Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
oversell
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
overselling
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversells
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversold
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reaganomics
U
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
stock
U
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stocked
U
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
lot
U
جنس عرضه شده برای فروش
cartels
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
dairying
U
تولید و فروش لبنیات
published
U
تولید و فروش نرم افزار
publish
U
تولید و فروش نرم افزار
publishes
U
تولید و فروش نرم افزار
products
U
محصول تولید شده برای فروش
product
U
محصول تولید شده برای فروش
warehousing system
U
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
Kaleida Labs
U
شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
woollen draper
U
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
provide
U
عرضه کردن
provides
U
عرضه کردن
present
U
عرضه کردن
offer
U
عرضه کردن
presented
U
عرضه کردن
offered
U
عرضه کردن
offers
U
عرضه کردن
presenting
U
عرضه کردن
presents
U
عرضه کردن
offered
U
پیشکش کردن عرضه
offer
U
پیشکش کردن عرضه
to offer
U
عرضه کردن
[ کالا]
offers
U
پیشکش کردن عرضه
to put on the market
U
به بازار عرضه کردن
to place on the market
U
به بازار عرضه کردن
market
U
به بازار عرضه کردن
marketed
U
به بازار عرضه کردن
markets
U
به بازار عرضه کردن
to offer a reward
[for]
U
عرضه کردن پاداشی
[برای]
on licence
U
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies
U
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
wine seller
U
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
hard sell
U
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sales force
U
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
sale maximization
U
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
job
U
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
jobs
U
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
operate
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operates
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
optional claiming race
U
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
presell
U
پیش فروش کردن
handle
U
خرید و فروش کردن
handles
U
خرید و فروش کردن
sell short
U
پیش فروش کردن
to sell short
U
پیش فروش کردن
sale short
U
پیش فروش کردن
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
produce
U
تولید کردن
bring forward
U
تولید کردن
raises
U
تولید کردن
productions
U
تولید کردن
ingenerate
U
تولید کردن
supplying
U
تولید کردن
procreates
U
تولید کردن
manufacture
U
تولید کردن
manufactured
U
تولید کردن
begets
U
تولید کردن
supply
U
تولید کردن
produces
U
تولید کردن
begat
U
تولید کردن
produced
U
تولید کردن
raise
U
تولید کردن
turn out
U
تولید کردن
beget
U
تولید کردن
begetting
U
تولید کردن
supplied
U
تولید کردن
procreating
U
تولید کردن
generated
U
تولید کردن
generate
U
تولید کردن
generates
U
تولید کردن
inbreed
U
تولید کردن
manufactures
U
تولید کردن
generating
U
تولید کردن
procreated
U
تولید کردن
put out
<idiom>
U
تولید کردن
fetch up
U
تولید کردن
production
U
تولید کردن
generation
U
تولید کردن
generations
U
تولید کردن
procreate
U
تولید کردن
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
generated
U
حاصل کردن تولید نیرو کردن
generating
U
حاصل کردن تولید نیرو کردن
generates
U
حاصل کردن تولید نیرو کردن
generate
U
حاصل کردن تولید نیرو کردن
set up
U
اقامه یا طرح کردن تولید کردن
vacuumize
U
تولید خلا کردن
spawn
U
تولید مثل کردن
spawned
U
تولید مثل کردن
to raise up seed
U
تولید نسل کردن
produce
U
تولید کردن محصول
rubefy
U
تولید قرمزی کردن در
process
U
تهیه و تولید کردن
spawns
U
تولید مثل کردن
spawning
U
تولید مثل کردن
produced
U
تولید کردن محصول
processes
U
تهیه و تولید کردن
produces
U
تولید کردن محصول
engendered
U
تولید نسل کردن
reproduction
U
تولید کردن مجدد
reproductions
U
تولید کردن مجدد
engender
U
تولید نسل کردن
engenders
U
تولید نسل کردن
engendering
U
تولید نسل کردن
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
stridulate
U
تولید صدای گوشخراش کردن
furriers
U
خز فروش پوست فروش
furrier
U
خز فروش پوست فروش
ovulating
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ulcerate
U
تولید قرحه کردن ریش شدن
ovulate
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulated
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
verminate
U
تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
ovulates
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
crackles
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackle
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackled
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
breed
U
تولید کردن تربیت کردن
generate
U
تولید کردن احداث کردن
generates
U
تولید کردن احداث کردن
process
U
تقویم کردن تولید کردن
breeds
U
تولید کردن تربیت کردن
processes
U
تقویم کردن تولید کردن
generating
U
تولید کردن احداث کردن
generated
U
تولید کردن احداث کردن
sales promotion
U
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
clock
U
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
clocks
U
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
supplied
U
عرضه
dowdy
U
بی عرضه
proffered
U
عرضه
offers
U
عرضه
presentation
U
عرضه
proffer
U
عرضه
proffers
U
عرضه
supply
U
عرضه
presentations
U
عرضه
offered
U
عرضه
slouchy
U
بی عرضه
offer
U
عرضه
supplying
U
عرضه
aggregate supply
U
عرضه کل
total supply
U
عرضه کل
efficiency
U
عرضه
proffering
U
عرضه
good for nothing
U
بی عرضه
inept
U
بی عرضه
carring over
U
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
supply of money
U
عرضه پول
aggregate market supply
U
عرضه کل بازار
supply of labor
U
عرضه کار
supply schedule
U
جدول عرضه
supply management
U
مدیریت عرضه
supplied
U
عرضه داشتن
supply price
U
قیمت عرضه
leader merchandising
U
پیشرو در عرضه
fixed supply
U
عرضه ثابت
jackstraw
U
ادم بی عرضه
counter offer
U
عرضه متقابل
excess supply
U
عرضه اضافی
presentative
U
عرضه داشتنی
excess supply
U
عرضه بیش از حد
presentation
U
ارائه عرضه
supplying
U
عرضه داشتن
elastic supply
U
عرضه حساس
disposable
U
قابل عرضه
work effort
U
عرضه کار
supply and demand
U
عرضه و تقاضا
change in supply
U
تغییر عرضه
expositions
U
عرضه نمایشگاه
supply and d.
U
عرضه وتقاضا
offer and demand
U
عرضه و تقاضا
joint supply
U
عرضه مشترک
inelastic supply
U
عرضه بی کشش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com