English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
safeguard U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarding U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguards U تامین کردن امن نگهداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
garnishee U کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
sustains U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
remanding U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment U تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remands U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
propping U نگهداشتن پشتیبانی کردن
propped U نگهداشتن پشتیبانی کردن
prop U نگهداشتن پشتیبانی کردن
restrain U نگهداشتن مهار کردن
restraining U نگهداشتن مهار کردن
restrains U نگهداشتن مهار کردن
tallied U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
preserving U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserves U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserve U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
eat one's cake and have it too <idiom> U هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
guarantee U تامین کردن
guaranteed U تامین کردن
guarantees U تامین کردن
insuring U تامین کردن
covers U تامین کردن
take care of U تامین کردن
secure U تامین کردن
secures U تامین کردن
ensure U تامین کردن
ensured U تامین کردن
ensures U تامین کردن
ensuring U تامین کردن
give security for U تامین کردن
insures U تامین کردن
cover U تامین کردن
coverings U تامین کردن
fulfill U تامین کردن
supplied U تامین کردن
supply U تامین کردن
supplying U تامین کردن
to feather ones nest U تامین اتیه کردن
tucker U تامین غذا کردن
secure U مطمئن تامین کردن
secures U تامین کردن هدف
safety U برقرار کردن تامین
elevation of security U زیاد کردن تامین
secures U مطمئن تامین کردن
victual U خواربار تامین کردن
secure U تامین کردن هدف
guaranteed U تامین تضمین کردن
guarantees U تامین تضمین کردن
levy a sum on a person's property U تامین خواسته کردن
make up a deficit U تامین کردن کسری
guarantee U تامین تضمین کردن
to ensure something U تامین کردن [چیزی]
to safeguard [against] U تامین کردن [علیه] [در برابر]
provides U میسر ساختن تامین کردن
protect a bill U وجه براتی را تامین کردن
provide U میسر ساختن تامین کردن
communication security monitoring U کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
to secure U تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
pre empt U از پیش برای خود تامین کردن
levy a sum on a person's property U به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
to secure a debtby a mortagage U با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
communication security account U میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
PID U متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
bate U نگهداشتن
reserve U نگهداشتن
preserving U نگهداشتن
retaining U نگهداشتن
retained U نگهداشتن
retain U نگهداشتن
preserve U نگهداشتن
hold on U نگهداشتن
to hold in restraint U نگهداشتن
preserves U نگهداشتن
sustain U نگهداشتن
to keep in d. U نگهداشتن
sustained U نگهداشتن
retains U نگهداشتن
retention U نگهداشتن
holds U نگهداشتن
save U نگهداشتن
hold U نگهداشتن
imprisons U نگهداشتن
saved U نگهداشتن
to take into custody U نگهداشتن
sustains U نگهداشتن
reserves U نگهداشتن
reserving U نگهداشتن
imprison U نگهداشتن
saves U نگهداشتن
imprisoning U نگهداشتن
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
fid U بامیله نگهداشتن
hold over <idiom> U طولانی نگهداشتن
sabbattize U سبت نگهداشتن
retraining U نگهداشتن در ندامتگاه
chin U زیرچانه نگهداشتن
preserves U باقی نگهداشتن
chins U زیرچانه نگهداشتن
lock U محکم نگهداشتن
preserving U باقی نگهداشتن
locks U محکم نگهداشتن
station keeping U در خط نگهداشتن ناو
have custody of U امانت نگهداشتن
count out <idiom> U بیرون نگهداشتن
snubs U نگهداشتن طناب
snubbing U نگهداشتن طناب
snubbed U نگهداشتن طناب
snub U نگهداشتن طناب
tong U باانبر نگهداشتن
secure U محکم نگهداشتن
preserve U باقی نگهداشتن
secures U محکم نگهداشتن
desiccate U در جای خشک نگهداشتن
floats U روی اب نگهداشتن شناور
floated U روی اب نگهداشتن شناور
float U روی اب نگهداشتن شناور
surged U تحت کشش نگهداشتن
surges U تحت کشش نگهداشتن
locked up U زیر قفل نگهداشتن
maintains U نگهداشتن برقرار داشتن
To hold (keep) a secret close to ones chest. U رازی درسینه نگهداشتن
maintain U نگهداشتن برقرار داشتن
grabs U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
maintained U نگهداشتن برقرار داشتن
keep up <idiom> U درشرایط عالی نگهداشتن
grab U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
wage freeze U ثابت نگهداشتن دستمزد
hold U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
grabbed U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
surge U تحت کشش نگهداشتن
holds U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
grabbing U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
to choke down U بزحمت دردل نگهداشتن
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
l support U نگهداشتن بصورت زاویه
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
to safeguard [against] U امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
card up one's sleeve <idiom> U برای روز مبادا نگهداشتن
cross support U نگهداشتن بدن بحالت صلیب
acquisitions U پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
keep (someone) up <idiom> U باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
stall feed U در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
stay U سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
To keep onesface ruddy by the slap it has receive. <proverb> U با سیلى صورت خود را سرخ نگهداشتن .
heading hold U روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
acquisition U پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
stayed U سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
carry light U نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
boost control U سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
lay to U قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
screening, screenings U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screen U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screened U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
lies U نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
watch guard U زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
lied U نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lie U نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
screens U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
nothing to the right U دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
bolsters U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
drag bunt U ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
batten U قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
bolster U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
battens U قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
bolstered U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
still fishing U ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
beechive spring U فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
safety limit U حد تامین
cover U تامین
coverings U تامین
safety U تامین
covers U تامین
securement U تامین
security U تامین
securing U تامین
hedging U تامین
water supplies U تامین اب
water supply U تامین اب
tees U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
capture U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
teed U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
captures U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
teeing U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tee U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
capturing U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
collective security U تامین اجتماعی
security U تامین مصونیت
communication security U تامین مخابراتی
the rule of law U تامین قضایی
financiers U تامین اعتبارکننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com