English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
new built U تازه ساخت
new buit U تازه ساخت
newmade U تازه ساخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
work in progress U کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in process U کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
Visual Basic U ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
enactory U دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood <idiom> U جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
new coined U تازه بنیاد تازه سکه زده
newlywed U تازه داماد تازه عروس
os/ U سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
hobbledehoy U کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
fabrication U ساخت
unstructured U بی ساخت
manufactures U ساخت
structuring U ساخت
workmanship U ساخت
manufacture U ساخت
manufactured U ساخت
texture U ساخت
performance U ساخت
performances U ساخت
generations U ساخت
generation U ساخت
constructions U ساخت
construction U ساخت
designs U ساخت
design U ساخت
conformation U ساخت
manufactory U ساخت
make up U ساخت
fecit U ساخت
manufacturing U ساخت
formation U ساخت
invenit U ساخت
textures U ساخت
habitus U ساخت
substandard U بد ساخت
synthesis U ساخت
syntheses U ساخت
built U ساخت
make-up U ساخت
making U ساخت
form U ساخت
formed U ساخت
forms U ساخت
composition U ساخت
structures U ساخت
structure U ساخت
compositions U ساخت
brand names U علامت ساخت
makes U ساخت ترکیب
makes U رسیدن به ساخت
unstructured interview U مصاحبه بی ساخت
static structure U ساخت ایستا
production process U روند ساخت
tree structure U ساخت درختی
reticular formation U ساخت شبکهای
formatio reticularis U ساخت شبکهای
production U ارائه ساخت
production cost U ارزش ساخت
collusion U ساخت وپاخت
tectonics U زمین ساخت
makes U ساختمان ساخت
make U ساخت ترکیب
personality structure U ساخت شخصیت
phrase structure U با ساخت عبارتی
shopped U محل ساخت
group structure U ساخت گروهی
shop U محل ساخت
population structure U ساخت جمعیت
power structure U ساخت قدرت
make U رسیدن به ساخت
assembly U نصب ساخت
tectonic U زمین ساخت
reconstituting U تجدید ساخت
reconstitutes U تجدید ساخت
reconstitute U تجدید ساخت
brand name U علامت ساخت
make U ساختمان ساخت
reconstituted U تجدید ساخت
productions U ارائه ساخت
file structure U ساخت پرونده
home-made U ساخت میهن
manufacturing U صنعت ساخت
class structure U ساخت طبقاتی
capital structure U ساخت سرمایه
design and construction U طراحی و ساخت
block structured U با ساخت کندهای
block structure U ساخت کندهای
structuralism U ساخت گرایی
structuralist U ساخت گرای
structuralists U ساخت گرای
simple structure U ساخت ساده
agro industry U کشت و ساخت
shops U محل ساخت
american make U ساخت امریکایی
control structure U ساخت کنترل
rebuilds U تجدید ساخت
rebuild U تجدید ساخت
man made U ساخت بشر
man-made U ساخت بشر
field strcture U ساخت میدانی
production time U زمان ساخت
family structure U ساخت خانواده
factory order U سفارش ساخت
collusion U ساخت و پاخت
program structure U ساخت برنامه
affect structure U ساخت عاطفه
prototyping U ساخت یک نمونه
dynamic structure U ساخت پویا
well made U خوش ساخت
deep structure U ژرف ساخت
data structure U ساخت داده ها
covinous U ساخت وپاختی
covin U ساخت وپاخت
social strcture U ساخت اجتماعی
manufacture process U فرایند ساخت
manufacture process U فراگرد ساخت
structuring U ساختار ساخت
manufacturing cost U هزینه ساخت
manufacturing process U فرایند ساخت
manufacturing process U پویش ساخت
building blocks U کنده ساخت
building block U کنده ساخت
structures U ساختار ساخت
grafted U ساخت وپاخت
structure U ساختار ساخت
grafts U ساخت وپاخت
manufacture cost U ارزش ساخت
graft U ساخت وپاخت
elaborating U ساخت استاد
machine made U ساخت ماشین
latent structure U ساخت نهفته
market structure U ساخت بازار
infra structure U زیر ساخت
confection U ترکیب ساخت
home made U ساخت داخلی
structured U ساخت یافته
forbade U نا مقدور ساخت
home made U ساخت بومی
structured U دارای ساخت
perceptual structure U ساخت ادراکی
confections U ترکیب ساخت
homemade U ساخت میهن
mental structure U ساخت ذهنی
elaborates U ساخت استاد
elaborated U ساخت استاد
elaborate U ساخت استاد
workmanship U کار ساخت
newest U تازه
scions U تازه
brand new U تر و تازه
up-to-date U تازه
new- U تازه
up to date U تازه
scion U تازه
dewy U تازه
dewiest U تازه
dewier U تازه
new U تازه
modern U تازه
red hot U تازه
newer U تازه
new fashioned U تازه
green U تازه
post glacial U تازه
freshest U تازه
newfangled U مد تازه
newfashioned U تازه
fresh- U تازه
fresh U تازه
younger U تازه
inchoative U تازه
young U تازه
new born U تازه
greenest U تازه
the new world U تازه
new laid U تازه
renewed U تازه
recent U تازه
new fallen U تازه
mint a mint condition U تازه تازه
new-laid U تازه
manufacture U عمل اوردن ساخت
fabrication U ساختمان طرز ساخت
What can't be cured must be endured. <idiom> U باید سوخت و ساخت.
manufactured U عمل اوردن ساخت
collude U ساخت وپاخت کردن
colluding U ساخت وپاخت کردن
colludes U ساخت وپاخت کردن
structured english U انگلیسی ساخت یافته
constructing U ایجاد کردن ساخت
constructed U ایجاد کردن ساخت
it occasioned his death U مرگ اورافراهم ساخت
construct U ایجاد کردن ساخت
the lord will provide U خداوسیله خواهد ساخت
colluded U ساخت وپاخت کردن
structured walkthroughs U بررسیهای ساخت یافته
structured interview U مصاحبه ساخت دار
constructs U ایجاد کردن ساخت
production U سرعت ساخت محصول
man made goods U کالاهای ساخت بشر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com