Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
assertion
U
تایید ادعا افهارنامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bill of entry
U
افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
manifests
U
افهارنامه
manifesting
U
افهارنامه
manifest
U
افهارنامه
legal notice
U
افهارنامه
official notification
U
افهارنامه
declarations
U
افهارنامه
manifested
U
افهارنامه
declaration
U
افهارنامه
bill of entry
U
افهارنامه ورودی
customs entry form
U
افهارنامه گمرکی
declarations
U
افهار افهارنامه اعلان
declaration
U
افهار افهارنامه اعلان
cargo manifest
U
افهارنامه شرح محموله کشتی
allegation
U
ادعا
averment
U
ادعا
pleas
U
ادعا
plea
U
ادعا
pretension
U
ادعا
pretensions
U
ادعا
protestation
U
ادعا
protestations
U
ادعا
unassuming
U
بی ادعا
assertion
U
ادعا
asseveration
U
ادعا
postulating
U
ادعا
postulates
U
ادعا
postulated
U
ادعا
postulate
U
ادعا
cl
U
ادعا
claimed
U
ادعا
claim
U
ادعا
allegations
U
ادعا
posit
U
ادعا
claims
U
ادعا
claiming
U
ادعا
contended
U
ادعا کردن
asserts
U
ادعا کردن
acclaiming
U
ادعا کردن
asserting
U
ادعا کردن
asserted
U
ادعا کردن
acclaims
U
ادعا کردن
contend
U
ادعا کردن
assert
U
ادعا کردن
contends
U
ادعا کردن
profess
U
ادعا کردن
professes
U
ادعا کردن
claimable
U
قابل ادعا
to put in for
U
ادعا کردن
estopel
U
مانع ادعا
lay claim to
U
ادعا کردن
assertor
U
ادعا کننده
pretense
U
بهانه ادعا
reclaimable
U
ادعا پذیر
assertive
U
ادعا کننده
professed
U
ادعا شده
purporst
U
مفاد ادعا
professing
U
ادعا کردن
bill of indicment
U
ادعا نامه
acclaimed
U
ادعا کردن
pretence
U
بهانه ادعا
pretences
U
بهانه ادعا
pretenses
U
بهانه ادعا
acclaim
U
ادعا کردن
profess
U
ادعا یا افهار کردن
professes
U
ادعا یا افهار کردن
burden of proof
U
مسئوولیت اثبات ادعا
pretend to
U
دعوی یا ادعا کردن
professed love
U
محبت ادعا شده
re claim
U
مجددا ادعا کردن
call someone's bluff
<idiom>
U
ثابت کردن ادعا
professing
U
ادعا یا افهار کردن
have it
<idiom>
U
گفتن ،ادعا کردن
disclaimers
U
رفع کننده ادعا یا مسئولیت
claim
U
مدعی به مطالبات ادعا کردن
disclaimer
U
رفع کننده ادعا یا مسئولیت
claim
U
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
bluser out
U
با لاف گزاف ادعا کردن
i do not pretend to sing well
U
من ادعا نمیکنم که خوب میخوانم
waiver
U
صرف نظر کردن از ادعا
claiming
U
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
right of begin
U
حق مدعی در اغازبیان ادعا در محکمه
claiming
U
مدعی به مطالبات ادعا کردن
claims
U
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claimed
U
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claims
U
مدعی به مطالبات ادعا کردن
claimed
U
مدعی به مطالبات ادعا کردن
the burden of proof rests with
U
اثبات ادعا بر عهده مدعی است
prescribe to
U
استناد به مرور زمان دراثبات ادعا
Did I say anything different?
