English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
preference U تبعیض متقلبانه بین غرماء
preferences U تبعیض متقلبانه بین غرماء
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quando acciderint U وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
fraudulently U متقلبانه
frausulently U متقلبانه
knavishly U متقلبانه
fraudulent means U وسائل متقلبانه
distribute among the creditors in propor U به غرماء تقسیم کردن
winding up an estate U تقسیم مال بین غرماء
mal U خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
rank as creditor U داخل در غرماء شخص ورشکسته شدن
theft U بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts U بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
hierarchy of claims U اعلام تصفیه ورشکستگی دستور پرداخت مطالبات غرماء تاجر ورشکسته
rank as creditor in the estates of a U داخل در غرماء شدن ورشکسته شدن
discrimination U تبعیض
prejudice U تبعیض
unjust discrimination U تبعیض
prejudices U تبعیض
sexism U تبعیض جنسی
indiscrimination U عدم تبعیض
rate discrimination U تبعیض نرخ
price discrimination U تبعیض قیمت
racial discrimination U تبعیض نژادی
unjust discrimination U تبعیض کردن
discriminator U قائل به تبعیض
racism U تبعیض نژادی
prejudice U تبعیض کردن
unbiased U بدون تبعیض
discrimination U تبعیض کردن
prejudices U تبعیض کردن
segregation U تبعیض نژادی
sex discrimination U تبعیض جنسی
discriminatory U تبعیض امیز
reputed owner U در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
forjudge U تبعیض قائل شدن
forejudge U تبعیض قائل شدن
discriminates U تبعیض قائل شدن
discriminated U تبعیض قائل شدن
discriminating monopoly U انحصار تبعیض امیز
discriminate U تبعیض قائل شدن
price discriminating monopoly U انحصار تبعیض قیمت
perfect price discrimination U تبعیض قیمت کامل
option of contract invalid in part U خیار تبعیض صفقه
unprejudiced U بدون تبعیض یا طرفداری
discriminative U وابسته به تبعیض یا تمیز
prejudicial U زیان رسان تبعیض امیز
segregate U تبعیض نژادی قائل شدن
discriminate against someone U نسبت به کسی تبعیض کردن
segregates U تبعیض نژادی قائل شدن
segregating U تبعیض نژادی قائل شدن
prejudicious U زیان رسان تبعیض امیز
prejudices U قضاوت تبعیض امیز خسارت وضرر
to tread on somebody's foot <idiom> U برای کسی تبعیض قائل شدن
bias U تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
biases U تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
prejudice U قضاوت تبعیض امیز خسارت وضرر
without distinction of sex U بدون تبعیض جنسی اززن ومرد
dumping U سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
double standard U قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
anti dumping U مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
prepossess U تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com