Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
perceptiveness
U
بینایی قوه مشاهده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sights
U
بینایی
eying
U
بینایی
second sight
U
بینایی
perceptivity
U
بینایی
spectral
U
بینایی
eyesight
U
بینایی
eye
U
بینایی
eyeing
U
بینایی
eyes
U
بینایی
vision
U
بینایی
visions
U
بینایی
sight
U
بینایی
perspective
U
بینایی
spectrum
U
بینایی
perspectives
U
بینایی
tunnel vision
U
بینایی کانونی
optic
U
وابسته به بینایی
far point
U
برد بینایی
dichromatism
U
بینایی دوفامی
emmetropis
U
بینایی طبیعی
discernment
U
بصیرت بینایی
optometer
U
بینایی سنج
emmetropia
U
بینایی طبیعی
scotopia
U
بینایی در تاریکی
visual purple
U
ارغوان بینایی
optic nerve
U
عصب بینایی
nervus opticus
U
عصب بینایی
monochromatism
U
بینایی تک فامی
asthenopia
U
ضعف بینایی
visual acuity
U
تیزی بینایی
monocular vision
U
بینایی یک چشمی
field of vision
U
میدان بینایی
optics
U
علم بینایی
photopia
U
بینایی درنورزیاد
quick sight
U
بینایی تیز
rhodopsin
U
ارغوان بینایی
optometry
U
بینایی سنجی
visual axis
U
محور بینایی
the sense of sight
U
حس بینایی یا باصره
trichromatism
U
بینایی سه فامی
facial vision
U
بینایی صورتی
vision test
U
ازمون بینایی
visual yellow
U
زرد بینایی
visive
U
وابسته به بینایی
scope
U
وسیله دیدبانی یا بینایی
optometric service
U
قسمت بینایی سنجی
optical instruments
U
الات وابسته به بینایی
xanthocyanopsia
U
بینایی زرد- ابی
kenning
U
نگاه قدرت بینایی
manoptoscope
U
برتری سنج بینایی
test chart
U
لوحه بینایی سنجی
astigmatism
U
ناهمخوانی بینایی استیگماتیسم
perimeter
U
میدان سنج بینایی
paropsis
U
خراب شدن بینایی
campimeter
U
میدان سنج بینایی
perimeters
U
میدان سنج بینایی
ametropia
U
نقص انکساری بینایی
hemeralopia
U
کمی بینایی در نور زیاد
his sight could p darkness
U
بینایی وی تاریکی رامی شکافت
orthoptic
U
وابسته به اصلاح نقص بینایی
orthoptic
U
درست کننده نقص بینایی
optometric service
U
بخش بینایی سنجی و چشم پزشکی
eye glass
U
شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress .
U
ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
seeing
U
مشاهده
course line shot
U
مشاهده در خط
observations
U
مشاهده
observation
U
مشاهده
observantion
U
مشاهده
red out
U
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
perceptivity
U
قوه مشاهده
faculty of observation
U
قوه مشاهده
twing
U
مشاهده کردن
ovservation
U
قوه مشاهده
perceived
U
مشاهده کردن
observability
U
مشاهده پذیری
observation error
U
خطای مشاهده
observational techniques
U
فنون مشاهده
naturalistic observation
U
مشاهده طبیعی
observe
U
مشاهده کردن
see
U
مشاهده کردن
sees
U
مشاهده کردن
observer
U
مشاهده کننده
observers
U
مشاهده کننده
perceiving
U
مشاهده کردن
perceives
U
مشاهده کردن
observing
U
مشاهده کردن
beholding
U
مشاهده کردن
observes
U
مشاهده کردن
observed
U
مشاهده کردن
beholds
U
مشاهده کردن
perceive
U
مشاهده کردن
unseen
U
مشاهده نشده
beheld
U
مشاهده کرده
beheld
U
مشاهده شده
behold
U
مشاهده کردن
objectives
U
قابل مشاهده
observational
U
مبنی بر مشاهده
objective
U
قابل مشاهده
animadversion
U
مراقبت مشاهده
apperceive
U
مشاهده کردن
perceivable
U
مشاهده کردنی دیدنی
participant observer
U
مشاهده گر شرکت کننده
participant observation
U
مشاهده توام با مشارکت
observational error
U
خطای مشاهده
[ریاضی]
spot
U
مشاهده کردن گلوله ها
perception of an object
U
مشاهده یا دیدن چیزی
imperceptible
U
غیر قابل مشاهده
history
U
صفحاتی که مشاهده شده
sight the anchor
U
مشاهده کردن لنگر
histories
U
صفحاتی که مشاهده شده
perception
U
مشاهده قوه ادراک
a posteriori
U
مبنی بر تجربه و مشاهده
spots
U
مشاهده کردن گلوله ها
perceptions
U
مشاهده قوه ادراک
ovservation
U
مشاهده رصد کردن
observable quantity
U
کمیت مشاهده پذیر
imperceptibly
U
بطور غیرقابل مشاهده
observed frequency
U
بسامد مشاهده شده
observed score
U
نمره مشاهده شده
indiscernibly
U
بطور غیرقابل مشاهده
empirically
U
از روی مشاهده و تجربه
identified
U
مشاهده کردن شناسایی کنید
identifies
U
مشاهده کردن شناسایی کنید
imperceptibility
U
غیر قابل مشاهده بودن
identifying
U
مشاهده کردن شناسایی کنید
identify
U
مشاهده کردن شناسایی کنید
reviewing
U
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviews
U
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviewed
U
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
review
U
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
see for oneself
U
از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن
confucion symbols
U
علاپم کنفسیون که صرفا در فرش چین مشاهده می شود
incidental images
U
تصویرهایی که مشاهده انهانتیجه تاثیراتی است که ازچشم ناپدیدگشته اند
periscopes
U
دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
periscope
U
دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
homosphere
U
قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
hidden
U
پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
system follow up
U
ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
Internet
U
جستجوگر وب سافت ماکروسافت که در حال حاضر آماده است و به کاربر امکان مشاهده صفحه وب را میدهد
diamonds
U
شکل موجهای ضربهای که معمولا در جریان خروجی راکتها بصورت لوزیهای پشت سر هم قابل مشاهده است
finder
U
واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
System Monitor
U
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
thumbnails
U
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
thumbnail
U
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
news reader
U
نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
observer
U
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
sensing
U
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
gastroscope
U
اسباب معاینه داخلی معده وسیله مشاهده داخل معده
observers
U
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
spectroscope
U
بینایی بین طیف بین
spectroscopy
U
بینایی بین طیف بین
high oblique
U
عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
browses
U
مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
browse
U
مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
browsed
U
مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
presentment
U
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
tree
U
مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
systems analysis
U
1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
garden design
U
طرح باغی
[با تقسیمات مستطیلی بصورت باغچه ها و چهارباغ و حوض و آبروها. این طرح از قرن بازدم میلادی مشاهده شد و جلوه ای از حیاط خانه ها و کاخ ها را نشان می دهد.]
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
observe
U
مراعات کردن مشاهده کردن
observed
U
مراعات کردن مشاهده کردن
observes
U
مراعات کردن مشاهده کردن
observing
U
مراعات کردن مشاهده کردن
indiscernible
U
غیرقابل مشاهده غیرقابل تشخیص
observation
U
دیدبانی کردن مشاهده کردن
observations
U
دیدبانی کردن مشاهده کردن
Windows Explorer
U
امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد
cloud band border
[حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com