U
مگر من چیز دیگری گفتم
[ادعا کردم]
؟
graced
U
تایید
confirmation
U
تایید
acknowledgement
U
تایید
gracing
U
تایید
acknowledgements
U
تایید
acknowledgments
U
تایید
verification
U
تایید
approval
U
تایید
allegation
U
تایید
corroboration
U
تایید
certification
U
تایید
graces
U
تایید
grace
U
تایید
allegations
U
تایید
unverified
<adj.>
U
تایید نشده
acknowledge
U
تایید کردن
acknowledging
U
تایید کردن
gracing
U
تایید کردن
acknowledges
U
تایید کردن
untested
<adj.>
U
تایید نشده
confirms
U
تایید کردن
grace
U
تایید کردن
uninspected
<adj.>
U
تایید نشده
unexamined
<adj.>
U
تایید نشده
unevaluated
<adj.>
U
تایید نشده
graced
U
تایید کردن
unchecked
<adj.>
U
تایید نشده
unaudited
<adj.>
U
تایید نشده
graces
U
تایید کردن
confirm
U
تایید کردن
allowed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
agreed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
U
تایید شده
authorized
<adj.>
<past-p.>
U
تایید شده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
U
تایید شده
approved
<adj.>
<past-p.>
U
تایید شده
allowed
<adj.>
<past-p.>
U
تایید شده
agreed
<adj.>
<past-p.>
U
تایید شده
approved
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
authorized
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
corroborate
U
تایید کردن
support
U
تایید کردن
approved
U
تایید شده
ratifying
U
تایید کردن
validity
U
تایید تصدیق
approve
U
تایید کردن
support
U
تقویت تایید
certifiable
U
قابل تایید
insusceptible
U
تایید ناپذیر
supporting
U
تایید کردن
endorsements
U
موافقت تایید
endorsement
U
موافقت تایید
approving
U
تایید کردن
corrobrant
U
تایید کننده
corroborator
U
تایید کننده
ratified
U
تایید کردن
confirmative
U
تایید کننده
confirmed
U
تایید شده
ratifies
U
تایید کردن
ratify
U
تایید کردن
acknowledgement of order
تایید سفارش
approvingly
U
به تایید رسیده
confirmer
U
تایید کننده
confirmor
U
تایید کننده
approvingly
U
تایید شده
corroborant
U
تایید کننده
approved
U
به تایید رسیده
approves
U
تایید کردن
emphasizing
U
تایید کردن
corroborating
U
تایید کردن
corroborates
U
تایید کردن
emphasises
U
تایید کردن
emphasised
U
تایید کردن
seconder
U
تایید کننده
social approval
U
تایید اجتماعی
corroborated
U
تایید کردن
vertify
U
تایید کردن
emphasising
U
تایید کردن
emphasize
U
تایید کردن
emphasizes
U
تایید کردن
price support
U
تایید قیمت
emphasized
U
تایید کردن
declaration of trust
U
افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
confirmable
U
قابل تایید وتصدیق
validation
U
تایید معتبر سازی
confirmation
U
تایید ازاطلاعات رسیده
quality control approval
U
تایید کنترل کیفیت
self sustained
U
تایید شده نفس
security clearance
U
تایید صلاحیت کردن
approved circuit
U
مدار تایید شده
verifiable
U
قابل تصدیق تایید
confirmed location
U
موضع تایید شده
support
U
تایید کردن نگهداری
approved bank
U
بانک تایید شده
validated
U
تایید اعتبار قانونی کردن
validates
U
تایید اعتبار قانونی کردن
validate
U
تایید اعتبار قانونی کردن
validating
U
تایید اعتبار قانونی کردن
authenticator
U
تایید کننده اعتبار اسناد
Thank you for the confirmation of your request!
U
از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
confirmed letter of credit
U
اعتبار اسنادی تایید شده
confirmed location
U
محل تایید شده دشمن
vouch
U
اطمینان دادن تایید کردن
unconfirmed letter of credit
U
اعتبار اسنادی تایید نشده
confirmed by documents
<adj.>
U
تایید شده توسط اسناد
He is seriously claiming
[trying to tell us]
that the problems are all the fault of the media.
U
او
[مرد]
به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
avouch
U
مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
daclare
U
تایید مجدد شرکت اسب درمسابقه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com