Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
convalescent center
U
بیمارستان ثابت منطقهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sector scan
U
کاوش منطقهای با رادار تجسس منطقهای
fielo hospital
U
بیمارستان صحرائی یاموقتی بیمارستان سیار
regional forces
U
نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
static employment
U
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
static test
U
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital
U
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
regionally
U
منطقهای
regional
U
منطقهای
zonal
U
منطقهای
zonary
U
منطقهای
territorial
U
منطقهای
zonular
U
منطقهای
area fire
U
اتش منطقهای
regional center
U
مرکز منطقهای
regional economy
U
اقتصاد منطقهای
area interdiction
U
ممانعت منطقهای
regional development
U
توسعه منطقهای
zone
U
دفاع منطقهای
area evacuation
U
اخراجات منطقهای
area evacuation
U
تخلیه منطقهای
zones
U
دفاع منطقهای
area defense
U
پدافند منطقهای
area confinement facility
U
بازداشتگاه منطقهای
area bombing
U
بمباران منطقهای
territorial
U
محلی منطقهای
area monitoring
U
مراقبت منطقهای
area study
U
بررسی منطقهای
regional projects
U
طرحهای منطقهای
regional network
U
شبکه منطقهای
carpet bombing
U
بمباران منطقهای
circuit court
U
دادگاه منطقهای
zone purification
U
تصفیه منطقهای
area target
U
اماج منطقهای
area target
U
هدف منطقهای
zone refining
U
پالایش منطقهای
regional gap
U
شکاف منطقهای
regional trade
U
تجارت منطقهای
area signal center
U
مرکزمخابرات منطقهای
zone defence
U
دفاع منطقهای
standing order
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
demolition belt
U
کمربند تخریب منطقهای
regionalistic
U
منطقهای ناحیه گرای
regionalist
U
منطقهای ناحیه گرای
regional planning
U
برنامه ریزی منطقهای
zonal tournament
U
تورنمنت منطقهای شطرنج
area control center
U
مرکز کنترل منطقهای
area sampling
U
نمونه گیری منطقهای
plastic zone
U
منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
redeployed
U
از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
redeploy
U
از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
redeploying
U
از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
deprossion
U
منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
redeploys
U
از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
hospitalising
U
در بیمارستان
pay-bed
U
بیمارستان
hospitalised
U
در بیمارستان
hospitalises
U
در بیمارستان
hospital
U
بیمارستان
hospitals
U
بیمارستان
hospitalize
U
در بیمارستان
hospitalizing
U
در بیمارستان
hospitalizes
U
در بیمارستان
hospitalized
U
در بیمارستان
extended defense
U
پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
free zone
U
منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
field hospital
U
بیمارستان صحرایی
infirmarian
U
متصدی بیمارستان
psychiatric hospital
U
بیمارستان روانی
leper hospital
U
بیمارستان مبروصین
ambulances
U
بیمارستان سیار
clinics
U
مطب بیمارستان
clinic
U
مطب بیمارستان
open hospital
U
بیمارستان ازاد
ambulance
U
بیمارستان سیار
field hospitals
U
بیمارستان صحرایی
hospitalism
U
بیمارستان زدگی
hotel-Dieu
U
بیمارستان فرانسوی
admission
U
پذیرش به بیمارستان
hospices
U
اسایشگاه بیمارستان
hospice
U
اسایشگاه بیمارستان
hospitaler
U
ساکن بیمارستان
day hospital
U
بیمارستان روزانه
debarkation hospital
U
بیمارستان موقت
hospital ship
U
ناو بیمارستان
sanatoria
U
بیمارستان مسلولین
sanatorium
U
بیمارستان مسلولین
sanatoriums
U
بیمارستان مسلولین
sanitariums
U
بیمارستان مسلولین
cyclone
U
منطقهای با فشار بارومتری کم و گردبادهای منحصر به فرد
effective beaten zone
U
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
equisignal zone
U
منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
cyclones
U
منطقهای با فشار بارومتری کم و گردبادهای منحصر به فرد
watersheds
U
منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
watershed
U
منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
sick slip
U
برگ اعزام به بیمارستان
sickbed
U
تخت مریض یا بیمارستان
sickbeds
U
تخت مریض یا بیمارستان
outpatient
U
بیمار سرپایی بیمارستان
wardroom
U
سالن بیماران بیمارستان
sanitorium
U
اسایشگاه بیمارستان مسلولین
sanatarium
U
اسایشگاه بیمارستان مسلولین
lock hospital
U
بیمارستان ناخوشیهای مقاربتی
pesthouse
U
بیمارستان طاعونی ها اسایشگاه
admission
U
اجازه بستری
[در بیمارستان]
inpatient
U
بیماری که در بیمارستان میخوابد
hospitalized prisoners
U
زندانیان بستری در بیمارستان
in-patient
U
بیمار بستریدر بیمارستان
doctor in charge
U
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
physician in charge
U
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
bed capacity
U
فرفیت بیمارستان از نظرتختخواب
Operation room.
