English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
promiscuous U بیقید در امور جنسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
harum scarum U بیفکر بیقید
civil works U امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
androgen U هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen U هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
erogenous U ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
exhibitionism U نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
medical regulator U تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
isogamete U سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
sex U احساسات جنسی روابط جنسی
sexes U احساسات جنسی روابط جنسی
oogamete U سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
amor U امور
financial affairs U امور مالی
miscellaneous U امور متفرقه
state affairs U امور مملکتی
religious matters U امور دینی
interiors U امور داخله
personal affairs U امور شخصی
combat duty U امور رزمی
civil affairs U امور غیرنظامیان
the high functionery ries of the state U مصادر امور
authority ties of the state U مصادر امور
authority ties of the state U اولیا امور
authorities U اولیای امور
interior U امور داخله
money matters U امور پولی
aviation authority U امور هواپیمایی
interior affairs U امور داخلی
authority U اولیاء امور
non litigious matters U امور حسبی
clerical test U ازمون امور دفتری
routine U امور غیر مهم
fish warden U متصدی امور شیلات
tax reforms U اصلاح امور مالیاتی
g air U رکن 2 امور هوایی
minister of foreign affairs U وزیر امور خارجه
testamentary causes U امور مربوط به وصایا
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs. U وزارت امور خارجه
minister for foreign affairs U وزیر امور خارجه
Foreign Office U وزارت امور خارجه
customs broker U واسطه امور گمرکی
State Department U وزارت امور خارجه
bureaucratic U وابسته به امور اداری
emotional and physical U امور عاطفی و بدنی
routinely U امور غیر مهم
non litigious matters act U قانون امور حسبی
principal centre of affairs U مرکز مهم امور
financial affairs U امور مربوط به مالیه
resgestae U امور انجام شده
non litigious jurisdiction act U قانون امور حسبی
secretary of state for foreign affairs U وزیر امور خارجه
space broker U کارگزار امور تبلیغات
ministry of foreign affairs U وزارت امور خارجه
militarization U نظامی کردن امور
majordomo U متصدی امور خانوادگی
liquidation of company U تصفیه امور شرکتها
table of authorities U جدول اولیا امور
tax administration U اداره امور مالیات
routines U امور غیر مهم
politico military U امور سیاسی نظامی
regulatory authority U اولیاء امور نظارتی
corporate treasurer U مدیر امور مالی
chief financial officer [CFO] U مدیر امور مالی
to arrange matters U ترتیب دادن امور
air branch U قسمت امور هوایی
administration U اداره امور یکانها
supervisory authority U اولیاء امور مراقبتی
regulatory authority U اولیاء امور مراقبتی
surveillance authority U اولیاء امور مراقبتی
supervisory authority U اولیاء امور نظارتی
surveillance authority U اولیاء امور نظارتی
chaplain U افسر امور دینی
chaplains U افسر امور دینی
chaplain activities fund U اعتبار امور مذهبی
administrations U اداره امور یکانها
probate court U محکمه امور حسبی
foreign minister U وزیر امور خارجه
civic action U امور عام المنفعه
technician U شخص متخصص در امور صفتی
technicians U شخص متخصص در امور صفتی
deficit financing U اداره امور مالی با کسرموازنه
surgical U مربوط به امور پزشکی جراحی
to take the helm U زمام امور رادردست گرفتن
Ministry of Labor and Social Affairs . U وزارت کار ؟ امور اجتماعی
financial data U اطلاعات مربوط به امور مالی
politics U علم سیاست امور سیاسی
strategic U مربوط به امور سوق الجیشی
signal security U حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
proetor U متصدی امور قضایی وکشوری
The ministry of economic affairs and finance U وزارت امور اقتصاد و دارایی
domiciles U منزل یا مرکز مهم امور
assignees in bankruptcy U هیئت تصفیه امور ورشکسته
presswork U اداره مطبعه امور چاپخانه
domicile U منزل یا مرکز مهم امور
to go underground U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
major-domos U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major domo U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
parochialism U امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
diplomatist U کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
generals U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
major-domo U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
cryptologistics U امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
counsel appointed U وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
to go into hiding U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
deck department U قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
dialectic U هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
shipping U امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
homes U امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
channel U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeled U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
housekeeping U امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
treasurers U مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurer U مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
channels U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channelled U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeling U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
verderor U متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderer U متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
rummage sale U حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
home U امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
get in gear [get into gear] <idiom> U بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
formalism U اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
superstitious uses U مخارجی که برای امور مذهبی غیرقانونی صرف شود
functional U رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
collate U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
ambisexual U دو جنسی
generic U جنسی
road sense U جنسی
unisex U دو جنسی
diclinous U یک جنسی
unisexual U یک جنسی
gamic U جنسی
kinds U جنسی
kindest U جنسی
hermaphrodite U دو جنسی
bisexual U دو جنسی
hermaphrodites U دو جنسی
sexual U جنسی
sex U جنسی
sexes U جنسی
kind U جنسی
bisexuals U دو جنسی
homogeneity U هم جنسی
hipster U شخص طرفدار امور جدیدوبیسابقه مانند مواد مخدره وغیره
commonest U زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
selenodetic U امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
commoners U زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
common U زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
trial attorney U وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
heterosome U کروموزوم جنسی
impotency U ضعف جنسی
puberty U بلوغ جنسی
idols of the tribe U اوهام جنسی
gametangium U سلول جنسی
excitement U برانگیختگی جنسی
sexuality U تمایلات جنسی
Peeping Toms U تماشاگر جنسی
multure U مزد جنسی
rapists U متجاوز جنسی
rapist U متجاوز جنسی
Peeping Tom U تماشاگر جنسی
gonocyte U سلول جنسی
inkind U کمک جنسی
heterophilia U دیگرخواهی جنسی
gamete U یاخته جنسی
sex differentiation U تمایز جنسی
Sexual assault U تجاوز جنسی
gonad U غده جنسی
germ cell U یاخته جنسی
gender identity U هویت جنسی
petting U نوازش جنسی
gynandromorphy U ریخت دو جنسی
coitus U مقاربت جنسی
heteroerotism U دگرخواهی جنسی
heteroeroticism U دگرخواهی جنسی
sex education U اموزش جنسی
Y chromosome U کروموزوم جنسی
haploid cell U یاخته جنسی
excitements U برانگیختگی جنسی
Y chromosomes U کروموزوم جنسی
gynandrous U نر و ماده دو جنسی
sodomy U انحراف جنسی
tax in kind U مالیات جنسی
sexual disorder U اختلال جنسی
sexual development U رشد جنسی
sexual delusion U هذیان جنسی
sexual arousal U برانگیختگی جنسی
sexiness U جاذبه جنسی
sexual perversion U انحراف جنسی
sexual deviation U انحراف جنسی
sexual aberration U انحراف جنسی
sex perversion U انحراف جنسی
sexual maturity U بلوغ جنسی
sexual offences U جرائم جنسی
taxes in kind U مالیات جنسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com