Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ultra vires
U
بیش از حدود اختیارات قانونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ultra vires
U
خارج از حدود اختیارات قانونی
Other Matches
ultra vires
U
تجاوز از حدود اختیارات
the bill defined his powers
U
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
ultra vires
U
بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
isocratic
U
دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
to lay down a rule
U
قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
authorizations
U
اختیارات
in power
U
دارای اختیارات
full power
U
اختیارات تام
full powers
U
اختیارات تام
delegation of authority
U
دادن اختیارات
devolution
U
تفویض اختیارات
limited power
U
اختیارات محدود
upper memory
U
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
deed of assignment
U
سند واگذاری اختیارات
excathedra
U
طبق اختیارات محوله
fully empovered
U
دارای اختیارات تام
To have full powers.
U
اختیارات کامل داشتن
power of the keys
U
اختیارات کلیسای پاپ
mandatory powers
U
اختیارات دولت قیم
divest someone of his power
U
از کسی سلب اختیارات کردن
deprive someone of his power
U
از کسی سلب اختیارات کردن
straw boss
U
[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
proconsul
U
افسر دارای بعضی اختیارات کنسولی
To exceed ones authority.
U
ازحدود اختیارات خود فراتر رفتن
I have a free hand in this matter.
U
دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
lagate a latere
U
نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
titular charge daffaires
U
کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
isocracy
U
حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
automatic release date
U
تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
exchange of full powers
U
رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
legitimated
U
عذر قانونی قانونی
legitimating
U
عذر قانونی قانونی
legitimates
U
عذر قانونی قانونی
legitimate
U
عذر قانونی قانونی
authorized stoppage
U
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
departmentalism
U
اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
provincialism
U
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
compass
U
حدود
neiggourhood
U
حدود
confining
U
حدود
ranges
U
حدود
neighbourhoods
U
حدود
neighborhoods
U
حدود
neighbourhood
U
حدود
tether
U
حدود
tethered
U
حدود
tethering
U
حدود
precincts
U
حدود
in the neighbourhood
U
در حدود
scantling
U
حدود
precinct
U
حدود
range
U
حدود
confine
U
حدود
perambulation
U
حدود
limit
U
حدود
about
U
در حدود
ranged
U
حدود
scope
U
حدود
vicinity
U
حدود
definition
U
حدود
definitions
U
حدود
roughly
<adv.>
U
حدود
tethers
U
حدود
well-nigh
U
در حدود
module
U
حدود
modules
U
حدود
ambit
U
حدود
delimit
U
حدود
well nigh
U
در حدود
delimits
U
حدود
purview
U
حدود
delimiting
U
حدود
delimited
U
حدود
realm
U
حدود
realms
U
حدود
thereabouts
U
در آن حدود
about
<adv.>
U
حدود
coextensive
U
هم حدود وثغور
verge
U
نزدیکی حدود
purview
U
حدود میدان
delimitation
U
تعیین حدود
class limits
U
حدود طبقه
yawed
U
تجاوز از حدود
yaw
U
تجاوز از حدود
probability limits
U
حدود احتمالی
class interval
U
حدود طبقه
thereabout
U
دران حدود
confidence limits
U
حدود اعتماد
periphery
U
محیط حدود
out
U
خارج از حدود
out-
U
خارج از حدود
therabout
U
دران حدود
confidence limits
U
حدود اطمینان
delimitation
U
تحدید حدود
purview of an occupation
U
حدود کاری
verges
U
نزدیکی حدود
outed
U
خارج از حدود
whereabouts
U
درچه حدود
in round numbers 00
U
در حدود 001 عد د
ranges
U
حدود وسعت
demarcation
U
تعیین حدود
coastal frontier
U
حدود ساحلی
limits of confidence
U
حدود اطمینان
limit of fire
U
حدود اتش
limit check
U
مقابله حدود
peripheries
U
محیط حدود
runs
U
ردپا حدود
ranges
U
حدود محدوده
hereabout
U
دراین حدود
confinement
U
تحدید حدود
range
U
حدود محدوده
range
U
حدود وسعت
reaching
U
وسعت حدود
reaches
U
وسعت حدود
reached
U
وسعت حدود
reach
U
وسعت حدود
ranged
U
حدود محدوده
graphic limits
U
حدود گرافیکی
ranged
U
حدود وسعت
run
U
ردپا حدود
gamut
U
حدود حیطه
with in ear shot
U
در حدود صدا رس
lines
U
حدود رویه
thereabouts
U
در حدود آن وقت
vicinity
U
در حدود در اطراف
trimester
U
در حدود سه ماه
boundaries
U
حدود یکان
boundaries
U
حدود چیزی
boundary
U
حدود یکان
boundary
U
حدود چیزی
within cry
U
در حدود صد ارس
in the neighborhood of
U
در حدود
[ریاضی]
frontiers
U
حدود و ثغور
line
U
حدود رویه
limitation clause
U
عبارت تعیین حدود
sphere
U
مرتبه حدود فعالیت
peg
U
تعیین حدود کردن
demarcating
U
تعیین حدود کردن
demarcates
U
تعیین حدود کردن
demarcated
U
تعیین حدود کردن
mark out a ground
U
تحدید حدود زمین
abound
O
تعیین حدود کردن
delimit
U
تعیین کردن حدود
thereabouts
U
در حدود آن میزان یا تعداد
format
U
حدود و مشخصات فرش
whereabout
U
حدود تقریبی مکان
outre
U
خارج از حدود معمولی
compass
U
حدود وثغور حوزه
limitation clause
U
ماده تعیین حدود
pegs
U
تعیین حدود کردن
delimit
U
تحدید حدود کردن
spheres
U
مرتبه حدود فعالیت
orbits
U
دور حدود فعالیت
delimiting
U
تعیین کردن حدود
delimiting
U
تحدید حدود کردن
inbound
U
محصور در حدود معینی
demarcate
U
تعیین حدود کردن
delimits
U
تعیین کردن حدود
orbit
U
دور حدود فعالیت
delimits
U
تحدید حدود کردن
orbited
U
دور حدود فعالیت
tolerances
U
حدود قابل تحمل
delimited
U
تحدید حدود کردن
scope
U
میدان و برد و حدود
delimited
U
تعیین کردن حدود
tolerance
U
حدود قابل تحمل
quarts
U
پیمانهای در حدود بیک لیتر
quart
U
پیمانهای در حدود بیک لیتر
as far as in me lies
U
تا انجاکه در حدود توانایی من است
corrida
U
برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
transfer limit
U
حدود تصحیحات انتقال تیر
to override one's commission
U
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
range of music
U
حدود یا میدان علم موسیقی
neatline
U
خطوط باریک حدود کناره نقشه
limit of fire
U
حدود میدان اتش تیربار یاسلاح
transition layer
U
منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
boundary disclaimer
U
نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
to live beyond one's means
U
بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
to make both ends meet
U
در حدود درامد خود خرج کردن
We will be checking out around noon.
ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
iron pyrites
U
ترکیب شیمیائی است که حدود 5 تا 02 درصداهن دارد
buddy line
U
طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
My earnings come to around 5ooo Tomans per month.
U
درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
field of view
U
حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
to mark out a ground
U
حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
offshore
U
در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
metric ton
U
مقیاس وزن معادل هزارکیلوگرم یا حدود 0022 پوند
parameter
U
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
transfer limit
U
حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
rated power
U
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
parameters
U
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
clearance fit
U
اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
mysticism
U
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
parameter
U
اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameters
U
اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameters
U
کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
elastic banding
U
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
parameter
U
کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
hard sectored
U
دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
standard
U
قانونی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com