Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
awkward
U
بی لطافت ناشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tortious liability
U
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
ethereality
U
لطافت
delicateness
U
لطافت
arid
U
بی لطافت
arrefication
U
لطافت
rose water
U
لطافت
ungainliness
U
بی لطافت
exquisitely
U
به لطافت
jejune
U
بی لطافت
rarafaction
U
لطافت
delicately
U
به لطافت
elegance
U
لطافت
exquisiteness
U
لطافت
tenuity
U
سادگی لطافت
lilied
U
به لطافت یاس
quillet
U
باریکی لطافت
fineness
U
لطافت خوبی
subtleties
U
زیرکی لطافت
prosaically
U
بدون لطافت
subtlety
U
زیرکی لطافت
look ahead
U
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
prosily
U
بطور عاری از لطافت
wit
U
لطافت طبع مزاح
wits
U
لطافت طبع مزاح
prosish
U
کسل کننده عاری از لطافت
bald style
U
روش و مکتب ساده وبی لطافت
ill
U
ناشی
result
U
ناشی
skilless
U
ناشی
due
U
ناشی از
descended
U
ناشی
amateurish
U
ناشی
dilettante
U
ناشی
dilettantes
U
ناشی
dilettanti
U
ناشی
resulted
U
ناشی
resulting
U
ناشی
skill less
U
ناشی
ill-
U
ناشی
resultant
U
ناشی
ills
U
ناشی
therefrom
U
ناشی از ان
mala filde
U
ناشی
emergent
U
ناشی
gauche
U
ناشی کج
maladroit
U
ناشی
muff
U
ناشی
Due to
U
ناشی از
muffs
U
ناشی
muffing
U
ناشی
muffed
U
ناشی
on account of somebody
[something]
U
ناشی از
even tual
U
ناشی
sequent
U
منتج ناشی
guttural
U
ناشی از گلو
novice
U
ادم ناشی
rise
U
ناشی شدن از
as green as grass
<idiom>
U
کم تجربه و ناشی
novices
U
ادم ناشی
rhapsodical
U
ناشی از احساسات
irritative
U
ناشی از تحریک
due to an accident
U
ناشی از یک حادثه
dittographic
U
ناشی ازتکراراشتباهی
toxic
U
ناشی از زهراگینی
privative
U
ناشی از محرومیت
emanating
U
ناشی شدن
emanates
U
ناشی شدن
emanated
U
ناشی شدن
emanate
U
ناشی شدن
awkwardness
U
ناشی گری
unfortunate
U
ناشی ازبدبختی
issues
U
ناشی شدن
gremie
U
بی تجربه و ناشی
awkward age
U
سن خامکار
[ناشی]
tisy
U
ناشی از مستی
stingy
U
ناشی از خست
rise
U
ناشی شدن
unperfect
U
ناشی نابلد
unskil
U
ناشی بی مهارت
variorum
U
ناشی ازچندمنبع
jackleg
U
ناشی نادرست
internal
U
ناشی ازدرون
gaucherie
U
ناشی گری
rises
U
ناشی شدن
rises
U
ناشی شدن از
negligent
U
ناشی از بی مبالاتی
abnerval
U
ناشی از عصب
premune
U
ناشی از جلوگیری
adipic
U
ناشی ازچربی
issue
U
ناشی شدن
issued
U
ناشی شدن
hypostatic
U
ناشی از ته نشینی
goat hair
U
موی بز
[الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
intuitional
U
ناشی از درک مستقیم
impiteous
U
ناشی از سخت دلی
sentiment
U
ضعف ناشی ازاحساسات
inexpertness
U
ناشی گری بی تخصصی
ebb current
U
جریان ناشی از افت اب
inexpertly
U
ازروی ناشی گری
damage feasant
U
خسارت ناشی از حیوانات
indiscriminate
U
ناشی از عدم تبعیض
left handed
U
واقع در سمت چپ ناشی
associative facilitation
U
سهولت ناشی از تداعی
associative inhibition
U
بازداری ناشی از تداعی
occupation authorities
U
اقتدارات ناشی از اشغال
occupation disease
U
امراض ناشی از کار
resulted
U
ناشی شدن نتیجه
perjurious
U
ناشی از پیمان شکنی
result
U
ناشی شدن نتیجه
despiteous
U
ناشی ازکینه یالج
pot valour
U
دلپری ناشی از مستی
absorption losses
U
تلفات ناشی از جذب
diastrophic
U
ناشی ازتغییرات ارضی
resulting
U
ناشی شدن نتیجه
profits a prendre
U
حقوق ناشی از مزارعه
interoceptive
U
ناشی از امعاء واحشاء
wind wave
U
خیز اب ناشی از باد
proceed
U
ناشی شدن از عایدات
flowed
U
ناشی شدن فلو
proceeded
U
ناشی شدن از عایدات
short sighted
U
