English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
environmental security U تامین محیطی و فیزیکی منطقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
haven submarine U منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
buffer zone U منطقه تامین
buffer zones U منطقه تامین
area security U تامین منطقه
area security U تامین منطقه عملیات
rear area security U تامین منطقه عقب
environmental preservation U نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
background radiation U تشعشعات هستهای محیطی تشعشعات محیطی
garnishee U کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
drop zone U منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
garnishment U تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remands U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
damage area U منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens U منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuary U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
area of military significant fallout U منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
run up area U منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
airspace reservation U منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
environmental U محیطی
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
polynia U منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
grid zone U منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
spandrel beams U تیرهای محیطی
peripheral speed U سرعت محیطی
surface speed U سرعت محیطی
environmental design U طراحی محیطی
ambient conditions U شرایط محیطی
peripheral resistance U مقاومت محیطی
euthenics U اصلاح نژاد محیطی
environmental impact U نشانزد زیست محیطی
environmental benefit U فواید زیست محیطی
circumcircle U دایره محیطی [ریاضی]
error due to external influence U خطای محیطی [ریاضی]
environmental sculpture U پیکره سازی محیطی
wrap around type U گونه نوشتار محیطی
ambient temperature U درجه حرارت محیطی
environmental costs U مضار زیست محیطی
circumscribed circle U دایره محیطی [ریاضی]
communication security monitoring U کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
concentration area U منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
skid row <idiom> U منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented U بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
belt frame U اسکلت محیطی بدنه هواپیما
to remain suspended U معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
to stay floating U معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
exodermis U لایهء خارجی سلولهای زنده محیطی
to suspend U معلق نگه داشتن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
combat zone U منطقه رزمی منطقه نبرد
remoter U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remotest U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
crossing area U منطقه گذار منطقه پایاب
zone of fire U منطقه اتش منطقه تیراندازی
sector U منطقه عمل منطقه مسئولیت
kill area U منطقه خطر منطقه تلفات
sectors U منطقه عمل منطقه مسئولیت
communication security account U میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
holding area U منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging U تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
axial route U مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
comparative cover U پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
line crosser U فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
common flow afterburner توربوفن تقویت شده [که در آن جریانهای مرکزی و محیطی بعد از پس سوز با یکدیگرترکیب می شوند.]
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
demilitarization U تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
defense coastal area U منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
physical U فیزیکی
hardware U واحدهای فیزیکی
physical analysis U تجزیه فیزیکی
physical constant U ثابتهای فیزیکی
physicalism U فیزیکی نگری
physical security U امنیت فیزیکی
biophysical U زیستی- فیزیکی
physical record U رکورد فیزیکی
physical design U طرح فیزیکی
physical constraints U محدودیتهای فیزیکی
physical change U تغییرات فیزیکی
physical capital U سرمایه فیزیکی
physical unit U واحد فیزیکی
physical quantity U کمیت فیزیکی
physico mathematical U فیزیکی و ریاضی
psychopaysical U روانی- فیزیکی
physical state U حالت فیزیکی
physiotherapy U درمان فیزیکی
environments U محیط یا موقعیتهای فیزیکی
physical drive U دیسک گردان فیزیکی
lay (light) into <idiom> U حمله فیزیکی کردن
physical U فیزیکی مربوط به تاسیسات
environment U محیط یا موقعیتهای فیزیکی
marginal physical product U محصول فیزیکی نهائی
physio chemical U وابسته به شیمی فیزیکی
physical constant U ثابت فیزیکی [فیزیک]
physical format U قالب بندی فیزیکی
inflow ratio U نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
islands U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
geopolitics U مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
sizes U ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
size U ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
electro magnetism U علم روابط فیزیکی میان
deformation U تغییر شکل فیزیکی درساختمان
marginal physical product of labor U محصول فیزیکی نهائی کار
marginal physical product of capital U محصول فیزیکی نهائی سرمایه
isotropic U دارای خواص فیزیکی مشابه
lines U اتصال فیزیکی به ارسال داده
line U اتصال فیزیکی به ارسال داده
geophysical survey U مطالعه خواص فیزیکی زمین
built into U که هنوز بخش فیزیکی سیستم است
gather writer U تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
physicochemical U وابسته به خواص فیزیکی وشیمیایی اجسام
intersectional service U قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
pedestals U میز یا پشتیبان فیزیکی دیگری برای یک ترمینال
pedestal U میز یا پشتیبان فیزیکی دیگری برای یک ترمینال
hands on U فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
communication U مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
hands-on U فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
communication U اتصال فیزیکی که داده روی آن ارسال میشود
aircraft alternation U اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
ended U کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
security specialist U فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
end U کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
networks U اتصالات فیزیکی به کامپیوترها و قط عات کنترلی که یک شبکه را می سازند
ends U کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
media U هر ماده فیزیکی که برای ذخیره داده به کار می رود
communication U سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
network U اتصالات فیزیکی به کامپیوترها و قط عات کنترلی که یک شبکه را می سازند
networking U اتصالات فیزیکی به کامپیوترها و قط عات کنترلی که یک شبکه را می سازند
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
physical analysis U جداسازی ذرات خاک از نظر قطر دانه ها به روش فیزیکی
channeling U اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
channels U اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
interior label U بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
channel U اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
channelled U اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
sonde U اسباب اندازه گیری اوضاع فیزیکی وجوی ارتفاعات زیادماوراء جو
channeled U اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
real memory U حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
transmissions U ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
transmission U ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
mirror writing shadow reading U کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
landline U خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند
air defense action area U منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
area assessment U ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
on an even keel <idiom> U به ترتیب عالی یا محیطی عالی
format U فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند
formats U فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند
air surface zone U منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
mediums U هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
medium U هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
austempering U تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
safety U تامین
securing U تامین
cover U تامین
safety limit U حد تامین
hedging U تامین
water supplies U تامین اب
security U تامین
water supply U تامین اب
coverings U تامین
covers U تامین
securement U تامین
virtual U فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
sensor U وسیله الکترونیکی که یک خروجی با توجه به وضعیت یا موقعیت فیزیکی فرآیند ایجاد کند.مراجعه شود به TRANSDUCER
gestalt U تشکیل و ترکیب چندعامل یاپدیده فیزیکی وحیاتی وروانشناسی برای انجام کارواحدو دست داده جزئی از کل شوند
the rule of law U تامین قضایی
security U تامین مصونیت
safety stakes U دستکهای تامین
preservation of evidence U تامین دلیل
provisioning U تامین ذخیره
insecurity U عدم تامین
signal security U تامین مخابراتی
ensuring U تامین کردن
quia timet U حکم تامین
funding U تامین وجه
insuring U تامین کردن
take care of U تامین کردن
supply port U درگاه تامین
safety factor U عامل تامین
financiers U تامین اعتبارکننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com