Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
a priori
U
تئوری و نظری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
theorization
U
تحقیقات نظری استدلال نظری
theory
U
تئوری
theories
U
تئوری
theoretical
U
تئوری
thebe
U
تئوری
field theory
U
تئوری میدان ها
theorizer
U
تئوری باف
communication theory
U
تئوری مخابرات
theory of fault
U
تئوری تقصیر
heam yoei vooly
U
تئوری قدرت
graph theory
U
تئوری گراف
game theory
U
تئوری بازی
energy theorem
U
تئوری انرژی
electron theory
U
تئوری الکترونی
two person zero sum game
U
در تئوری بازیها
decision theory
U
تئوری تصمیم
poisson theory
U
تئوری پویسن
theoretical gravity
U
گرانش تئوری
quantum theory
U
تئوری کوانتوم
switching theory
U
تئوری سوئیچینگ
set theory
U
تئوری مجموعه ها
theoretician
U
ویژه گردر تئوری
theoreticians
U
ویژه گردر تئوری
labor theory of value
U
تئوری ارزش کار
two person game
U
بازی دو نفره در تئوری بازیها
tangent modules theory
U
تئوری ضریب ارتجاعی مماسی
payoff matrix
U
ماتریس بازدهی در تئوری بازیها
So much for theory!
<idiom>
U
به اندازه کافی از تئوری صحبت شد.
pure strategy
U
استراتژی مطلق در تئوری بازیها
zero sum game
U
بازی با جمع صفر در تئوری بازیها
conical flow
U
تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
permanent income hypothesis
U
مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
atomic theory
U
فرضیهء اتمی که تمام مواد راترکیبی از ذرات اتم میداند تئوری انفصال ماده
indiscrimination
U
بی نظری
theoretic
U
نظری
opinionative
U
نظری
armchairs
U
نظری
theoretical
U
نظری
visionaries
U
نظری
armchair
U
نظری
visionary
U
نظری
theoretical span
U
دهانه نظری
theoretical plate
U
بشقابک نظری
narrow minddedness
U
کوتع نظری
provinciality
U
تنگ نظری
insularism
U
تنگ نظری
latitudinarianism
U
وسیع نظری
inspectional
U
نظری دیدنی
theoretical chemistry
U
شیمی نظری
pure mathematics
U
ریاضیات نظری
peninsularity
U
تنگ نظری
revisionary
U
تجدید نظری
theoretical setting
U
غروب نظری
notionalist
U
عالم نظری
theoretical rising
U
طلوع نظری
theoretical competition
U
رقابت نظری
theoretical type
U
سنخ نظری
theoretical value
U
مقدار نظری
theoretical mode
U
نمای نظری
sight check
U
مقابله نظری
subjectivism
U
حالت نظری
metaphsics
U
فلسفه نظری
theoretical frequency
U
بسامد نظری
in theory
U
درعلم نظری
spanned
U
دهانه نظری
span
U
دهانه نظری
metapolitics
U
سیاسیات نظری
unique in every sense of the word
U
از هر نظری بی مانند
parochialism
U
کوته نظری
objectivity
U
اصل بی نظری
spanning
U
دهانه نظری
spans
U
دهانه نظری
theories
U
اصول نظری
illiberal views
U
تنگ نظری
theories
U
علم نظری
expected value
U
مقدار نظری
erotics
U
عشق نظری
dogmatic theology
U
لاهوت نظری
oversights
U
اشتباه نظری
oversight
U
اشتباه نظری
objectivity
U
بیطرفی و بی نظری
theories
U
تحقیقات نظری
theory
U
اصول نظری
theory
U
علم نظری
theory
U
تحقیقات نظری
theoretics
U
تحقیقات نظری در علوم
A comparison of theory and practice.
U
مقایسه ای از نظری و عمل.
that is a good idea
U
خوب نظری است
theorised
U
استدلال نظری کردن
dogmatics
U
علم الهیات نظری
visionary
U
وابسته بدلایل نظری
visionaries
U
وابسته بدلایل نظری
theorizing
U
تحقیقات نظری کردن
theorised
U
تحقیقات نظری کردن
theorises
U
استدلال نظری کردن
theorizing
U
استدلال نظری کردن
theorises
U
تحقیقات نظری کردن
theorising
U
استدلال نظری کردن
theorising
U
تحقیقات نظری کردن
theorized
U
تحقیقات نظری کردن
theorized
U
استدلال نظری کردن
theorize
U
تحقیقات نظری کردن
theorists
U
طرفدار استدلال نظری
theorize
U
استدلال نظری کردن
short sighted
U
ناشی از کوته نظری
theorizes
U
تحقیقات نظری کردن
notionalist
U
هواخواه استدلال نظری
notionalist
U
متخصص علوم نظری
theorizes
U
استدلال نظری کردن
theorist
U
طرفدار استدلال نظری
doctrinal
U
عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
height equivalent of theroretical plate
U
ارتفاع معادل بشقابک نظری
short sight
U
نزدیک بینی کوتاه نظری
theorists
U
متخصص علوم نظری نگرشگر
hull speed
U
حداکثر سرعت نظری قایق
theorist
U
متخصص علوم نظری نگرشگر
relative income hypothesis
U
بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
to theorize
[about something]
U
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
to theorise
[about something]
[British E]
U
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
There is no disagreement among us.
U
اختلاف نظری بین ماوجود ندارد
to make a remark
U
حرفی زدن افهار نظری کردن
pedantry or pedantism
U
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
I don't want to say anything about that.
U
من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
pedantize
U
پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
I wI'll not comment on this issue.
U
درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
thermostatics
U
اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
kinetic theory of heat
U
عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
inquisitions
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
h.e.t.p
U
plate theoretical equivalentof height ارتفاع معادل بشقابک نظری
inquisition
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
What does Main Street think of this policy?
U
بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
neoclassical theory of value
U
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
saddle point
U
منطقه تعادل در تئوری بازیهاهنگامیکه ماکزیمم مینیمم هابا مینیمم ماکزیمم ها برابراست و استراتژی مطلق وجوددارد
quantize
U
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com