English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
electronic security U تامین الکترونیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
picture U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
Other Matches
garnishee U کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
solid-state U وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
remanding U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment U تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remands U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
electronic office U محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
ebam U Addressed ElectricBeam دستگاه ذخیره الکترونیکی که از مدارهای الکترونیکی برای کنترل اشعهای از یک سطح نیمه هادی اکسید فلز خوانده یا در ان می نویسد استفاده میکندemory
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
electronic element U بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
communication security monitoring U کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
communication security account U میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
white U پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
whitest U پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
whiter U پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
electrosensitive printer U چاپگر حساس الکترونیکی چاپگر با حساسیت الکترونیکی
e mail U علامت اختصاری پست الکترونیکی پست الکترونیکی
electro optics U وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
coverings U تامین
hedging U تامین
securing U تامین
securement U تامین
safety U تامین
water supplies U تامین اب
security U تامین
cover U تامین
covers U تامین
safety limit U حد تامین
water supply U تامین اب
secures U تامین کردن
secure U تامین شده
guaranteed U تامین کردن
secure U درامان تامین
fulfill U تامین کردن
guarantee U تامین کردن
secures U درامان تامین
factor of safety U عامل تامین
ensured U تامین کردن
safety diagram U دیاگرام تامین
secure U تامین کردن
guarantees U تامین کردن
internal security U تامین داخلی
provisioning U تامین ذخیره
local security U تامین محلی
covers U تامین کردن
coverings U تامین کردن
safety factor U ضریب تامین
safety factor U عامل تامین
safety stakes U دستکهای تامین
preservation of evidence U تامین دلیل
physical security U تامین تاسیسات
protection U تامین نامه
signal security U تامین مخابراتی
procurement U تامین اماد
cover U تامین کردن
give security for U تامین کردن
quia timet U حکم تامین
supply port U درگاه تامین
appropriation reimbur sement U تامین اعتبار
social security U تامین اجتماعی
financier U تامین اعتبارکننده
buffer zones U منطقه تامین
supplied U تامین کردن
financiers U تامین اعتبارکننده
cryptosecurity U تامین رمز
supply U تامین کردن
supplying U تامین کردن
communication security U تامین مخابراتی
committment U تامین اعتبار
area security U تامین منطقه
secures U تامین شده
buffer stock U تامین ذخیره
chemical security U تامین شیمیایی
security U تامین مصونیت
collective security U تامین اجتماعی
funding U تامین وجه
insecurity U عدم تامین
insuring U تامین کردن
buffer zone U منطقه تامین
the rule of law U تامین قانونی
ensures U تامین کردن
ensuring U تامین کردن
transmission security U تامین ارسال
take care of U تامین کردن
transmission security U تامین مخابره
insures U تامین کردن
ensure U تامین کردن
troop safety U تامین عده ها
the rule of law U تامین قضایی
electronic U الکترونیکی
safety U برقرار کردن تامین
bombline U خط تامین پرتاب بمب
area security U تامین منطقه عملیات
rear area security U تامین منطقه عقب
appropriation reimbur sement U تامین سپرده یاوثیقه
communication security U برقراری تامین مخابراتی
elegit U حکم تامین مدعی به
pacification U تامین ثبات داخلی
ups U تامین برق بی وقفه
safety card U کارت تامین اتشبار
levy a sum on a person's property U تامین خواسته کردن
financing U تامین هزینه پولی
deficit financing U تامین کسر بودجه
finances U تامین هزینه پولی
finance company U شرکت تامین مالی
continuing appropriation U مداومت تامین اعتبار
financed U تامین هزینه پولی
power supply U تامین کننده برق
continuing appropriation U تامین اعتبار پیوسته
collective security U تامین دسته جمعی
emanitions security U تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
elevation of security U زیاد کردن تامین
make up a deficit U تامین کردن کسری
finance U تامین هزینه پولی
angle of safety U زاویه تامین گلوله
guarantees U تامین تضمین کردن
social security system U نظام تامین اجتماعی
system maintenance U تامین و نگهداری سیستم
to feather ones nest U تامین اتیه کردن
transmission security U تامین ارسال پیام
secure U تامین کردن هدف
tucker U تامین غذا کردن
unemployment fund U صندوق تامین بیکاری
supply company U شرکت تامین کننده
water supply to navigation U تامین اب کانال کشتیرانی
social security act U قانون تامین اجتماعی
victual U خواربار تامین کردن
social security program U برنامه تامین اجتماعی
guarantee U تامین تضمین کردن
social security organization U سازمان تامین اجتماعی
guaranteed U تامین تضمین کردن
self protection U برقراری تامین از خود
to ensure something U تامین کردن [چیزی]
social security benefits U منافع تامین اجتماعی
secure U مطمئن تامین کردن
secures U مطمئن تامین کردن
security for cost U تامین هزینه دادرسی
security for costs U تامین هزینه دعوی
secures U تامین کردن هدف
safety officer U افسر تامین یکان
electronic components U اجزاء الکترونیکی
electronic brain U مغز الکترونیکی
electronic counter measure U جنگهای الکترونیکی
electronic control U کنترل الکترونیکی
electronic counter counter measures U اقدامات ضد ضد الکترونیکی
electronic element U عنصر الکترونیکی
electronic control U فرمان الکترونیکی
electronic deception U فریب الکترونیکی
strobe U ا ز یک مدار الکترونیکی
electronic countermea sures U اقدامات ضد الکترونیکی
electronic filling U پر کردن الکترونیکی
electronic printer U چاپگر الکترونیکی
electronic control U تنظیم الکترونیکی
electronic magazine U مجله الکترونیکی
email [short for electronic mail] U پست الکترونیکی
electronic beam U اشعه ی الکترونیکی
electronic navigation U ناوبری الکترونیکی
e-mail [short for electronic mail] U پست الکترونیکی
electronic music U موسیقی الکترونیکی
electronic publishing U انتشارات الکترونیکی
electronic pen U قلم الکترونیکی
computers U ماشین الکترونیکی
computer U ماشین الکترونیکی
electronic calculator U حسابگر الکترونیکی
graphics U وسیله الکترونیکی
electrical interception U رهگیری الکترونیکی
pos U قط ه فروش الکترونیکی
electrical communications U ارتباطات الکترونیکی
elctron tube U لامپ الکترونیکی
electronic mail U پست الکترونیکی
electronic computer U کامپیوتر الکترونیکی
snail mail U و نه پست الکترونیکی
electronic interfrence U تداخل الکترونیکی
adapter U وسیله الکترونیکی
communication security custodian U مسئول وسایل تامین مخابراتی
supplied U تامین موجودی عرضه نمودن
to safeguard [against] U تامین کردن [علیه] [در برابر]
supplied U تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
degree of protection U میزان تامین درجه حفافت
supply U تامین موجودی عرضه نمودن
supply U تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supplying U تامین موجودی عرضه نمودن
supplying U تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
provides U میسر ساختن تامین کردن
provide U میسر ساختن تامین کردن
user supplied U تامین شده توسط کاربر
uniterruptable power supply U سیستم تامین برق بی وقفه
troop program U برنامه تامین عدههای نظامی
environmental security U تامین محیطی و فیزیکی منطقه
social security tax U مالیات سیستم تامین اجتماعی
garnisher U تامین کننده خواسته یامدعابه
safeguards U قفل حفافتی یا تامین دار
safeguards U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarding U قفل حفافتی یا تامین دار
report generator U برای تامین گزارش کامل
safeguarding U تامین کردن امن نگهداشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com