English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hip rool U تاباندن حریف از روی باسن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hip U باسن
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
flashed U تاباندن
flash U تاباندن
flashes U تاباندن
head and arm U هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
flashes U تلالو تاباندن
turn U چرخیدن تاباندن
soft anneal U نرم تاباندن
turns U چرخیدن تاباندن
flashed U تلالو تاباندن
flash U تلالو تاباندن
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
graphitizing U تاباندن و گرافیتی کردن
double irradiation technique U روش تاباندن مضاعف
scsi U پیشرفتی که باعث باسن داده پهن تر از JCSI اصلی میشود به طوری که میتواند داده بیشتری را در واحد زمانی ارسال کند
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
full annealing U بازپخت کامل تاباندن کامل
ply yarn U نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
competitors U حریف
opponent U حریف
adversarial U حریف
rivaled U حریف
competitor U حریف
rival U حریف
d. cut d. U حریف
adversaries U حریف
foes U حریف
match U حریف
rivalling U حریف
rivalled U حریف
foe U حریف
challengers U حریف
rivaling U حریف
matches U حریف
rivals U حریف
adversary U حریف
challenger U حریف
opponents U حریف
ends U زمین حریف
end U زمین حریف
opponent U حریف طرف
victims U حریف ضعیف
opponents U حریف طرف
victim U حریف ضعیف
jacks of all trades U همه فن حریف
copes U حریف شدن
copings U حریف شدن
jack of all trades U همه فن حریف
coped U حریف شدن
cope U حریف شدن
ended U زمین حریف
away U زمین حریف
targets U سینه حریف
drop U جاگذاشتن حریف
head butt U با سر به حریف زدن
i cannot manage him U حریف او نمیشوم
shadowing U چسبیدن به حریف
shadowed U چسبیدن به حریف
shadow U چسبیدن به حریف
targetting U سینه حریف
playing the man U بازی با حریف
razzle dazzle U فریفتن حریف
sell a dummy U فریفتن حریف
targetted U سینه حریف
target U سینه حریف
swingman U همه فن حریف
targeted U سینه حریف
targeting U سینه حریف
charges U حمله به حریف
he was too much for me U من حریف او نبودم
dropped U جاگذاشتن حریف
adversaries U حریف کشتی
adversary U حریف کشتی
deliver a series of blows U بمباران حریف
downfield U زمین حریف
charge U حمله به حریف
dropping U جاگذاشتن حریف
shadows U چسبیدن به حریف
drops U جاگذاشتن حریف
burn U امتیاز گرفتن از حریف
hindered U مانع حریف شدن
hindering U مانع حریف شدن
hinders U مانع حریف شدن
deceive U فریب دادن حریف
deceived U فریب دادن حریف
deceives U فریب دادن حریف
deceiving U فریب دادن حریف
stomach throw U افکندن حریف از پشت
burns U امتیاز گرفتن از حریف
mark U نشانه کردن حریف
marks U نشانه کردن حریف
hinder U مانع حریف شدن
He is jack of all trades . he can cope with any thing . U همه فن حریف است
kukutsu dachi U ایستادن در مقابل حریف
kin geri U لگد به بیضه حریف
jink U فریب دادن حریف
go behind U به پشت حریف رفتن
cut down U زمین زدن حریف
circle dodge U گریز از حریف در مسیرمنحنی
back sacrifice throw U افکندن حریف ازپشت
action on the blade U تماس با شمشیر حریف
manage a person U حریف کسی شدن
onside U پا به توپ در زمین حریف
outplay U بازی بهتر از حریف
to stand up to one's opponent U با حریف روبرو شدن
they are well matched U حریف یکدیگر هستند
sparring partner U حریف مشت بازی
shut down U شکست دادن حریف
put the ball on the floor U رد کردن توپ از حریف
personal foul U خطای بدنی به حریف
pattern offense U موضعگیری در برابر حریف
outroll U شکست دادن حریف
scouts U ارزیابی حریف اینده
scouted U ارزیابی حریف اینده
unanswered U همردیف نبودن حریف
outclassing U شکست فاحش حریف
outclasses U شکست فاحش حریف
outclassed U شکست فاحش حریف
outclass U شکست فاحش حریف
intercepts U قطع پاسکاری حریف
assaults U حمله بدنی به حریف
assaulted U حمله بدنی به حریف
deciding U نزدیک به دروازه حریف
draw U رویارویی دو حریف در اغار
draws U رویارویی دو حریف در اغار
scout U ارزیابی حریف اینده
intercepting U قطع پاسکاری حریف
intercepted U قطع پاسکاری حریف
intercept U قطع پاسکاری حریف
bluffs U حریف را از میدان درکردن
bluffing U حریف را از میدان درکردن
bluffed U حریف را از میدان درکردن
bluff U حریف را از میدان درکردن
assault U حمله بدنی به حریف
dribble U رد کردن توپ از حریف
lapped U رسیدن به حریف جلویی
clinch U بغل کردن حریف
assorted U همه فن حریف همسر
utility U ذخیره همه فن حریف
drops U پشت سر گذاشتن حریف دو
dropping U پشت سر گذاشتن حریف دو
dropped U پشت سر گذاشتن حریف دو
drop U پشت سر گذاشتن حریف دو
dribbling U رد کردن توپ از حریف
dribbles U رد کردن توپ از حریف
dribbled U رد کردن توپ از حریف
clinched U بغل کردن حریف
clinching U بغل کردن حریف
block U سدکردن غیرمجاز حریف
lap U رسیدن به حریف جلویی
blocked U سدکردن غیرمجاز حریف
blocks U سدکردن غیرمجاز حریف
clinches U بغل کردن حریف
squeezed U سد کردن مدافع حریف با دونفر
dummies U گول زدن حریف در تجمع
out of distance U دور بودن شمشیرباز از حریف
slashing U چرخاندن چوب به طرف حریف
outside hook U فت پا و بهم زدن تعادل حریف
underdogs U فرصت برد به حریف ندادن
underdog U فرصت برد به حریف ندادن
slashes U چرخاندن چوب به طرف حریف
slashed U چرخاندن چوب به طرف حریف
holding and hitting U گرفتن حریف و ضربه زدن
bootleg U نوعی حمله با فریفتن حریف
hand out U حریف دریافت کننده سرویس
squeezes U سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezing U سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze U سد کردن مدافع حریف با دونفر
double hi U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double touch U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
dummy U گول زدن حریف در تجمع
clothes line U ضبه زدن و انداختن حریف
clothes lines U ضبه زدن و انداختن حریف
finger hold U خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
box out U موضعگیری بین حریف و سبد
gang tackle U با چند بازیگر حریف را فروداوردن
bait the hole U گول زدن مدافع حریف
slash U چرخاندن چوب به طرف حریف
shut off U بهم زدن نقشه حریف
hinder U جلوگیری از ضربه زدن حریف
simple leg ride U شگک خراب کردن حریف
hooking U سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
to overcrow one's rival U از پیروزی بر حریف شادی کردن
parrying U دفع کردن حمله حریف
parry U دفع کردن حمله حریف
parries U دفع کردن حمله حریف
parried U دفع کردن حمله حریف
trompement U گریز شمشیرباز از ضربه حریف
unlap U یک دور به حریف نزدیکتر شدن
win by retirement U پیروزی با کنار رفتن حریف
hindered U جلوگیری از ضربه زدن حریف
shut out U مانع پیروزی حریف شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com