English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disciplinary U تادیبی وابسته به تربیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
zootechnical U وابسته به فن تربیت حیوانات
correctional U تادیبی
correctional institution U موسسه تادیبی
reformative punishment U مجازات تادیبی
correctional imprisonment U حبس تادیبی
castigatory U تادیبی مجازاتی
pnitive U تادیبی مجازاتی
institutionalism U سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
well-bred U با تربیت تربیت شده
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
mannerliness U تربیت
well bred U با تربیت
education U تربیت
grossed U بی تربیت
caddish U بی تربیت
randy U بی تربیت
churl U بی تربیت
chuff U بی تربیت
half bred U بی تربیت
true bred U با تربیت
upbringing U تربیت
cultivation U تربیت
grossing U بی تربیت
blowzed U بی تربیت
pedagogy U تربیت
genteelness U تربیت
grosser U بی تربیت
grosses U بی تربیت
mannerless U بی تربیت
ill-bred U بی تربیت
grossest U بی تربیت
nurturing U تربیت
nurtures U تربیت
nurtured U تربیت
nurture U تربیت
bearish U بی تربیت
unmannerly U بی تربیت
ill bred U بی تربیت
uncivilly U بی تربیت
gross U بی تربیت
uncivil U بی تربیت
gentrice U تربیت
ill mannered U بی تربیت
impolite U بی تربیت
barbarous U بی تربیت
gentle U با تربیت
low bred U بی تربیت
gentler U با تربیت
gentlest U با تربیت
unpolished U بی تربیت
manner U تربیت
good breeding U تربیت
lowbred U بی تربیت
gentry U تربیت
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
educating U تربیت کردن
genteely U از روی تربیت
trains U تربیت کردن
educates U تربیت کردن
educate U تربیت کردن
trained U تربیت کردن
train U تربیت کردن
boor U ادم بی تربیت
education U تعلیم و تربیت
reared U تربیت کردن
trainable U تربیت پذیر
to bring up U تربیت کردن
boors U ادم بی تربیت
cad U ادم بی تربیت
an a woman U زن تربیت شده
carl U ادم بی تربیت
give lessons U تربیت کردن
educate U تربیت کردن
hoyden U روستایی بی تربیت
abet U تربیت کردن
abets U تربیت کردن
instruct U تربیت کردن
teach U تربیت کردن
cads U ادم بی تربیت
schooling U تربیت اسب
steerage U اداره تربیت
reeducation U تربیت مجدد
train [teach] U تربیت کردن
school U تربیت اسب
schools U تربیت اسب
accomplished U تربیت شده
abetted U تربیت کردن
abetting U تربیت کردن
rearing U تربیت کردن
rears U تربیت کردن
genteel U تربیت شده
educative U تربیت امیز
physical education U تربیت بدنی
cultured U تربیت شده
rudesby U ادم بی تربیت
teacher training U تربیت معلم
made U تربیت شده
fish culture U تربیت ماهی
rear U تربیت کردن
undisiplined U تربیت نشده
manege U محل تربیت اسب
culture of bees U پرورش یا تربیت زنبور
correctional institution U کانون اصلاح و تربیت
motor education U تعلیم و تربیت حرکتی
aviculture U تربیت مرغ مرغداری
educationally U از راه تعلیم و تربیت
ineducable U غیر قابل تربیت
school U تادیب یا تربیت کردن
underbred U نااصل زاده بی تربیت
housebroken U حیوان تربیت شده
schools U تادیب یا تربیت کردن
computer based training U تربیت مبتنی بر کامپیوتر
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
ill bred U غیر متمدن بد تربیت شده
civility U نجابت ورفتار خوب تربیت
carle U شخص پست ادم بی تربیت
highbred U دارای تربیت یانجابت خانوادگی
gentry U مردمان محترم و با تربیت اصالت
reclaim animal U حیوانات وحشی تربیت شده
zootechnics U روش تربیت ورام کردن جانوران
thorough paced U بهمه جور قدم تربیت شده
zootechny U روش تربیت و رام کردن جانوران
wcce U کنفرانس جهانی کامپیوترها در تعلیم و تربیت
manege U مانژ میدان تربیت اسب یاسوارکاری
trainable mentally retarded U عقب مانده ذهنی تربیت پذیر
falconry U تربیت و شکار با قوش وشاهین و باز و عقاب
the churach built him up U کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
espalir U چوب بندی جهت تربیت نهال میوه
water dog U سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
espalier U چوب بندی برای تربیت نهال میوه
coach dog U یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
zootechnician U کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
dressage U حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
halterbreak U کره اسب را برای پرش ازروی کمند تربیت کردن
probation U کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associate U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
undisciplined U تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
breed U تولید کردن تربیت کردن
trainable U تربیت شدنی قطار شدنی
educatable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
educable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
breeds U تولید کردن تربیت کردن
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
pertinent U وابسته
diphtheric U وابسته به
thereof U وابسته به ان
plantar U وابسته به کف پا
affiliates U وابسته
cantabrigian U وابسته به
akin U وابسته
syncop U وابسته به غش
federating U وابسته
federates U وابسته
federated U وابسته
appurtenant U وابسته
comprador U وابسته
carpal U وابسته به مچ
commissarial U وابسته به
congenerous U وابسته
affiliating U وابسته
cephalic U وابسته به سر
tuitionary U وابسته به
elfin U وابسته به جن
interdependent U وابسته
aquatic U وابسته به اب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com