English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overplus U بیش از احتیاج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
answer U جواب احتیاج را دادن
answered U جواب احتیاج را دادن
answering U جواب احتیاج را دادن
answers U جواب احتیاج را دادن
demand U نیاز احتیاج
demanded U نیاز احتیاج
demands U نیاز احتیاج
need U احتیاج
need U نیازمندی در احتیاج داشتن
need U نیازمندی احتیاج لازم داشتن
needed U احتیاج
needed U نیازمندی در احتیاج داشتن
needed U نیازمندی احتیاج لازم داشتن
needing U احتیاج
needing U نیازمندی در احتیاج داشتن
needing U نیازمندی احتیاج لازم داشتن
penury U احتیاج
fascism U نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
disrepair U احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
redundant U مازاد بر احتیاج
serve U رفع کردن براوردن احتیاج
served U رفع کردن براوردن احتیاج
serves U رفع کردن براوردن احتیاج
lack U احتیاج
lacked U احتیاج
lacks U احتیاج
requisite U لازمه احتیاج
necessity U احتیاج
requirement U تقاضا احتیاج
superimposed U مازاد بر احتیاج
cyclic item U اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
featherbed U بیش ازمیزان احتیاج کارمندگرفتن
four freedoms U دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
functionalism U عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
i heed your help U به مساعدت شما احتیاج دارم
lackvt U احتیاج داشتن
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
necessitousness U احتیاج
neediness U احتیاج
needle point to say U احتیاج بگفتن نیست
no branch U شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
nonverbal U بدون احتیاج باستفاده از زبان
satelloid U ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
spoin bank U محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
to be in great request U مورد احتیاج زیاد بودن
to be in great request U زیادمورد احتیاج بودن
to call for a U احتیاج بدقت داشتن
u. need U احتیاج مبرم
urgent need U احتیاج مبرم
urgency of need U حیاتی بودن احتیاج به اماد
we are want of money U ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
call of nature <idiom> U احتیاج به دستشویی داشتند
cry out for <idiom> U شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
put up <idiom> U توسعه پول یا چیزی که احتیاج است
turn one's back on <idiom> U کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
you're telling me <idiom> U احتیاج نیست به من بگی
requirement U احتیاج
need U احتیاج
demand U احتیاج
want U احتیاج
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com