English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
security U تامین اقدامات تامینی نیروی تامینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
security countermeasures U اقدامات تامینی
preventive action U اقدامات تامینی
security force U نیروی تامینی
preventive detention U تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
escorts U محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorting U محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escort U محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorted U محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
reserved for security purposes U تامینی
safety fuze U ماسوره تامینی
insurance stockage U ذخیره تامینی
preventive justice U حقوق تامینی
hedging U خرید و فروش تامینی
hedges U خرید و فروش تامینی
hedged U خرید و فروش تامینی
hedge U خرید و فروش تامینی
hedge U داد وستد تامینی کردن
intraline U فاصله تامینی ساختمانها ازیکدیگر
hedged U داد وستد تامینی کردن
hedges U داد وستد تامینی کردن
security monitoring U نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
precaution U درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
precautions U درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
security classification U طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
submarine havens U منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
garnishee U کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
remands U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment U تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remanded U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
communication security monitoring U کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
undertakings U اقدامات
goings-on U اقدامات
proceedings U اقدامات
doings U اقدامات
proceeding U اقدامات
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
follow up U اقدامات بعدی
countermeasures U اقدامات متقابل
control measures U اقدامات کنترلی
legal proceedings U اقدامات قانونی
to intensify one's actions U اقدامات خودراسخت
preventive action U اقدامات احتیاطی
precautionary measures U اقدامات احتیاطی
civil proceedings U اقدامات حقوقی
radar countermeasures U اقدامات ضد رادار
security measures U اقدامات تامینیه
hostile acts U اقدامات خصمانه
hostile acts U اقدامات دشمنانه
electronic countermea sures U اقدامات ضد الکترونیکی
electronic counter counter measures U اقدامات ضد ضد الکترونیکی
Precautionary measures. U اقدامات احتیاطی
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
to take measures U اقدامات بعمل اوردن
preassault U اقدامات قبل از هجوم
take steps U اقدامات بعمل امده
Provocative acts. U اقدامات تحریک آمیز گ
to take steps U اقدامات بعمل اوردن
communication security account U میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
to lead on U وادار به اقدامات بیشتری کردن
to intensify one's actions U برشدت اقدامات خود افزودن
logistics U اقدامات مربوط به تهیه و توزیع
suppression measures U اقدامات برای جلو گیری
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
municipalist U طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
decision tree U اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
countermeasures U اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
countermeasures U پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
policy of contianment U سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
preventive justice U قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
radio countermeasures U اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
delivered duty paid U یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
security countermeasures U اقدامات حفافتی پیش بینیهای حفافتی
hedging U تامین
safety limit U حد تامین
securement U تامین
covers U تامین
safety U تامین
cover U تامین
water supplies U تامین اب
security U تامین
securing U تامین
water supply U تامین اب
coverings U تامین
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
social security U تامین اجتماعی
take care of U تامین کردن
troop safety U تامین عده ها
cryptosecurity U تامین رمز
physical security U تامین تاسیسات
preservation of evidence U تامین دلیل
supply port U درگاه تامین
transmission security U تامین مخابره
transmission security U تامین ارسال
buffer zone U منطقه تامین
chemical security U تامین شیمیایی
financier U تامین اعتبارکننده
collective security U تامین اجتماعی
the rule of law U تامین قضایی
the rule of law U تامین قانونی
communication security U تامین مخابراتی
financiers U تامین اعتبارکننده
buffer zones U منطقه تامین
buffer stock U تامین ذخیره
committment U تامین اعتبار
security U تامین مصونیت
funding U تامین وجه
factor of safety U عامل تامین
area security U تامین منطقه
insecurity U عدم تامین
safety stakes U دستکهای تامین
fulfill U تامین کردن
appropriation reimbur sement U تامین اعتبار
safety factor U عامل تامین
safety factor U ضریب تامین
safety diagram U دیاگرام تامین
local security U تامین محلی
signal security U تامین مخابراتی
ensure U تامین کردن
quia timet U حکم تامین
ensured U تامین کردن
ensures U تامین کردن
provisioning U تامین ذخیره
ensuring U تامین کردن
insures U تامین کردن
insuring U تامین کردن
internal security U تامین داخلی
electronic security U تامین الکترونیکی
give security for U تامین کردن
supplying U تامین کردن
covers U تامین کردن
secures U تامین شده
secures U تامین کردن
secures U درامان تامین
supplied U تامین کردن
secure U تامین شده
secure U تامین کردن
secure U درامان تامین
procurement U تامین اماد
supply U تامین کردن
coverings U تامین کردن
guarantee U تامین کردن
cover U تامین کردن
guaranteed U تامین کردن
protection U تامین نامه
guarantees U تامین کردن
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
financed U تامین هزینه پولی
finances U تامین هزینه پولی
social security act U قانون تامین اجتماعی
angle of safety U زاویه تامین گلوله
self protection U برقراری تامین از خود
emanitions security U تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
finance U تامین هزینه پولی
finance company U شرکت تامین مالی
social security system U نظام تامین اجتماعی
area security U تامین منطقه عملیات
appropriation reimbur sement U تامین سپرده یاوثیقه
social security benefits U منافع تامین اجتماعی
social security program U برنامه تامین اجتماعی
social security organization U سازمان تامین اجتماعی
security for costs U تامین هزینه دعوی
pacification U تامین ثبات داخلی
secures U مطمئن تامین کردن
guarantee U تامین تضمین کردن
rear area security U تامین منطقه عقب
safety card U کارت تامین اتشبار
ups U تامین برق بی وقفه
make up a deficit U تامین کردن کسری
secure U مطمئن تامین کردن
levy a sum on a person's property U تامین خواسته کردن
power supply U تامین کننده برق
guaranteed U تامین تضمین کردن
safety officer U افسر تامین یکان
guarantees U تامین تضمین کردن
security for cost U تامین هزینه دادرسی
secures U تامین کردن هدف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com