Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
accommodation date
U
تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
termination date
U
تاریخ پایان
commanded
U
کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
commands
U
کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command
U
کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
activating
U
آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activate
U
آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activated
U
آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activates
U
آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
backdated
U
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate
U
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates
U
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating
U
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedates
U
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated cheque
U
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
antedated
U
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology
U
تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedate
U
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
eol
U
پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
asynchronous
U
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
hagiology
U
تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
prehistory
U
ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
date
U
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
dates
U
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
terminates
U
پایان دادن پایان یافتن
terminated
U
پایان دادن پایان یافتن
terminate
U
پایان دادن پایان یافتن
protohistory
U
تاریخ ماقبل تاریخ
chamber
U
خوابگاه
cubicles
U
خوابگاه
bedchamber
U
خوابگاه
bed chamber
U
خوابگاه
sleeping room
U
خوابگاه
dorms
U
خوابگاه
doss
U
خوابگاه
cabins
U
خوابگاه
dorm
U
خوابگاه
cubicle
U
خوابگاه
cabin
U
خوابگاه
chambers
U
خوابگاه
garderobe
U
خوابگاه
bedroom
U
خوابگاه
garde robe
U
خوابگاه
bedrooms
U
خوابگاه
youth hostel
U
خوابگاه جوانان
boarding house
U
خوابگاه و خوراک
sleeping carriage
U
خوابگاه قطار
boarding houses
U
خوابگاه و خوراک
accommodation for the night
U
خوابگاه برای یک شب
bunkhouse
U
ساختمان خوابگاه
refugee hostel
U
خوابگاه پناهندگان
driver's dormitory
U
خوابگاه رانندگان
dormitory-suburb
U
خوابگاه کارگران
excubitorium
U
خوابگاه رومی
berths
U
خوابگاه کشتی
berthed
U
خوابگاه کشتی
berth
U
خوابگاه کشتی
berthing
U
خوابگاه کشتی
chamber
U
اتاق خواب خوابگاه
chambers
U
اتاق خواب خوابگاه
lucarne
U
پنجره عمودی خوابگاه
statem room
U
خوابگاه افسران ناو
wagon lit
U
اطاق ترن دارای خوابگاه
board and lodging
U
خوابگاه با پذیرایی غذا
[در مهمانسرا یا هتل]
bunks
U
حرف توخالی وبی معنی خوابگاه
bunk
U
حرف توخالی وبی معنی خوابگاه
to set on foot
آغاز نهادن
at
[in]
the beginning
U
در آغاز
[درابتدا ]
to begin again
از نو آغاز کردن
school age
U
سن آغاز تحصیل
involve
U
آغاز با اجرای یک برنامه
start
U
آغاز
[ابتدا]
[شروع]
involving
U
آغاز با اجرای یک برنامه
involves
U
آغاز با اجرای یک برنامه
to start from the beginning
[to start afresh]
U
از آغاز شروع کردن
come online
<idiom>
U
آغاز به کار کردن
to be back to square one
<idiom>
U
دوباره به سر
[آغاز]
کار رسیدن
starting whistle
U
سوت آغاز بازی
[ورزش]
early foot
سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
to launch
[start]
a campaign
U
مبارزه ای
[مسابقه ای]
را آغاز کردن
It marked the beginning of a war.
U
این آغاز جنگ بود.
to sail
[for]
U
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن
[به]
beginnings
U
حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
basically
U
بررسی از نقط ه آغاز همه چیز
beginning
U
حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
whistle for the start of the second half
U
سوت آغاز نیمه دوم بازی
B box
U
که حاوی آدرس آغاز برنامه است
I will be instigating
[initiating]
legal proceedings.
