English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
outrage U بی حرمت ساختن
outraged U بی حرمت ساختن
outrages U بی حرمت ساختن
outraging U بی حرمت ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
Other Matches
reverence U حرمت
observancy U حرمت
prohibition U حرمت
observantly U با حرمت
unlawfulness U حرمت
revere U حرمت کردن
devoir U حرمت گزاری
revered U حرمت کردن
desecration U هتک حرمت
deferentially U از روی حرمت
irreverence U هتک حرمت
to regard with reverence U حرمت کردن
to hold in reverence U حرمت کردن
inviolacy U بی حرمت نشدگی
revering U حرمت کردن
reveres U حرمت کردن
desecrated U بی حرمت کردن
outrages U هتک حرمت
outraged U هتک حرمت
outrage U هتک حرمت
desecrate U بی حرمت کردن
permanent bar U حرمت ابدی
desecrates U بی حرمت کردن
permanent prohibition U حرمت ابدی
permanent bar U حرمت موبد
outraging U هتک حرمت
profance U بی حرمت کردن
right of support U حرمت ملک
desecrating U بی حرمت کردن
self-respect U حرمت نفس
inviolable U صاحب حرمت
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
forcible entry U هتک حرمت منازل
forceble entry and detainer U هتک حرمت منازل
inshrine U با حرمت نگاه داشتن
awesome U مایه هیبت یا حرمت
revere U احترام گذارندن حرمت
sanctity of an oath U حرمت سوگند یا قسم
revered U احترام گذارندن حرمت
reveres U احترام گذارندن حرمت
sanctity U حرمت علو مقام
revering U احترام گذارندن حرمت
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
private nuisance U هتک حرمت منازل و املاک
observingly U از روی ملاحظه حرمت گرارانه
courtliness U نزاکت- اراستگی- چاپلوسی- حرمت گذاری
horizontal U دراز کشیدن به صورت تخت یا حرمت از طرفی به طرف دیگر و نه از بالا به پایین
defiled U بی حرمت کردن بی عفت کردن
defiles U بی حرمت کردن بی عفت کردن
defiling U بی حرمت کردن بی عفت کردن
defile U بی حرمت کردن بی عفت کردن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
dwelling house U در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
invent U ساختن
inventing U ساختن
invented U ساختن
miscreate U بد ساختن
makes U ساختن
fashioning U مد ساختن
make U ساختن
mints U ساختن
invents U ساختن
pellet U حب ساختن
constructed U ساختن
composes U ساختن
compose U ساختن
constructing U ساختن
put-up U ساختن
put up U ساختن
constructs U ساختن
build U ساختن
buildings U ساختن
builds U ساختن
upgrades U ساختن
upgrading U ساختن
dree U ساختن با
creating U ساختن
creates U ساختن
pill U حب ساختن
create U ساختن
bulid U ساختن
carbonize U کک ساختن
confect U ساختن
upgraded U ساختن
upgrade U ساختن
indite U ساختن
manufacture U ساختن
fashion U مد ساختن
fashioned U مد ساختن
manufactured U ساختن
manufactures U ساختن
fabrication U ساختن
fashions U مد ساختن
pills U حب ساختن
remakes U از نو ساختن
remake U از نو ساختن
upbuild U ساختن
produces U ساختن
to t. up U ساختن
to make away U ساختن
to make a shift U ساختن
minting U ساختن
to get along U ساختن
minted U ساختن
idolised U بت ساختن
idolizing U بت ساختن
idolizes U بت ساختن
idolized U بت ساختن
idolize U بت ساختن
idolising U بت ساختن
idolises U بت ساختن
mint U ساختن
produced U ساختن
generating U ساختن
unify U تک ساختن
produce U ساختن
unifying U تک ساختن
forborne U ساختن با
bridge U پل ساختن
bridges U پل ساختن
to go in with U ساختن با
fabricating U ساختن
bridged U پل ساختن
fabricates U ساختن
set up U ساختن
fabricate U ساختن
fabricated U ساختن
construct U ساختن
unifies U تک ساختن
generates U ساختن
generate U ساختن
generated U ساختن
diversify U گوناگون ساختن
produce U ساختن محصول
ensuring U مطمئن ساختن
ensured U مطمئن ساختن
maximising U بیشینه ساختن
accustoms U معتاد ساختن
accustoming U معتاد ساختن
accustom U معتاد ساختن
insuring U مطمئن ساختن
insures U مطمئن ساختن
diversifying U گوناگون ساختن
sepulchers U قبر ساختن
ensure U مطمئن ساختن
disabling U ناتوان ساختن
sepulchre U قبر ساختن
sepulchres U قبر ساختن
subvert U واژگون ساختن
subverted U واژگون ساختن
subverting U واژگون ساختن
subverts U واژگون ساختن
improvise U بالبداهه ساختن
reconciling U راضی ساختن
improvises U بالبداهه ساختن
improvising U بالبداهه ساختن
produced U ساختن محصول
reconcile U راضی ساختن
gaunt U زننده ساختن
discovering U مکشوف ساختن
disables U ناتوان ساختن
disable U ناتوان ساختن
notified U اگاه ساختن
discovers U مکشوف ساختن
produces U ساختن محصول
frequency demodulation U اشکار ساختن
notifies U اگاه ساختن
notify U اگاه ساختن
notifying U اگاه ساختن
reconciles U راضی ساختن
discourages U بی جرات ساختن
denudes U عاری ساختن
substantiated U مستند ساختن
denuded U عاری ساختن
denude U عاری ساختن
snarls U خشمگین ساختن
snarling U خشمگین ساختن
snarled U خشمگین ساختن
vitiate U معیوب ساختن
vitiate U ناپاک ساختن
vitiated U معیوب ساختن
snarl U خشمگین ساختن
necessitating U ناگزیر ساختن
humidifying U مرطوب ساختن
humidify U مرطوب ساختن
humidifies U مرطوب ساختن
discourage U بی جرات ساختن
substantiating U مستند ساختن
substantiates U مستند ساختن
substantiate U مستند ساختن
denuding U عاری ساختن
rescind U باطل ساختن
rescinding U باطل ساختن
rescinds U باطل ساختن
relieve U بر جسته ساختن
relieves U بر جسته ساختن
relieving U بر جسته ساختن
humidified U مرطوب ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com