English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to have one's work cut out [for one] <idiom> U کار خیلی زیاد و سخت داشتن
overmoke U زیاد دود داشتن
to have a thing at heart U بچیزی زیاد دلبستگی داشتن
speculate U انتظار سودو زیاد داشتن
speculated U انتظار سودو زیاد داشتن
speculating U انتظار سودو زیاد داشتن
set store on (by) <idiom> U خواستارنگهداری ،ارزش زیاد داشتن
speculates U انتظار سودو زیاد داشتن
abounded U زیاد بودن وفور داشتن
abounding U زیاد بودن وفور داشتن
abounds U زیاد بودن وفور داشتن
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
stand (someone) in good stead <idiom> U سود زیاد برای شخص داشتن
get away with murder <idiom> U انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
highs U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highest U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
overstock U زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
high U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
pick and choose U در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to strain at anything U در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
exceeding U خیلی زیاد
lots U خیلی زیاد
infinitely U خیلی زیاد
far U زیاد خیلی
superrabundant U خیلی زیاد
oodles U خیلی زیاد
raff U خیلی زیاد
superabundant U خیلی زیاد
extreme U خیلی زیاد
abject poverty U فقر خیلی زیاد
barrelful U مقدار خیلی زیاد
oodlins U خیلی زیاد توده
very high frequency U فرکانس خیلی زیاد
an arm and a leg <idiom> U پول خیلی زیاد
very long U برد خیلی زیاد
very many book U کتابهای خیلی زیاد
like crazy <idiom> U خیلی سریع با انرژی زیاد
to the full <idiom> U خیلی زیاد ،به طور کامل
have one's heart set on something <idiom> U چیزی را خیلی زیاد خواستن
spate U تعداد خیلی زیاد هجوم بی مقدمه
slashed U تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashes U تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slash U تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
no end to (of) <idiom> U خیلی زیاد،بهنظر تمام شده
What brazen cheek ! Ilike your impudence . U بنازم که خیلی رویت زیاد است ( پررویی) !
to be on the razzle U حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
to have a binge U حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
to have a spree U حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
blockbusters U بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbuster U بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
bears U داشتن
bear U در بر داشتن
bear U داشتن
to hold U داشتن
lacks U کم داشتن
lacked U کم داشتن
owns U داشتن
possessing U داشتن
lack U کم داشتن
bears U در بر داشتن
intercommon U داشتن
to go hot U تب داشتن
doubt U شک داشتن
possess U داشتن
wanted U کم داشتن
owned U داشتن
to hold a meeting U داشتن
own U داشتن
owning U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
want U کم داشتن
relieving U داشتن
to be feverish U تب داشتن
to have possession of U داشتن
have U داشتن
to possess U داشتن
doubts U شک داشتن
having U داشتن
to be in a f. U تب داشتن
possesses U داشتن
lackvt U کم داشتن
doubting U شک داشتن
redolence U بو داشتن
to have f. U تب داشتن
doubted U شک داشتن
to have U داشتن
relieve U داشتن
relieves U داشتن
intend U قصد داشتن
represent U نمایندگی داشتن
nettles U رنجه داشتن
intends U در نظر داشتن
intending U در نظر داشتن
refers U منسوب داشتن
represents U نمایندگی داشتن
hungers U اشتیاق داشتن
represented U نمایندگی داشتن
encumbered U باز داشتن
encumbering U باز داشتن
required U لازم داشتن
intends U قصد داشتن
crave U اشتیاق داشتن
intend U در نظر داشتن
refer U منسوب داشتن
requiring U لازم داشتن
encumber U باز داشتن
intending U قصد داشتن
craved U اشتیاق داشتن
requires U لازم داشتن
craves U اشتیاق داشتن
cravings U اشتیاق داشتن
nettle U رنجه داشتن
referred U منسوب داشتن
rolls U تلاطم داشتن
quaver U ارتعاش داشتن
get a break <idiom> U فرصت داشتن
undulated U نوسان داشتن
hungered U اشتیاق داشتن
confides U اعتماد داشتن به
undulates U نوسان داشتن
bode U دلالت داشتن
quavered U ارتعاش داشتن
quavering U ارتعاش داشتن
loathes U نفرت داشتن از
rolled U تلاطم داشتن
hunger U اشتیاق داشتن
stand off <idiom> U دورنگه داشتن
to continue U دنباله داشتن
roll U تلاطم داشتن
undulate U نوسان داشتن
quavers U ارتعاش داشتن
flinch U دریع داشتن
bode U شگون داشتن
hungering U اشتیاق داشتن
fizzed U گاز داشتن
affects U تمایل داشتن
fizz U گاز داشتن
flinches U دریع داشتن
require U لازم داشتن
fizzes U گاز داشتن
encumbers U باز داشتن
affects U دوست داشتن
confided U اعتماد داشتن به
affect U دوست داشتن
flinched U دریع داشتن
confide U اعتماد داشتن به
tones U اهنگ داشتن
fizzing U گاز داشتن
affect U تمایل داشتن
tone U اهنگ داشتن
flinching U دریع داشتن
excelled U برتری داشتن بر
excel U برتری داشتن بر
overlap U اشتراک داشتن
overlapped U اصطکاک داشتن
specializing U تخصص داشتن
specializes U تخصص داشتن
specialize U تخصص داشتن
specialising U تخصص داشتن
specialises U تخصص داشتن
excelling U برتری داشتن بر
excels U برتری داشتن بر
says U افهار داشتن
say U افهار داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com