English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thermolabile U بی ثبات یا ناپایدار درمقابل حرارت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
thermal stress U ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
stiffer U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiff U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
exothermal U حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
exothermic U حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
paired registers U دو ثبات پایه با اندازه کلمه که با هم به عنوان یک ثبات با طول زیاد به کار می روند.
pyrolysis U تغییر شیمیایی در اثر حرارت تجزیه در اثر حرارت اتشکافت
arithmetic register U ثبات حسابی ثبات محاسباتی
air stability U وضعیت ثبات جوی در طبقات مختلف وضع ثبات جوی
astable U ناپایدار
astatic U ناپایدار
transient U ناپایدار
vacillatory U ناپایدار
transients U ناپایدار
variable U ناپایدار
totty U ناپایدار
variables U ناپایدار
built on sand U ناپایدار
evanescent U ناپایدار
mutable U ناپایدار
labile U ناپایدار
transitory U ناپایدار
fugacious U ناپایدار
unstable U ناپایدار
ramshachle U ناپایدار
ramshackle U ناپایدار
changeable U ناپایدار
lighto'love U ناپایدار در عشق
precariously U بطور ناپایدار
unstart U شکست ناپایدار
fugitive U ناپایدار فرار
unstable equilibrium U تعادل ناپایدار
unstable equilibium U تعادل ناپایدار
unstable equilbrium U تعادل ناپایدار
unstable U ناپایا ناپایدار
unstable airfoil U ایرفویل ناپایدار
transient command U فرمان ناپایدار
fugitives U ناپایدار فرار
unstable nucleus U هسته ناپایدار
transient voltage U فشارالکتریکی ناپایدار
rooty of sand U چیز ناپایدار یا بی اساس
buckling U تعادل ناپایدار یک جسم
the world is transitory U جهان ناپایدار است
apart from that <adv.> U درمقابل
at the same time [on the other hand] <adv.> U درمقابل
cut it with a knife U درمقابل
against U درمقابل
alternatively <adv.> U درمقابل
by the same token <adv.> U درمقابل
on the other hand <adv.> U درمقابل
otherwise <adv.> U درمقابل
on the other side <adv.> U درمقابل
on the other hand <idiom> U درمقابل
in contrast with U درمقابل
in d. from U درمقابل
spring loaded U فنری کلید ناپایدار در مخابرات
against payment U درمقابل وجه
for U درمقابل برله
gainst U برعلیه درمقابل
untrustworthy U غیر قابل اعتماد غیرمعتمد ناپایدار
bays U دفاع کردن درمقابل
shield U حفافت کردن درمقابل
baying U دفاع کردن درمقابل
in security for U یعنوان وثیقه درمقابل
bayed U دفاع کردن درمقابل
shields U حفافت کردن درمقابل
bay U دفاع کردن درمقابل
braced U درمقابل فشارمقاومت کردن
little frog in a big pond <idiom> U قطرهای درمقابل دریا
brace U درمقابل فشارمقاومت کردن
vis-a-vis U شخص روبرو درمقابل
vis a vis U شخص روبرو درمقابل
to keep at bay U دفاع کردن درمقابل
defendants U مقاوم درمقابل زور و فشار
defendant U مقاوم درمقابل زور و فشار
thermistor U الت مقاوم درمقابل برق
To make a stand against injustice. U درمقابل ستم ایستادگی کردن
earthquake proof foundation U غیر مقاوم درمقابل زلزله
v U مخفف versus به معنی درمقابل
To stand up to someone . To assert oneself. U درمقابل کسی قد علم کردن
to defend oneself [against] U از خود دفاع کردن [درمقابل]
It sinds into insignificance beside his invention . U این درمقابل اختراع اوهیچ است
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
buck fever U هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
bank protection U حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
robustness U قدرت پوشش یک سیستم وتوانایی آن درمقابل ضربه وافتادن
d/a U acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
