English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
structural unemployment U بیکاری ساختاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
structurally U ساختاری
structural U ساختاری
structural inflation U تورم ساختاری
topographic maps U نقشههای ساختاری
constitutional formula U فرمول ساختاری
structural graph U گراف ساختاری
structural formula U فرمول ساختاری
structural equilibrium U تعادل ساختاری
stractural cell U سلول ساختاری
structural design U طرح ساختاری
structrual isomer U همپار ساختاری
condensed structural formula U فرمول ساختاری فشرده
structured query language U زبان پرس و جوی ساختاری
sql U زبان پرس و جوی ساختاری
unidirectional composite U ساختاری که همه الیاف یارشتههای ان موازی بوده ومعمولا در جهت نیروی وارده میباشند
tables U ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabled U ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table U ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabling U ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
sloth U بیکاری
idless U بیکاری
unemployment U بیکاری
idleness U بیکاری
idly U به بیکاری
inoccupation U بیکاری
vacation U بیکاری
vacations U بیکاری
residual unemployment U بیکاری باقیمانده
rate of unemployment U نرخ بیکاری
off hours U ساعات بیکاری
unemployment rate U نرخ بیکاری
voluntary unemployment U بیکاری ارادی
structural unemployment U بیکاری بنیادی
technological unemployment U بیکاری فنی
In ones spare time . U دروقت بیکاری
jobless U وابسته به بیکاری
unemployment inflation dilemma U معمای بیکاری
unemployment insurance U بیمه بیکاری
mass unemployment U بیکاری انبوه
an off day U روز بیکاری
seasonal unemployment U بیکاری فصلی
idle hours U ساعتهای بیکاری
hidden unemployment U بیکاری پنهان
frictional unemployment U بیکاری اصطکاکی
down time U زمان بیکاری
disguised unemployment U بیکاری نامرئی
disguised unemployment U بیکاری پنهان
cyclical unemployment U بیکاری دورانی
cyclical unemployment U بیکاری ادواری
chronic unemployment U بیکاری مزمن
intellectual unemployment U بیکاری تحصیلکرده ها
marginal unemployment U بیکاری نهائی
latency U زمان بیکاری
involuntary unemployment U بیکاری غیر ارادی
idleness U بیکاری تنبلی بطالت
dole U حق بیمه ایام بیکاری
inactively U از روی بیکاری بطورغیرفعال
vacant hours U ساعات بیکاری یا فراغت
unemployment fund U صندوق تامین بیکاری
natural unemployment rate U نرخ بیکاری طبیعی
idlesse U بیکاری تنبلی بطالت
quantity of leisure U مقدار ساعات بیکاری
kief U بنگ کیف بیکاری
idle time U دوره فترت زمان بیکاری
inflationary gap U بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
lay off U فصل کم کاری دوره بیکاری
unemployment benefit U کمک دریافتی در دوران بیکاری
Time hangs heavily on my hands. U از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
thread U ساختاری که در آن هر گره اشاره گری به گره دیگر دارد
threads U ساختاری که در آن هر گره اشاره گری به گره دیگر دارد
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
leisure hours U ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
man a bout town U ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
I am obsessed by fear of unemployment . U تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
frictional unemployment U بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
mondayish U بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
structured programming U برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com