Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
over challenged
<adj.>
U
بیش از اندازه ظرفیت درخواست شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jam-packed
<idiom>
پر
[ظرفیت تمام شده]
to overtax oneself
U
بیش از ظرفیت خود مسئولیتی
[کاری]
پذیرفتن
request modify
U
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
to overload someone
[with something]
U
کسی را
[با چیزی بیش از ظرفیت آن شخص]
دست پاچه کردن
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours.
U
ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
call-ups
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisitions
U
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning
U
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned
U
درخواست کردن درخواست وسایل
requisition
U
درخواست کردن درخواست وسایل
excess demand
U
درخواست بیش از حد درخواست اضافی
call mission
U
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
angle
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup
U
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it.
<proverb>
U
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typefaces
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
requistioner
U
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
analog
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter
U
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogue
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
processor
U
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage
U
اندازه گیر اندازه گرفتن
gage
U
اندازه وسیله اندازه گیری
sizes
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
requested
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
request
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
fire call
U
درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
requesting
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
measure
U
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
gauged
U
اندازه اندازه گیر
gauge
U
اندازه اندازه گیر
gauges
U
اندازه اندازه گیر
stream gaging
U
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter
U
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
angular momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
on request of which
[at his request]
U
به درخواست او
postulates
U
درخواست
request
U
درخواست
postulated
U
درخواست
postulate
U
درخواست
tendering
U
درخواست
tenderest
U
درخواست
supplication
U
درخواست
tendered
U
درخواست
indents
U
درخواست
requistion for money
U
درخواست
indenting
U
درخواست
indent
U
درخواست
solicitation
U
درخواست
demands
U
درخواست
postulating
U
درخواست
requisitions
U
درخواست
requested
U
درخواست
suits
U
درخواست
applications
U
درخواست
requisitioned
U
درخواست
application
U
درخواست
appeal
U
درخواست
suited
U
درخواست
appealed
U
درخواست
appeals
U
درخواست
enquiry
U
درخواست
demanded
U
درخواست
demand
U
درخواست
claim
U
درخواست
claimed
U
درخواست
tender
U
درخواست
claims
U
درخواست
requisitioning
U
درخواست
requisition
U
درخواست
d. of a request
U
در درخواست
requests
U
درخواست
suit
U
درخواست
requesting
U
درخواست
claiming
U
درخواست
imploration
U
درخواست
toa for a job or position
U
درخواست کارکردن
writ of subpoena
U
برگ درخواست
applying
U
درخواست کردن
apply
U
درخواست کردن
applies
U
درخواست دادن
speak for
<idiom>
U
درخواست کردن
put in for something
<idiom>
U
درخواست چیزی
inquiries
U
اسستسفار درخواست
apply
U
درخواست دادن
applying
U
درخواست دادن
pray
U
درخواست کردن
solicit
U
درخواست کردن
solicited
U
درخواست کردن
soliciting
U
درخواست کردن
solicits
U
درخواست کردن
implore
U
درخواست کردن از
implored
U
درخواست کردن از
implores
U
درخواست کردن از
imploring
U
درخواست کردن از
requesting
U
درخواست می کنم
request
U
درخواست می کنم
requested
U
درخواست می کنم
prayed
U
درخواست کردن
praying
U
درخواست کردن
inquiry
U
اسستسفار درخواست
asking and ordering
U
درخواست و سفارش
entreat
U
درخواست کردن
entreated
U
درخواست کردن
entreating
U
درخواست کردن
entreats
U
درخواست کردن
to make an application
[to apply]
U
درخواست کردن
requests
U
درخواست می کنم
prays
U
درخواست کردن
at the request of
U
به خواهش
[به درخواست]
basic requisition number
U
درخواست ابتدایی
demand code
U
رمز درخواست
requisition number
U
شماره درخواست
round robin
U
درخواست کتبی
demandant
U
درخواست کننده
materials requisition
U
درخواست مواد
document number
U
شماره درخواست
rrayer
U
درخواست التماس
requisition line
U
خط درخواست اماد
appeal for tenders
U
درخواست مزایده
declaration of intention
U
درخواست تابعیت
purchase requisition
U
درخواست خرید
basic requisition number
U
درخواست اولیه
pleader
U
درخواست دادن
plead with
U
درخواست کردن
on call
U
بنا به درخواست
request signal
U
علامت درخواست
call for fire
U
درخواست اتش
d. note
U
درخواست پرداخت
application form
U
برگ درخواست
stock requisition
U
درخواست کالا
applies
U
درخواست کردن
applicants
U
درخواست کننده
demands
U
درخواست کردن
applicants
U
درخواست دهنده
demands
U
درخواست مطالبه
demanded
U
درخواست کردن
demanded
U
درخواست مطالبه
demand
U
درخواست کردن
applicant
U
درخواست کننده
applicant
U
درخواست دهنده
demand
U
درخواست مطالبه
fire message
U
درخواست اتش
to g. any one's request
U
درخواست کسیراپذیرفتن
excess demand
U
درخواست مازاد
demanded
<adj.>
<past-p.>
U
درخواست شده
asked
<adj.>
<past-p.>
U
درخواست شده
applicator
U
درخواست کننده
supervisor request
U
درخواست نافر
supplicate
U
درخواست کردن
claimed
<adj.>
<past-p.>
U
درخواست شده
proposal form
U
فرم درخواست بیمه
by popular
[demand]
request
U
درخواست توده پسند
at call
U
به محض درخواست عندالمطالبه
on request
U
وقتی که درخواست بشود
recind
U
لغو کامل درخواست
to solicit an office
U
درخواست ازیک شرکت
pleadable
U
قابل درخواست دادن
requisitioned
U
درخواست رسمی کردن
to grant an application
U
درخواست نامه ای را پذیرفتن
requisition
U
درخواست رسمی کردن
to deny somebody a wish
U
درخواست کسی را رد کردن
initial fire request
U
درخواست ابتدایی اتش
to ask too much
U
بیش از حد درخواست کردن
requisitioning
U
درخواست رسمی کردن
on call
U
اتشهای طبق درخواست
call for fire
U
درخواست اتش کردن
modification work order
U
برگ درخواست نوسازی
on application
U
در زمان
[حالت]
درخواست
debt enforcement
U
درخواست طلب وصول
demand code
U
شماره رمزبرگ درخواست
to reject
[refuse]
an application
U
درخواست نامه ای را رد کردن
to a oneself for help
U
درخواست کمک کردن
indents
U
سفارش درخواست کردن
requisition line
U
مسیر درخواست اماد
requesting unit
U
یکان درخواست کننده
bone
U
خواستن درخواست کردن
boned
U
خواستن درخواست کردن
bones
U
خواستن درخواست کردن
boning
U
خواستن درخواست کردن
to apply for leave
U
درخواست مرخصی کردن
indenting
U
سفارش درخواست کردن
indent
U
سفارش درخواست کردن
repleader
U
درخواست تجدیدنظر استیناف
reclama
U
درخواست تجدید نظر
solicits
U
درخواست یا تقاضا کردن از
solicit
U
درخواست یا تقاضا کردن از
requisitions
U
درخواست رسمی کردن
request for price quotation
U
درخواست مظنه قیمت
solicited
U
درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting
U
درخواست یا تقاضا کردن از
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com