English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
minimal function U تابع کمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lurk U جهش کردن پس از کمین از کمین در امدن
lurks U جهش کردن پس از کمین از کمین در امدن
lurking U جهش کردن پس از کمین از کمین در امدن
lurked U جهش کردن پس از کمین از کمین در امدن
perdu or due U درحال کمین کمین کنان
nests U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
equivalence U 1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
stub U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
library U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stubs U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
libraries U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
ambushing U کمین
forestalled U کمین
forestall U کمین
await U در کمین
minimally U کمین
ambush U کمین
raid U کمین
raided U کمین
raiding U کمین
raids U کمین
forestalls U کمین
awaited U در کمین
ambushed U کمین
ambushes U کمین
on the lurk U در کمین
awaiting U در کمین
ambuscade U کمین
minimal U کمین
awaits U در کمین
ambushes U کمین کردن
ambushed U در کمین نشستن
ambushes U در کمین نشستن
perdue U درحال کمین
minterm U کمین لفظ
night interception U کمین شبانه
insidiate U در کمین نشستن
insidiate U کمین کردن
ambushing U در کمین نشستن
ambuscade U کمین گاه
perdu U درحال کمین
lurkingly U کمین کنان
ambushing U کمین کردن
lurking place U کمین گاه
waylays U کمین کردن
lurking U کمین کردن
to lie in a U کمین کردن
to lie in w U کمین کردن
lurked U کمین کردن
sniper U کمین کردن
snipers U کمین کردن
lurk U کمین کردن
waylaid U کمین کردن
waylay U کمین کردن
waylaying U کمین کردن
stalk U کمین کردن
stalked U کمین کردن
ambushed U کمین کردن
ambush U در کمین نشستن
ambush U کمین کردن
stalks U کمین کردن
scuppers U کمین کردن
scuppering U کمین کردن
scuppered U کمین کردن
scupper U کمین کردن
lurks U کمین کردن
stalking U کمین کردن
strike force U نیروی کمین یا ضربت
raiding party U قسمت مامور کمین
ambuscade U یکدسته نظامی کمین کرده
sneak raid U کمین سریع تک برق اسا
still hunting U شکار باروش در کمین نشستن
ambuscade U دام محل اجرای کمین
sniped U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipe U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipes U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniping U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
re entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
rading party U قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
suffragan U تابع
citizen U تابع
amenable U تابع
citizens U تابع
accessory U تابع
follwer U تابع
subsidiaries U تابع
function generator U تابع زا
function code U کد تابع
dependant U تابع
dependants U تابع
subsidiary U تابع
incident U تابع
ancillary U تابع
subaltern U تابع
subalterns U تابع
passive U تابع
passives U تابع
sequela U تابع
dependent U تابع
sequent U تابع
servitor U تابع
subservient U تابع
apanage U تابع
subordinative U تابع
incidents U تابع
adjective U تابع
adjectives U تابع
functions U تابع
tributary U تابع
subject U تابع
subjected U تابع
subjecting U تابع
subordinates U تابع
subordinate U تابع
function U تابع
tributaries U تابع
subordinating U تابع
subordinated U تابع
subjects U تابع
submission U تابع
functioned U تابع
standard function U تابع استاندارد
single variable function U تابع یک متغیره
single valued function U تابع یک جوابی
single valued function U تابع یک مقداری
transformation function U تابع تبدیل
sine function U تابع سینوسی
sheffer function U تابع شفر
proper function U مشخصه تابع
demand function U تابع تقاضا
real function U تابع حقیقی
recursive function U تابع بازگشتی
subordination U تابع [مطیع]
revenue function U تابع درامد
total utility function U تابع مطلوبیت کل
saving function U تابع پس انداز
suborder U تابع [مطیع]
submission U تابع [مطیع]
proper function U ویژه تابع
state function U تابع حالت
threshold function U تابع استانهای
to heel U تابع دراختیار
work function U تابع کار
well behaved function U تابع خوشرفتار
total function U تابع کامل
weight function U تابع وزنی
total revenue function U تابع درامد کل
transfer function U تابع انتقال
trial function U تابع ازمایشی
trigonometric function U تابع مثلثاتی
wave function U تابع موجی
utility function U تابع کاربردی
temperature function U تابع دما
tax function U تابع مالیات
step function U تابع پلهای
step function U تابع پلکانی
stress function U تابع تنش
subdominant U تابع تبعی
hypotaxis U تابع [مطیع]
function تابع [ریاضی]
total cost function U تابع هزینه کل
postponement U تابع [مطیع]
generating function U تابع زاینده
supply function U تابع عرضه
utility function U تابع مفید
production function U تابع تولید
logic function U تابع منطقی
hyperbolic function U تابع هذلولی
hamiltonian function U تابع هامیلتونی
hamiltonian function U تابع هامیلتون
gibbs function U تابع گیبس
objective function U تابع هدف
generating function U تابع مولد
function invocation U احضار تابع
function generator U مولد تابع
frequency function U تابع بسامد
frequency dependant U تابع فرکانس
external function U تابع برونی
exponential function U تابع نمایی
exponential function U تابع نمائی
even function U تابع زوج
elementary function U تابع ابتدایی
eigenfunction U تابع مشخصه
impedance function U تابع امپدانس
impluse function U تابع ضربهای
logical function U تابع منطقی
load function U تابع بار
linear function U تابع خطی
lagrangian function U تابع لاگرانژی
inverse function U تابع وارون
inverse function U تابع معکوس
intrinsic function U تابع فطری
integrand U تابع زیرانتگرال
normal function U تابع بهنجار
normalized function U تابع بهنجار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com