Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overcapitalize
U
بیش از حد سرمایه گذاری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
deposit
U
سرمایه گذاری کردن
deposits
U
سرمایه گذاری کردن
pool
U
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled
U
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools
U
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
fund
U
سرمایه گذاری کردن
funded
U
سرمایه گذاری کردن
invest
U
سرمایه گذاری کردن
invested
U
سرمایه گذاری کردن
investing
U
سرمایه گذاری کردن
invests
U
سرمایه گذاری کردن
recapitalize
U
سرمایه گذاری مجدد کردن
To put money into somethings.
U
درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
Other Matches
residential investments
U
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment
U
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization
U
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cooperative scorer
U
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
supply price of capital
U
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
liquidity trap
U
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment
U
سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
multiplier principle
U
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
investments
U
سرمایه گذاری
capitalization
U
سرمایه گذاری
invests
U
سرمایه گذاری
invest
U
سرمایه گذاری
investment
U
سرمایه گذاری
invested
U
سرمایه گذاری
investing
U
سرمایه گذاری
enterprise
U
سرمایه گذاری
finances
U
سرمایه گذاری
finance
U
سرمایه گذاری
financing
U
سرمایه گذاری
financed
U
سرمایه گذاری
enterprises
U
سرمایه گذاری
reinvestment
U
سرمایه گذاری مجدد
national investment
U
سرمایه گذاری ملی
financial investment
U
سرمایه گذاری مالی
propensity to invest
U
گرایش به سرمایه گذاری
investment mulliplier
U
ضریب سرمایه گذاری
investment institutions
U
موسسات سرمایه گذاری
overinvestment
U
سرمایه گذاری بیش از حد
over investment
U
سرمایه گذاری بیش از حد
investment opportunities
U
امکانات سرمایه گذاری
investment banks
U
بانکهای سرمایه گذاری
industrial investment
U
سرمایه گذاری صنعتی
opportunity to invest
U
فرصت سرمایه گذاری
investment cost
U
هزینه سرمایه گذاری
net investment
U
سرمایه گذاری خالص
investment function
U
تابع سرمایه گذاری
induced investment
U
سرمایه گذاری القائی
primary investment
U
سرمایه گذاری اولیه
fixed investment
U
سرمایه گذاری ثابت
actual investment
U
سرمایه گذاری واقعی
capital output ratio
U
ضریب سرمایه گذاری
social investment
U
سرمایه گذاری اجتماعی
capital outlay
U
ارزش سرمایه گذاری
foreign investment
U
سرمایه گذاری خارجی
malinvestment
U
سرمایه گذاری نامناسب
yield of invested capital
U
بازده سرمایه گذاری
share holding
U
سرمایه گذاری در سهام
gross investment
U
سرمایه گذاری ناخالص
real investment
U
سرمایه گذاری واقعی
capital investment
U
سرمایه گذاری ثابت
replacement investment
U
سرمایه گذاری جانشینی
rate of investment
U
نرخ سرمایه گذاری
investment plan
U
برنامه سرمایه گذاری
joint adventure
U
سرمایه گذاری مشترک
joint venture
U
سرمایه گذاری مشترک
autonomous investment
U
سرمایه گذاری مستقل
capital program
U
برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
useful life of an investment
U
عمر مفیع یک سرمایه گذاری
intended investment
U
سرمایه گذاری مورد انتظار
investment
U
مبلغ سرمایه گذاری شده
net fixed investment
U
سرمایه گذاری ثابت خالص
investment in human capital
U
سرمایه گذاری در نیروی انسانی
marginal return of investment
U
بازدهی نهائی سرمایه گذاری
net foreign investment
U
خالص سرمایه گذاری خارجی
investments
U
مبلغ سرمایه گذاری شده
marginal propensity to invest
U
میل نهائی به سرمایه گذاری
margin efficiency of investment
U
بازده نهایی سرمایه گذاری
international investment
U
سرمایه گذاری بین المللی
marginal efficiency of investment
U
کارائی نهائی سرمایه گذاری
investment multiplier
U
ضریب فزاینده سرمایه گذاری
deeping of capital
U
پایه گذاری اساسی سرمایه
investiture
U
سرمایه گذاری دادن امتیاز
holding company
U
شرکت سرمایه گذاری درسهام
holding company
U
شرکت در سرمایه گذاری درسهام
investitures
U
سرمایه گذاری دادن امتیاز
don't put all your eggs in one basket
<idiom>
U
[تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
marginal efficiency of investment schedu
U
نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
capitalized value
U
درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
outlay
U
مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
planned investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
investment
U
مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
investments
U
مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
induced investment
U
سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
plow back
U
عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
crowding out effect
U
نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
over capitalised
U
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
acceleration principle
U
براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
capitalization
U
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
