English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
real function U تابع حقیقی
real-valued function U تابع حقیقی [ریاضی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
real analytic function U تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی]
real absolute value function U تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
Other Matches
nests U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
realistic deterrence U میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
equivalence U 1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
stubbed U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
library U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
libraries U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
genuine U حقیقی
unfeigned U حقیقی
efective U حقیقی
truest U حقیقی
truer U حقیقی
intrinsic U حقیقی
true U حقیقی
veracious U حقیقی
actual U حقیقی
real U حقیقی
real time U زمان حقیقی
actual resistivity U مقاومت حقیقی
genuine U واقعی حقیقی
true azimuth U گرای حقیقی
actual movement U حرکت حقیقی
genuine U حقیقی یا درست
natural person U شخص حقیقی
down-to-earth U حقیقی واقعی
down to earth U حقیقی واقعی
real numbers U اعداد حقیقی
real number U عدد حقیقی
real module U ضریب حقیقی
real memory U حافظه حقیقی
real image U تصویر حقیقی
real gas U گاز حقیقی
real constant U ثابت حقیقی
real storage U حافظه حقیقی
real power U توان حقیقی
true resistance U مقدارمقاومت حقیقی
ohmic valve U مقدارمقاومت حقیقی
observed altitude U ارتفاع حقیقی
true copolymer U همبسپار حقیقی
interpolymer U همبسپار حقیقی
truest U حقیقی کردن
trueness U بی ریایی حقیقی
true life U حقیقی وصحیح
true mean U میانگین حقیقی
true or real focus U کانون حقیقی
true north U شمال حقیقی
true power U توان حقیقی
true score U نمره حقیقی
true value U مقدار حقیقی
true variance U پراکنش حقیقی
true wind U باد حقیقی
true heading U سمت حقیقی
real address آدرس حقیقی
absolute magnitude U قدر حقیقی
true U واقعی حقیقی
true U حقیقی کردن
truer U حقیقی کردن
true course U راه حقیقی
truest U واقعی حقیقی
true dip U شیب حقیقی
truer U واقعی حقیقی
real numbers U اعدد حقیقی [ریاضی]
actual maximum flowline U ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
verisimilar U دارای فاهر حقیقی
rightful U حقیقی دارای استحقاق
particle density U وزن مخصوص حقیقی
real sector U بخش متغیرهای حقیقی
real number U عدد حقیقی [ریاضی]
brake horsepower U توان حقیقی مهاری
euciliate U مژه داران حقیقی
live exercise U تمرین رزمی حقیقی
apparent horizon U افق حقیقی نقاط
axioms U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
developed muzzle velocity U سرعت ابتدایی و حقیقی توپ
true azimuth U سمت حقیقی گرای جغرافیایی
axiom U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
dative U حالت مفعولی غیرصریح حقیقی
true or sternal ribs U دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
substantive U دارای ماهیت واقعی حقیقی
unsigned real number U عدد حقیقی بدون علامت
enlightement U روشنی فکر اگاهی حقیقی
acoelous U بدون معدهء حقیقی یادستگاه هاضمه
approximations U خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
many valued U دارای دو قیمت یکی حقیقی دیگری دروغین
oafs U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
anachronism U اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
anachronisms U اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
approximation U خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
oaf U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
gyrocompass U نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. U من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
relative U پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
re-entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
processor bound U اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
Sophrosyne U وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
true convergence U سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
haze U تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
x scale U در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
true air speed U سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
antedated U پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedate U پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates U پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
nap side U خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
chemical wash U کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
passive U تابع
passives U تابع
dependants U تابع
dependant U تابع
incident U تابع
subsidiary U تابع
incidents U تابع
subalterns U تابع
amenable U تابع
accessory U تابع
subservient U تابع
adjectives U تابع
apanage U تابع
adjective U تابع
follwer U تابع
function generator U تابع زا
function code U کد تابع
suffragan U تابع
ancillary U تابع
dependent U تابع
subordinative U تابع
subaltern U تابع
functions U تابع
subordinates U تابع
subjecting U تابع
subjected U تابع
subordinating U تابع
subjects U تابع
subordinated U تابع
tributaries U تابع
sequela U تابع
sequent U تابع
servitor U تابع
tributary U تابع
subject U تابع
subordinate U تابع
submission U تابع
function U تابع
citizens U تابع
citizen U تابع
functioned U تابع
subsidiaries U تابع
distribution function U تابع توزیع
characteristic function U ویژه تابع
total revenue function U تابع درامد کل
total function U تابع کامل
characteristic function U تابع مشخصه
consumption function U تابع مصرف
cost function U تابع هزینه
total utility function U تابع مطلوبیت کل
discriminant function U تابع تشخیص
decreasing function U تابع نزولی
discontinuous function U تابع ناپیوسته
demand function U تابع تقاضا
transfer function U تابع انتقال
control function U تابع کنترلی
continuous function U تابع پیوسته
density function U تابع چگالی
dependent variable U متغیر تابع
characteristic function U مشخصه تابع
built in function U تابع توکار
transformation function U تابع تبدیل
well behaved function U تابع خوشرفتار
work function U تابع کار
function تابع [ریاضی]
approximation function U تابع تقریب
hypotaxis U تابع [مطیع]
postponement U تابع [مطیع]
submission U تابع [مطیع]
suborder U تابع [مطیع]
subordination U تابع [مطیع]
subsumption U تابع [مطیع]
weight function U تابع وزنی
dependent U تابع نامستقل
boolean function U تابع بولی
approximating function U تابع تقریب
trial function U تابع ازمایشی
analytical function U تابع تحلیلی
allocation function U تابع تخصیص
aggregate production function U تابع تولید کل
recursive function U تابع بازگشتی
trigonometric function U تابع مثلثاتی
utility function U تابع مفید
wave function U تابع موجی
utility function U تابع کاربردی
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
revenue function U تابع درامد
power function U تابع قدرت
power function U تابع توانی
power function U تابع توان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com