer
U
تثبیت کننده ولتاژ شبکه
stabilizes
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging
U
تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilising
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilised
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilized
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilises
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilize
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
gas electric generating set
U
مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
adjustable stabilizer
U
تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
high frequency stabilized arc
U
قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
price support
U
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
functional finance
U
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
stop bath
U
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
setting time
U
[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
fair trade laws
U
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
positioning band
U
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
declaratory judgment
U
حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
electrotechnical
U
الکتریکی
electrical
U
الکتریکی
electric
U
الکتریکی
tachogenerator
U
دورسنج الکتریکی
electric primer
U
چاشنی الکتریکی
hot seat
U
صندلی الکتریکی
air dielectric
U
دی الکتریکی هوا
all electric
U
تماما" الکتریکی
electric field
U
میدان الکتریکی
magic eye
U
چشم الکتریکی
electric eye
U
چشم الکتریکی
gyro compass
U
قطبنمای الکتریکی
electric filter
U
صافی الکتریکی
charges
U
بار الکتریکی
electric shocks
U
شوک الکتریکی
specific conductance
U
رسانندگی الکتریکی
electric shock
U
شوک الکتریکی
electric flux
U
شار الکتریکی
electroplating
U
ابکاری الکتریکی
electrical
U
سیستم الکتریکی
charge
U
بار الکتریکی
circuits
U
جریان الکتریکی
electric connection
U
اتصال الکتریکی
electric constant
U
ثابت الکتریکی
conduction
U
رسانایی الکتریکی
isolating
U
به صورت الکتریکی
isolates
U
به صورت الکتریکی
isolate
U
به صورت الکتریکی
electric contact
U
کنتاکت الکتریکی
electric control
U
کنترل الکتریکی
electric charge
U
بار الکتریکی
electric coupling
U
تزویج الکتریکی
electric component
U
قطعه الکتریکی
electric clock
U
ساعت الکتریکی
electric attraction
U
جاذبه الکتریکی
electric arc
U
قوس الکتریکی
electric apparatus
U
دستگاه الکتریکی
electric balance
U
تعادل الکتریکی
electric brake
U
ترمز الکتریکی
electric break down
U
شکست الکتریکی
electric bulb
U
لامپ الکتریکی
electric circuit
U
مدار الکتریکی
electric coupling
U
پیوست الکتریکی
electric discharge
U
تخلیه الکتریکی
dielectric power
U
قدرت دی الکتریکی
dielectric polarization
U
قطبش دی الکتریکی
electrified
U
الکتریکی کردن
electric drive
U
محرکه الکتریکی
electric energy
U
انرژی الکتریکی
electrifies
U
الکتریکی کردن
electrify
U
الکتریکی کردن
electrifying
U
الکتریکی کردن
dielectric strain
U
بار دی الکتریکی
dielectric stress
U
بار دی الکتریکی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com