English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overcapitalize U بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to overcapitalize a company U سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
Other Matches
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
over estimate U بیش ازاندازه واقعی بها گذاشتن بر
estimates U براورد کردن براورد
estimated U براورد کردن براورد
estimating U براورد کردن براورد
estimate U براورد کردن براورد
estimate U تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimated U تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimating U تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimates U تخمین زدن براورد براورد وضعیت
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cambridge equation U نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
surveys U براورد کردن
estimating U براورد کردن
estimate U براورد کردن
surveyed U براورد کردن
put at U براورد کردن
estimated U براورد کردن
survey U براورد کردن
calculated U براورد کردن
calculates U براورد کردن
calculate U براورد کردن
estimates U براورد کردن
excessive U بیش ازاندازه
over estimation U بیش از حد براورد کردن
overestimating U زیاد براورد کردن
overestimates U زیاد براورد کردن
overestimation U پیش براورد کردن
overestimated U زیاد براورد کردن
overrate U زیاد براورد کردن
overestimate U زیاد براورد کردن
misvalue U بناحق براورد کردن
overrates U زیاد براورد کردن
estimable U قابل براورد کردن
overrating U زیاد براورد کردن
overrated U زیاد براورد کردن
misestimate U غلط براورد کردن
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
run into the ground <idiom> U بیش ازاندازه کارکشیدن
undersized U کوچکتر ازاندازه معمولی
it is unusually large U ازاندازه معمول بزرگتراست
dam design U براورد سد براورد بند
slather U مقدار فراوان بیش ازاندازه
long haired U علاقمندی وافر وبیش ازاندازه
longhair U علاقمندی وافر وبیش ازاندازه
hyperactive U دارای فعالیت بیش ازاندازه
forecast U براورد کردن از قبل پیش بینی
forecasted U براورد کردن از قبل پیش بینی
forecasts U براورد کردن از قبل پیش بینی
execute U واقعی کردن
accomplish U واقعی کردن
bring inbeing U واقعی کردن
realize U واقعی کردن
realising U واقعی کردن
realises U واقعی کردن
bring into being U واقعی کردن
put into effect U واقعی کردن
put into practice U واقعی کردن
realised U واقعی کردن
carry out U واقعی کردن
make a reality U واقعی کردن
realized U واقعی کردن
fulfill [American] U واقعی کردن
carry into effect U واقعی کردن
realizes U واقعی کردن
actualise [British] U واقعی کردن
put inpractice U واقعی کردن
put ineffect U واقعی کردن
actualize U واقعی کردن
make something happen U واقعی کردن
carry ineffect U واقعی کردن
realizing U واقعی کردن
implement U واقعی کردن
actualize واقعی کردن
see things <idiom> U چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
architecture proper U معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
overrates U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrate U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
backdated U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
estimations U براورد
estimating U براورد
estimated U براورد
line of regression U خط براورد
estimate U براورد
estimation U براورد
estimates U براورد
surveys U براورد
appraisals U براورد
appraisal U براورد
evaluations U براورد
surveyed U براورد
survey U براورد
evaluation U براورد
cost calculation U براورد هزینه
calculation U حساب براورد
overestimation U براورد اضافی
surveyors U براورد کننده
surveyor U براورد کننده
cost accountant U براورد کننده
staff estimate U براورد ستادی
commander's estimate U براورد فرماندهی
cost estimate U براورد هزینه
estimated of situation U براورد وضعیت
calculating factor U ضریب براورد
extrapolations U براورد برونی
error of estimate U خطای براورد
assessment U تقویم براورد
assessment U براورد مالیات
assessments U تقویم براورد
assessments U براورد مالیات
interpolations U براورد درونی
interpolation U براورد درونی
estimate of the situation U براورد وضعیت
estimator U براورد کننده
biased estimate U براورد سودار
regression estimate U براورد رگرسیون
unbiased estimate U براورد ناسودار
underestimation U براورد نقصانی
rough estimate U براورد تقریبی
time estimation U براورد زمانی
interval estimate U براورد فاصلهای
point estimate U براورد نقطهای
point estimation U براورد نقطهای
intelligence estimate U براورد اطلاعات
appreciation of the situation U براورد وضعیت
extrapolation U براورد برونی
standard error of estimate U خطای معیار براورد
estimate [quote] U براورد [تخمین] [اقتصاد]
the estimative faculty U قوه سنجش یا براورد
command budget estimate U براورد بودجه یکان
quantity surveyors U براورد کننده مقادیر
quantity surveyor U براورد کننده مقادیر
abstracting U فهرست خلاصه براورد
quantily surveyor U براورد کننده مقادیر
pre design estimate U براورد مقدماتی طرح
abstracts U فهرست خلاصه براورد
least squares estimates U براورد حداقل مربعات
conservative estimate U براورد محافظه کارانه
capitalization U براورد ارزش حال سرمایه
unliquidated damages U خسارات غیرقابل براورد به پول
calculable U براورد کردنی قابل اعتماد
unbiased estimators U براورد کنندههای بدون تورش
second revised estimate U براورد تجدید نظر شده دوم
damage assessment U تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
i put the population at 0000 U نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
real U واقعی
literal U واقعی
objectives U واقعی
McCoy U واقعی
ex post U واقعی
ex post saving U واقعی
objective U واقعی
veridical U واقعی
actuals U واقعی
veritable U واقعی
true life U واقعی
unfeigned U واقعی
essentials U واقعی
essential U واقعی
concrete U : واقعی
factually U واقعی
virtual U واقعی
positive U واقعی
righted U واقعی
lifelike U واقعی
actual U واقعی
card-carrying U واقعی
factual U واقعی
veracious U واقعی
right U واقعی
righting U واقعی
very U واقعی
truest U واقعی حقیقی
true slump U نشست واقعی
nominal U غیر واقعی
truer U واقعی حقیقی
matter-of-fact U بطور واقعی
matter of fact U بطور واقعی
actual damage U خسارت واقعی
actual cost U هزینه واقعی
actual argument U نشانوند واقعی
jisen U مبارزه واقعی
actual address U نشانی واقعی
true U واقعی حقیقی
true power U توان واقعی
down to earth U حقیقی واقعی
out of pocket expenses U هزینه واقعی
unrealistic U غیر واقعی
unrealistically U غیر واقعی
genuine U واقعی حقیقی
never-never U غیر واقعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com