Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
without a by your leave
U
بی اجازه بی خداحافظی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
leave taking
U
خداحافظی
valediction
U
خداحافظی
valedictions
U
خداحافظی
to bid a
U
خداحافظی کردن
to take ones farewell of
U
خداحافظی کردن از
to bid
U
خداحافظی کردن از
to take french leave
U
بی خداحافظی رفتن
to take french
U
بی خداحافظی رفتن
valedictory
U
مربوط به خداحافظی
to bid farewell
U
خداحافظی کردن
to say goodbye to somebody
U
با کسی خداحافظی کردن
to say so long to somebody
U
با کسی خداحافظی کردن
to say so long to the end of the year
U
با سال پیش خداحافظی کردن
We should be leaving now.
U
باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
token
U
یادگاری
[وقتی که کسی خداحافظی می کند]
flat
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance
U
اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation
U
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
prior admission
U
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
to wave farewell
U
باجنباندن دست بدرودگفتن دست خداحافظی تکان دادن
bid
U
خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
bids
U
خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
grace cup
U
گیلاس مشروب پس از شام گیلاس خداحافظی
stirrup cup;stirrup cup
U
پیاله بدرود پیاله خداحافظی یاجدایی
ok
U
اجازه
licences
U
اجازه
licenses
U
اجازه
authorisations
U
اجازه
ratification
U
اجازه
approval
U
اجازه
licence
U
اجازه
warrent
U
اجازه
unauthorized
U
بی اجازه
liberty
U
اجازه
liberties
U
اجازه
authorization
U
اجازه
authority
U
اجازه
okay
U
اجازه
license
U
اجازه
leaving
U
اجازه
permitting
U
اجازه
fiat
U
اجازه
leave
U
اجازه
fiats
U
اجازه
permits
U
اجازه
licensure
U
اجازه
permit
U
اجازه
licensing
U
اجازه
by permission of
U
با اجازه
permission
U
اجازه
transit bill
U
اجازه عبور
search warrant
U
اجازه تفتیش
have it
<idiom>
U
اجازه دادن
letting
U
اجازه دادن
go through
<idiom>
U
اجازه دادن
search warrants
U
اجازه تفتیش
to allow
U
اجازه دادن
searcher warrant
U
اجازه تفتیش
searcher warrant
U
اجازه بازرسی
pass
U
اجازه عبور
passes
U
اجازه عبور
passed
U
اجازه عبور
suffered
U
اجازه دادن
suffer
U
اجازه دادن
authorizes
U
اجازه دادن
warranty
U
تعهدنامه اجازه
passports
U
اجازه مسافرت
passport
U
اجازه مسافرت
warrants
U
اجازه قانونی
warranties
U
تعهدنامه اجازه
grants
U
اجازه دادن
suffers
U
اجازه دادن
granted
U
اجازه دادن
grant
U
اجازه دادن
warranting
U
اجازه قانونی
warranted
U
اجازه قانونی
warrant
U
اجازه قانونی
to permit oneself
U
اجازه خواستن
billet
U
اجازه نامه
billeted
U
اجازه نامه
authorize
U
اجازه دادن
to admit of
U
اجازه دادن
to ask permission
U
اجازه خواستن
to beg leave
U
اجازه رفتن
authorises
U
اجازه دادن
audiences
U
اجازه حضور
audience
U
اجازه حضور
authorising
U
اجازه دادن
take in
<idiom>
U
اجازه دادن
billets
U
اجازه نامه
billeting
U
اجازه نامه
authorizing
U
اجازه دادن
clearance
U
اجازه زدودگی
to obtain permission
U
اجازه گرفتن
approach clearance
U
اجازه فرود
approach clearance
U
اجازه تقرب
lincense or cence
U
اجازه دادن
licensable
U
قابل اجازه
may i take it please
U
اجازه می فرمایید
access
U