plene administravit U دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
creditor's bill U رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
parliamentarism U سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
private decument U درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
knee brace U پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
self poise U تعادل بدون پایه یا پشیبان تعادل ناپایدار
hotness U حرارت
adust U با حرارت
fires U حرارت
fire U حرارت
enthrusiasm U حرارت
fired U حرارت
warm U با حرارت
fervidity U حرارت
warmed U با حرارت
ardour U حرارت
ardor U حرارت
warms U با حرارت
fervidness U حرارت
verve U حرارت
vehemence U حرارت
warmest U با حرارت
mettlesome U با حرارت
temperatures U حرارت
heat U حرارت
warmth U حرارت
clammy U بی حرارت
heats U حرارت
temperature U حرارت
pyogenic U حرارت زا
disappearing target U هدف غایب شونده هدف ناپایدار
enthalpy U حرارت فعال
fervently U از روی حرارت
thermophysics U فیزیک حرارت
energetically U از روی حرارت
thermoregulation U تنظیم حرارت
calorification U تولید حرارت
initiative U شوق و حرارت
ginger U تندی حرارت
thermotherapy U حرارت درمانی
initiatives U شوق و حرارت
calefactory U حرارت بخش
thermometer U حرارت سنج
heat economy U اقتصاد حرارت
zeal U ذوق حرارت
temperature U درجه حرارت
thermometers U حرارت سنج
ardency U شور و حرارت
temperatures U درجه حرارت
actinometre U حرارت سنج
actinometer U حرارت سنج
central heating U حرارت مرکزی
strenuousness U حرارت و اصرار
heat of hydration U حرارت ئیدراسیون
impressment U جدیت حرارت
impetuosity U تندی حرارت
heat absorption U جذب حرارت
heat transfer U انتقال حرارت
heat U گرما حرارت
heat conductor U هادی حرارت
heat U حرارت دادن
heat unit U واحد حرارت
steamier U پر حرارت پر بخار
steamiest U پر حرارت پر بخار
steamy U پر حرارت پر بخار
heats U گرما حرارت
heat exchange U تبادل حرارت
heat expansion U انبساط حرارت
low heat cement U سیمان کم حرارت
heat drop U افت حرارت
calorimeter U حرارت سنج
interchange of heat U تبادل حرارت
expansion heat U حرارت انبساط
gradient U افت حرارت
transformation of heat U تبادل حرارت
heats U حرارت دادن
gradients U افت حرارت
armor protection U حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
to pay against receipt U در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
white hope U بوکسور سفیدپوست درمقابل بوکسور سیاه پوست
thermostats U تنظیم کننده حرارت
live wire U آدم پر حرارت و با پشتکار
intermediate temperature U درجه حرارت متوسط
intermediate temperature U درجه حرارت میانی
enthusiasms U هواخواهی با حرارت شوروذوق
isothermal layer U سطوح هم حرارت اب دریا
enthusiasm U هواخواهی با حرارت شوروذوق
hyperpyrexia U درجه حرارت بالاتر از صد
ignition temperature U درجه حرارت احتراق
maximum temperature U درجه حرارت حداکثر
thermostat U تنظیم کننده حرارت
thermostat U نافم درجه حرارت
isothermal U نقاط هم حرارت اب دریا
low temperature U درجه حرارت پایین
thermostats U نافم درجه حرارت
fervidly U از روی حرارت و غیرت
thermoregulator U دستگاه تنظیم حرارت
central heating system U دستگاه حرارت مرکزی
thermostable U باثبات در اثر حرارت
thermoregulatory U وابسته تنظیم حرارت
critical temperature U درجه حرارت بحرانی
steam heating U ایجاد حرارت با بخار
thermolysis U تحلیل حرارت بدن
thermal resolution U حداقل سنجش حرارت
thermal resolution U حداقل اختلاف حرارت
thermal exposure U میزان جذب حرارت
tempering temperature U درجه حرارت بازپخت
filament temperature U درجه حرارت فیلامان
to steam ahead or away U با حرارت کار کردن
ambient temperature U درجه حرارت محیطی
diathermy U معالجه بوسیله حرارت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com