U
اتاق عمل ( بیمارستان )
in-patients
U
بیمار بستریدر بیمارستان
Take me to the hospital?
U
مرا به بیمارستان ببرید.
house surgeon
U
جراح مقیم بیمارستان
sample
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
carpet bombing
U
توزیع بمب جهت پوشش یک منطقه بمباران منطقهای
emergency admission
U
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
interns
U
انترن پزشک مقیم بیمارستان
hospital infection committee
U
کمیته عفونت بیمارستان
[پزشکی]
interning
U
انترن پزشک مقیم بیمارستان
intern
U
انترن پزشک مقیم بیمارستان
pest house
U
بیمارستان طاعونی ها اسایش گاه
Foundation
[junior]
house officer
[British English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
first year resident
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
intern
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
interne
U
یا جراحی که در بیمارستان اقامت دارد
out patient
U
بیماریکه در بیمارستان نخوابیده ولی ازانجادستورمیگیرد
an in patient
U
بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
residency
U
اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll .
U
حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
standing
U
ثابت دستورالعمل ثابت
intermediate area
U
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
steadiest
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
third area conflict
U
جنگ در منطقهای غیر ازسرزمین دو طرف جنگ مبارزه در کشور سوم
zone time
U
وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
area search
U
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
fix
U
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes
U
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
Hard architecture
U
[ساختمان محکم، غیر شخصی و بدون پنجره که معمولا زندان ها و بیمارستان های روانی به این سبک ساخته می شده است.]
campus environment
U
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
synoptic situation
U
شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
infirmaries
U
درمانگاه یا بیمارستان کوچک درمانگاه
infirmary
U
درمانگاه یا بیمارستان کوچک درمانگاه
contiguous zone
U
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
firmest
U
ثابت
firms
U
ثابت
static
U
ثابت
invariable
U
ثابت
established
U
ثابت
leger or ledger
U
ثابت
permanent
U
ثابت
fixing
U
ثابت
firmer
U
ثابت
specific
U
ثابت
specifics
U
ثابت
firm
U
ثابت
pegged
U
ثابت
constant
U
ثابت
pat
U
ثابت
equable
U
ثابت
stationary
U
ثابت
pats
U
ثابت
fixed
U
ثابت
changeless
U
ثابت
patted
U
ثابت
constants
U
ثابت
stable
U
ثابت
incommutable
U
ثابت
inalterable
U
ثابت
stables
U
ثابت
unshaken
U
ثابت
steadier
U
ثابت تر
solids
U
ثابت
solid
U
ثابت
steadied
U
ثابت
patting
U
ثابت
standstill
U
ثابت
rugged
U
ثابت
steadying
U
ثابت
resolute
U
ثابت
fixes
U
ثابت
fix
U
ثابت
disputeless
U
ثابت
fiducial
U
ثابت
thetic
U
ثابت
steadiest
U
ثابت
truer
U
ثابت
undeviating
<adj.>
U
ثابت
truest
U
ثابت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com