ناشی از کوته نظری
shear stress
U
تنش ناشی از برش
shear failure
U
گسیختگی ناشی از برش
shear crack
U
ترک ناشی از برش
ingenious
U
با هوش ناشی از زیرکی
well-intentioned
U
ناشی از نیت خوب
ravening
U
حریص ناشی از حرص
wind wave
U
موج ناشی از باد
well meaning
U
ناشی از قصد خوب
internal
U
باطنی ناشی ازدرون
vinculo matrimonii
U
ناشی از علقه زوجیت
use inheritance
U
وراثت ناشی از کاربرد
tutelar authority
U
اختیار ناشی از قیومت
toxic psychosis
U
روان پریشی ناشی از سم
war risks
U
خطرات ناشی از جنگ
scorbutic
U
ناشی از کمبود ویتامین C
rube
U
ادم دهاتی ناشی
kinetic energy
U
نیروی ناشی ازحرکت
well-meaning
U
ناشی از قصد خوب
flows
U
ناشی شدن فلو
comes
U
رخ دادن ناشی شدن
come
U
رخ دادن ناشی شدن
thoughtless
U
لاقید ناشی از بی فکری
renunciative
U
ناشی از انکار نفس
arising
U
رخ دادن ناشی شدن
arises
U
رخ دادن ناشی شدن
transmission
U
خطای ناشی از اختلال در خط
royalistic
U
ناشی از شاه پرستی
arise
U
رخ دادن ناشی شدن
flow
U
ناشی شدن فلو
transmissions
U
خطای ناشی از اختلال در خط
renunciatory
U
ناشی از انکار نفس
form drag
U
مقاومت ناشی از شکل جسم
forced vibration
U
ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
faute de mieux
U
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
hunger osteopathy
U
بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
property income
U
درامد ناشی از املاک ومستغلات
excess demand inflation
U
تورم ناشی از مازاد تقاضا
idols of the cave
U
اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
idols of the market
U
اوهام ناشی از سخن وامیزش
to play a poor game
U
ناشی بودن مهارت نداشتن
rental income
U
درامد ناشی از اجاره بها
property income tax
U
مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
repetitive stress injury
U
اسیب ناشی از فشار تکراری
rounding errors
U
خطاهای ناشی از سرراست کردن
simple content debt
U
دین ناشی از قرارداد شفاهی
paganish
U
بیت پرست ناشی ار شرک
social decrement
U
کاهش ناشی از کار جمعی
social increment
U
افزایش ناشی از کار جمعی
somatogenic
U
ناشی از سلولهای جداری وبدنه
supply push inflation
U
تورم ناشی از فشار عرضه
occupation authority
U
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
technological unemployment
U
بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
lummox
U
ادم ناشی وخام دست
wage push inflation
U
تورم ناشی از فشار مزد
well mcaning
U
خوش نیت ناشی از قصدخوب
wind load
U
سربار ناشی از اثرات باد
rain wash
U
فرسایش ناشی از ریزش باران
covenant in low
U
تعهد ناشی ازحکم قانون
machine
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
lewd
U
ناشی از هرزگی شهوت پرست
titular
U
ناشی از لقب رسمی افتخاری
machines
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
cost push inflation
U
تورم ناشی از فشار هزینه
awesome
U
حاکی از ترس ناشی از بیم
maladroitness
U
ناشی گری بیدست و پایی
greenhorn
U
مبتدی ادم خام یا ناشی
derive
U
ناشی شدن از منتج کردن
deflationary gap
U
لطمه ناشی از رکود اقتصادی
catcher
U
بوکسور ناشی کتک خور
greenhorns
U
مبتدی ادم خام یا ناشی
laity
U
مردم غیر روحانی ناشی
bizarre
U
غیر مانوس ناشی از هوس
dispersion error
U
اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
deriving
U
ناشی شدن از منتج کردن
machined
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
derives
U
ناشی شدن از منتج کردن
demand pull inflation
U
تورم ناشی از فشار تقاضا
scrupulous
U
ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com