submarginal land
U
زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
joint venture
U
سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
fuze
U
ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
capital stock
U
سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance
U
کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
financier
U
سرمایه دار سرمایه گذار
financiers
U
سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain
U
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism
U
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
invest
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invested
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invests
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
investing
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
fuzing
U
چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
capitalize
U
سرمایه جمع کردن
capitalizing
U
سرمایه جمع کردن
capitalizes
U
سرمایه جمع کردن
capitalized
U
سرمایه جمع کردن
capitalised
U
سرمایه جمع کردن
capitalising
U
سرمایه جمع کردن
capitalises
U
سرمایه جمع کردن
stripping
U
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
deeping of capital
U
عمق پیدا کردن سرمایه
load
U
پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
loads
U
پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
synthesising
U
هم گذاری کردن
synthesize
U
هم گذاری کردن
synthesizing
U
هم گذاری کردن
synthesised
U
هم گذاری کردن
synthesized
U
هم گذاری کردن
synthesizes
U
هم گذاری کردن
synthesises
U
هم گذاری کردن
to sow mines
U
مین گذاری کردن
mining
U
مین گذاری کردن
cost
U
قیمت گذاری کردن
tracklaying
U
شنی گذاری کردن
christened
U
نام گذاری کردن
load
U
خرج گذاری کردن
load
U
ذخیره گذاری کردن
punctuate
U
نقطه گذاری کردن
mark
U
علامت گذاری کردن
christen
U
نام گذاری کردن
loads
U
ذخیره گذاری کردن
paragraphs
U
فاصله گذاری کردن
loads
U
خرج گذاری کردن
point
U
نقطه گذاری کردن
marks
U
علامت گذاری کردن
paginate
U
صفحه گذاری کردن
christens
U
نام گذاری کردن
to lay the track
U
ریل گذاری کردن
punctuating
U
نقطه گذاری کردن
punctuates
U
نقطه گذاری کردن
punctuated
U
نقطه گذاری کردن
primming
U
چاشنی گذاری کردن
paragraph
U
فاصله گذاری کردن
charges
U
خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge
U
خرج گذاری کردن شارژ کردن
mark
U
نمره گذاری کردن علامت
crowns
U
تاج گذاری کردن پوشاندن
crown
U
تاج گذاری کردن پوشاندن
marks
U
نمره گذاری کردن علامت
wattle
U
نرده گذاری کردن بستن
point
U
نقطه گذاری کردن ممیز
paged
U
صفحات را نمره گذاری کردن
loading
U
خرج گذاری کردن سلاح
pages
U
صفحات را نمره گذاری کردن
page
U
صفحات را نمره گذاری کردن
color codig
U
علامت گذاری کردن مهمات
finances
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financed
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finance
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
to overcapitalize a company
U
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
punctuated
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
discrete
U
الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
to lodge a complaint
U
عرضحال گله گذاری تسلیم کردن
punctuate
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuating
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuates
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
milestone
U
بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
milestones
U
بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
marginal utility of capital
U
مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
registered capital
U
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
collapse capitalism
U
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
punctuation marks
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
marxist economics
U
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
to boondoggle
[American English]
U
پول و وقت تلف کردن
[برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
tick mark
U
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
misprision
U
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
cobb doglas production function
U
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
to space out letters
[text]
U
فاصله گذاری
[بین حروف را بیشتر کردن]
[رایانه شناسی ]
[چاپ]
tetragraph
U
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
intensive cultivation
U
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
mined
U
مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
mines
U
مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
mine
U
مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
public
U
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
mine watching
U
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
weather board
U
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
zeroes
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
asset
U
سرمایه
capital intensive
U
سرمایه بر
fund
U
سرمایه
equities
U
سرمایه
capital
U
سرمایه
turn over
U
سرمایه
equity
U
سرمایه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com