U
من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
applet
U
برنامه هایی که از Panel Contral آغاز می شوند
to clock on
[British E]
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to clock in
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
dte
U
وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
to back up
U
با داستانی از اولش درگذشته دور آغاز کردن
to punch in
[American E]
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
New Year's Day
روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
times
U
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
time
U
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
delta clock
U
مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
timed
U
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
doubled up
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
interludes
U
تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
double
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
roots
U
گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
root
U
گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
claim frame
U
فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
interlude
U
تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
mafrash
U
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
beginning
U
نشانه آغاز یک رشته داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا نوار
beginnings
U
نشانه آغاز یک رشته داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا نوار
history
U
تاریخ
as of
U
از تاریخ
no date
U
بی تاریخ
histories
U
تاریخ
as from
U
از تاریخ ,
appointed days
U
تاریخ ها
undated
U
بی تاریخ
date
[appointment]
U
تاریخ
appointed day
U
تاریخ
dates
U
تاریخ
appointment
U
تاریخ
date
U
تاریخ
eras
U
تاریخ
coetaneous
U
هم تاریخ
with effect from
U
از تاریخ ...
dates
[appointments]
U
تاریخ ها
dateless
U
بی تاریخ
appointments
U
تاریخ ها
coeval
U
هم تاریخ
era
U
تاریخ
enable
U
استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enabling
U
استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enables
U
استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enabled
U
استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
azerty keyboard
U
روشن قرار دادن کلیدها روی صفحه کلید که خط اول AZERTY آغاز میشود
date of acquisition
U
تاریخ خریداری
natural history
U
تاریخ طبیعی
dates
U
نخل تاریخ
date of maturity
U
تاریخ سررسید
creation date
U
تاریخ افرینش
creation date
U
تاریخ ایجاد
dateable
U
تاریخ گذاردنی
datable
U
تاریخ گذاردنی
epochs
U
مبدا تاریخ
current date
U
تاریخ جاری
date in issuing
U
تاریخ صدور
expiration date
U
تاریخ انقضا
date of issuance
U
تاریخ صدور
completion date
U
تاریخ تکمیل
effective date
U
تاریخ اجرا
economic history
U
تاریخ اقتصادی
expiry date
U
تاریخ انقضاء
backdating date
U
پیش تاریخ
stale cheque
U
چک تاریخ گذشته
system date
U
تاریخ سیستم
chronogram
U
ماده تاریخ
acceptance date
U
تاریخ قبولی
basic date
U
تاریخ ترفیع
shelf life
U
تاریخ مصرف
date of shipment
U
تاریخ حمل
due date
U
تاریخ سررسید
due date
U
تاریخ تادیه
date
U
نخل تاریخ
closing date
U
تاریخ انقضاء
date of maturity
U
تاریخ انقضاء
dateline
U
تاریخ گذاری
epoch
U
مبدا تاریخ
maintenance history
U
تاریخ تعمیرات
historian
U
تاریخ نویس
historian
U
تاریخ گزار
historians
U
تاریخ گزار
postdated
U
تاریخ ماقبل
historians
U
تاریخ نویس
out of date
U
از تاریخ گذشته
prehistory
U
ماقبل تاریخ
postdate
U
تاریخ ماقبل
historicity
U
تاریخ گرایی
in chronological order
U
به ترتیب تاریخ
modern history
U
تاریخ معاصر
literary history
U
تاریخ ادبیات
julain date
U
تاریخ ژولین
maturity date
U
تاریخ سررسید
chronological
U
به ترتیب تاریخ
intellectual history
U
تاریخ اندیشه ها
delivery date
U
تاریخ تحویل
natural historian
U
تاریخ نویس
postdating
U
تاریخ ماقبل
postdates
U
تاریخ ماقبل
prehistory
U
پیش تاریخ
dated
U
تاریخ دار
Ancient history
U
تاریخ باستان
date of birth
U
تاریخ تولد
the date was not specified
U
تاریخ ان معلوم
value date
U
تاریخ ارزش
value date
U
تاریخ اجرا والور
medizeval history
U
تاریخ قرون وسطی
post date
U
پیش تاریخ کردن
effective date
U
تاریخ شروداجرای دستورالعمل
from the date on wards
U
از این تاریخ به بعد
misdate
U
تاریخ غلط گذاشتن
dateable
U
قابل تعیین تاریخ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com