اجازه دخول
accessed
U
اجازه دخول
tokens
U
اجازه ورود
token
U
اجازه ورود
accessing
U
اجازه دخول
accesses
U
اجازه دخول
by your leave
U
با اجازه شما
inofficial
U
بدون اجازه
conge
U
اجازه عبور
letter of attorney
U
اجازه نامه
consent
U
رضا اجازه
power of attorney
U
اجازه نامه
power of authority
U
اجازه نامه
power of procuration
U
اجازه نامه
warrant of attorney
U
اجازه نامه
feu
U
اجازه همیشگی
consented
U
رضا اجازه
full power of attorney
U
اجازه نامه
consenting
U
رضا اجازه
imprimatur
U
اجازه چاپ
if you please
U
با اجازه شما
flight clearance
U
اجازه پرواز
passages
U
اجازه عبور
passage
U
اجازه عبور
consents
U
رضا اجازه
certificate of authority
U
اجازه نامه
authority
U
توانایی اجازه
forbids
U
اجازه ندادن
authorizations
U
اختیار اجازه
permitting
U
اجازه دادن
permits
U
اجازه دادن
allowance
U
اجازه دادن
permit
U
اجازه دادن
licensing
U
اجازه نامه
license
U
اجازه نامه
permissive
U
اجازه دهنده
allowances
U
اجازه دادن
connivance
U
اجازه ضمنی
forbid
U
اجازه ندادن
allow
U
اجازه دادن
grant
U
اجازه دادن
let
U
اجازه دادن
released
U
اجازه صدور
authority
U
اجازه اعتبار
acquisition authority
U
اجازه خرید
releases
U
اجازه صدور
release
U
اجازه صدور
lets
U
اجازه دادن
authorisations
U
اختیاردادن اجازه دادن
to take ones farewell of
U
اجازه مرخصی گرفتن از
chartering
U
منشور اجازه نامه
prior permission
U
اجازه قبلی پرواز
authorized
U
اجازه داده شده
charters
U
منشور اجازه نامه
trip ticket
U
برگه اجازه مسافرت
rack rent
U
اجازه گزاف بستن بر
exequatur
U
اجازه نامه قونسول
to let in
U
اجازه دخول دادن
He asked permission to come in.
U
اجازه خواست بیاید تو
greenlight
U
اجازه حرکت و اقدام
he gave us permission to stay
U
اجازه داد که بمانیم
i beg leave to say
U
اجازه میخواهم بگویم
awol
U
غایب بدون اجازه
license contract
U
قرارداد اجازه استفاده
authorization
U
اختیاردادن اجازه دادن
to permit oneself
U
بخود اجازه دادن
to obtain permission
U
تحصیل اجازه کردن
may i see you home?
U
اجازه دهید شمارابخانه
rack rent
U
اجازه تمام سال
permissively
U
چنانکه اجازه بدهد
permit me to say
U
اجازه دهید بگویم
visas
U
اجازه ورود به کشوربیگانه
letters of reprisal
U
اجازه نامه انتقام
to pray permission
U
در خواست اجازه کردن
the law forbids
U
قانون اجازه نمیدهد
to take leave of any one
U
اجازه ازکسی گرفتن
imperscriptible
U
فاقد اجازه نوشته
thole
U
گذاردن اجازه دادن
visa
U
اجازه ورود به کشوربیگانه
indult
U
اجازه نامه امتیاز
ingress
U
حق دخول اجازه ورود
landing order
U
اجازه تخلیه بار
leave taking
U
کسب اجازه مرخصی
let in
U
اجازه دخول دادن
letter missive
U
اجازه نامه ابلاغیه
absent without leave
U
نهستی بدون اجازه
licence
U
اجازه رفتن دادن
releases
U
اجازه ارسال پیام
released
U
اجازه ارسال پیام
release
U
اجازه ارسال پیام
let by
U
اجازه رد شدن دادن
moratoriums
U
اجازه دیر کردپرداخت
moratorium
U
اجازه دیر کردپرداخت
agreed
<adj.>
<past-p.>
U
اجازه داده شده
allowed
<adj.>
<past-p.>
U
اجازه داده شده
approved
<adj.>
<past-p.>
U
اجازه داده شده
license
U
اجازه رفتن دادن
to ask
[someone]
for permission
U
[از کسی]
اجازه گرفتن
let someone through
U
اجازه ورود دادن
licensing
U
اجازه رفتن دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com