English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
annihilation radiation U تابش نابودی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
extirpation U نابودی
annihilation U نابودی
ruin U نابودی
ruining U نابودی
ruins U نابودی
extermination U نابودی
inexistence U نابودی
naught U نابودی
destruction U نابودی
liquidation U نابودی
annihilation operator U عملگر نابودی
smashup U نابودی تصادم
self annihilation U نابودی نفس
biological extinction U نابودی زیستی
p goeth before destruction U غرورمقدمه نابودی یاهلاکت است
exterminatory U اسباب نابودی مایه انهدام یا انقراض نابودسازنده
special degration U نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
geopolitic U علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
glinting U تابش
lustre U تابش
coruscation U تابش
radiation of heat U تابش
effulge U تابش
radiational U تابش
effulgence U تابش
shines U تابش
brilliance U تابش
glow U تابش
irradiation U تابش
erythema U تابش
shine U تابش
radioactivity U تابش
glows U تابش
total radiation U تابش کل
glowed U تابش
eradiation U تابش
fulgency U تابش
glinted U تابش
glint U تابش
glitters U تابش
glitter U تابش
emission U تابش
emissions U تابش
glints U تابش
radiation U تابش
isodose U هم تابش
phosphorogenic U تابش زا
glittered U تابش
bolometri U تابش سنجی
radiation hazard U گزند تابش
radiation efficiency U راندمان تابش
radiation density U تراکم تابش
primary cosmic rays U تابش کیهانی
cosmic radiation U تابش کیهانی
radiation field U میدان تابش
candescent U تابش یاگرما
radiation intensity U شدت تابش
electromagnetic radiation U تابش الکترومغناطیسی
incidence angle U زاویه تابش
incidence plane U صفحه تابش
plane of incidence U صفحه تابش
irradiance U درخشندگی تابش
radiant intensity U شدت تابش
irradiancy U درخشندگی تابش
lustreer U تابش فروزندگی
radiation constants U ثابتهای تابش
exciting radiation U تابش برانگیزاننده
heat radiation U تابش گرما
energy radiation U تابش انرژی
emissivity U تابش نسبی
polarized radiation U تابش قطبیده
radiation laws U قوانین تابش
thermal radiation U تابش حرارتی
ultraviolet radiation U تابش فرابنفش
visible radiation U تابش مرئی
wave radiation U تابش موج
spectrum U گستره تابش
sheen U تابش برق
irradiating U تابش دادن
irradiates U تابش دادن
irradiated U تابش دادن
irradiate U تابش دادن
soaking U تابش متعادل
flashes U تابش انی
flashed U تابش انی
flash U تابش انی
fluorescence U تابش ماهتابی
sunshine U تابش افتاب
shine U فروغ تابش
shines U فروغ تابش
cosmic rays U تابش کیهانی
background radiation U تابش زمینه
anneal U پخت تابش
angle of reflection U زاویه تابش
radiation loss U گمگشتگی تابش
angle of incidence U زاویه تابش
soft radiation U تابش نرم
radiation pattern U الگوی تابش
irradiation U تابش دهی
thermal emission U تابش حرارتی
radiometer U تابش سنج
black light U تابش فرابنفش
solarization U تابش افتاب
radiation of heat U انتقال گرمابوسیله تابش
planck's radiation law U قانون تابش پلانک
polarized electromagnetic radiation U تابش الکترومغناطیسی قطبیده
opalescence U تابش قوس و قزحی
net radiation factor U ضریب تابش خالص
near ultraviolet radiation U تابش فرابنفش نزدیک
flames U مشتعل شدن تابش
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
bolometric magnitude U قدر تابش سنجی
blackbody radiation U تابش جسم سیاه
hard radiation U تابش یا پرتو سخت
glow U التهاب تابش گداختگی
glowed U التهاب تابش گداختگی
glows U التهاب تابش گداختگی
flame U مشتعل شدن تابش
kirchhoff radiation law U قانون تابش کیرشهف
ionizing radiation U تابش یونیزه کننده
ionizing radiation U تابش یون ساز
accidentalism U اثرات تابش نورمصنوعی براشیاء
dazzle U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzled U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzles U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzling U تابش یا روشنی خیره کننده
glare U تابش خیره کننده تشعشع
glared U تابش خیره کننده تشعشع
glares U تابش خیره کننده تشعشع
photon U تنها یک الکترون تابش شود
radioactive U پرتو افشان تابش دار
thermionic U مربوط به تابش الکترونها ازاجسام داغ
sunlight U تابش افتاب انعکاس نور خورشید
isodose U دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
roentgen U واحد تابش تشعشعات یونیزه کننده
radiation cooling U سرد شدن توسط تابش مستقیم از سطح
roentgenography U عکس برداری بوسیله تابش اشعه مجهول
angle of incidence U زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
delayed neutrons U نوترونهای تابش شده از یک هسته برانگیخته در یک پروسه رادیواکتیو
footcandle U واحد روشنایی برابر تابش نور در یک فوت مربع
air search attack unit U تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
luminescence U پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
photoemissive U مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
laser [light amplification by stimulated emission of radiation] U لیزر [تقویت نور به روش گسیل القایی تابش] [فیزیک]
roentgenogram U عکسی که توسط تابش اشعه مجهول درست شده است
airglow U روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
phototude U لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
actinoelectric U اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
wein law U طول موج بیشترین شدت تابش حاصل از منبع جسم داغ با دمای مطلق نسبت عکس دارد
lasers U هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
laser U هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
rem U مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
hill shading U سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
black body radiation U تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com