English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
dazzle U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzled U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzles U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzling U تابش یا روشنی خیره کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
eclat U روشنی خیره کننده
glared U تابش خیره کننده تشعشع
glare U تابش خیره کننده تشعشع
glares U تابش خیره کننده تشعشع
cascade image intensifier U تقویت کننده روشنی عکس یاشفافیت ان
staring red U یا خیره کننده
foudroyant U خیره کننده
fulgurant U خیره کننده
relucent U خیره کننده
dazzlingly U بطور خیره کننده
ionizing radiation U تابش یونیزه کننده
flares U روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
flare U روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
roentgen U واحد تابش تشعشعات یونیزه کننده
rem U مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
photogenic U روشنی زا
conspicuity U روشنی
plainess U روشنی
fenestra U روشنی
limpidity or limpidness U روشنی
liveliness U روشنی
clarity U روشنی
lucency U روشنی
brightness U روشنی
shine U روشنی
shines U روشنی
clearness U روشنی
irradiancy U روشنی
glim U روشنی
irradiance U روشنی
clarification U روشنی
lucidity U روشنی
pellucidness U روشنی
pellucidity U روشنی
perspicuity U روشنی
diaphaneity U روشنی
irradiative U روشنی دهنده
picturesqueness U زیبایی روشنی
daylight U روشنی روز
negative glow U روشنی منفی
luminous U روشنی بخش
daylit U روشنی روز
illuminative U روشنی بخش
To have enlightened ideas. To be an intellectual. U افکار روشنی داشتن
street lightning U روشنی راه و خیابان
obscurantist U مخالف روشنی فکر
clearness U روشنی وصاف بودن
luminous U روشنی بخش روشن
enlightement U روشنی فکر اگاهی حقیقی
landing vehicle U خود روشنی دار اب خاکی
steering brake U قفل فرمان خود روشنی دار
ambiguity U آنچه به روشنی تعریف نشده است
ambiguities U آنچه به روشنی تعریف نشده است
testy <adj.> U خیره سر
sullen <adj.> U خیره سر
agaze U خیره
obstinate U خیره سر
staring U خیره
willful <adj.> U خیره سر
dour U خیره سر
screwball U خیره سر
glaring U خیره
pertinacious U خیره سر
perverse <adj.> U خیره سر
stubborn <adj.> U خیره سر
starring U خیره
intractable <adj.> U خیره سر
dourly U خیره سر
mulish U خیره سر
eccentric <adj.> U خیره سر
stubborn U خیره سر
gapeseed U نگاه خیره
gloatingly U با نگاه خیره
obstinacy U خیره سری
intractable U خیره سر ستیزه جو
to look fixedly U خیره نگریستن
to stand at gaze U خیره ایستادن
stubbornness U خیره سری
stared U خیره شدن
glaringly U با نگاه خیره
gape seed U نگاه خیره
stares U خیره شدن
impudence U خیره سری
blinded U خیره کردن
mulishness U خیره سری
dazzle U خیره کردن
gazes U نگاه خیره
dazzling U خیره کردن
gazing U نگاه خیره
blinds U خیره کردن
steadfast U پابرجای خیره
steadfastly U پابرجای خیره
gaze U نگاه خیره
moon eyed U خیره ومتحیر
perrinaciousness U خیره سری
blind U خیره کردن
dazzled U خیره کردن
gazed U نگاه خیره
stare U خیره شدن
dazzlement U خیره سازی
goggle-eyed U خیره چشم
dazzles U خیره کردن
gape U خیره نگاه کردن
gazed U خیره نگاه کردن
stares U خیره نگاه کردن
gaze U خیره نگاه کردن
gaping U خیره نگاه کردن
glares U خیره نگاه کردن
gapes U خیره نگاه کردن
glared U خیره نگاه کردن
glare U خیره نگاه کردن
bedazzle U بکلی خیره کردن
stargaze U بستاره ها خیره شدن
gloating U خیره نگاه کردن
glowered U خیره نگاه کردن
gloats U خیره نگاه کردن
glower U خیره نگاه کردن
gorgonize U خیره نگاه کردن
watcheye U چشم خیره وسفید
glowering U خیره نگاه کردن
starer U دارای نگاه خیره
gloated U خیره نگاه کردن
glowers U خیره نگاه کردن
gazes U خیره نگاه کردن
stare U خیره نگاه کردن
gazing U خیره نگاه کردن
gloat U خیره نگاه کردن
stared U خیره نگاه کردن
gaped U خیره نگاه کردن
supernovas U ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernovae U ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernova U ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
glinting U تابش
emission U تابش
glint U تابش
glinted U تابش
glints U تابش
emissions U تابش
total radiation U تابش کل
radiation U تابش
radiational U تابش
radiation of heat U تابش
lustre U تابش
glowed U تابش
glitter U تابش
effulge U تابش
effulgence U تابش
glittered U تابش
glitters U تابش
brilliance U تابش
shines U تابش
fulgency U تابش
irradiation U تابش
coruscation U تابش
phosphorogenic U تابش زا
erythema U تابش
radioactivity U تابش
shine U تابش
eradiation U تابش
glow U تابش
isodose U هم تابش
glows U تابش
glowered U اخم کردن نگاه خیره
fixations U خیره شدگی تعلق خاطر
glowers U اخم کردن نگاه خیره
to stare any one into silence U کسیرا با نگاه خیره از روبردن
glower U اخم کردن نگاه خیره
fixation U خیره شدگی تعلق خاطر
stargazer U کسیکه به ستاره ها خیره شده
glowering U اخم کردن نگاه خیره
gape U نگاه خیره با دهان باز
gaping U نگاه خیره با دهان باز
gaped U نگاه خیره با دهان باز
to gape U با خیره دهان باز کردن
gapes U نگاه خیره با دهان باز
irradiated U تابش دادن
radiation density U تراکم تابش
black light U تابش فرابنفش
visible radiation U تابش مرئی
ultraviolet radiation U تابش فرابنفش
bolometri U تابش سنجی
irradiates U تابش دادن
radiation constants U ثابتهای تابش
irradiating U تابش دادن
soaking U تابش متعادل
polarized radiation U تابش قطبیده
radiant intensity U شدت تابش
irradiate U تابش دادن
sheen U تابش برق
cosmic radiation U تابش کیهانی
primary cosmic rays U تابش کیهانی
energy radiation U تابش انرژی
candescent U تابش یاگرما
radiation efficiency U راندمان تابش
fluorescence U تابش ماهتابی
radiation pattern U الگوی تابش
radiometer U تابش سنج
flash U تابش انی
flashes U تابش انی
emissivity U تابش نسبی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com