Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it consists mainly
U
بیشتر عبارت است از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
multi statement line
U
خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
Other Matches
search and replace
U
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
U
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth
U
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
drives
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
worded
U
عبارت
termed
U
عبارت
phrases
U
عبارت
word
U
عبارت
term
U
عبارت
expression
U
عبارت
expressions
U
عبارت
phrased
U
عبارت
phrase
U
عبارت
wordage
U
عبارت
statement
U
عبارت
clause
U
عبارت
clauses
U
عبارت
experssion
U
عبارت
cl
U
عبارت
terming
U
عبارت
statements
U
عبارت
quotations
U
اقتباس عبارت
doxology
U
عبارت تسبیحی
phraseologist
U
عبارت پرداز
wording
U
عبارت سازی
expression
U
افهار عبارت
protext
U
عبارت پیشین
range expression
U
عبارت دامنه
prolixity
U
عبارت زاید
to wit
<adv.>
U
به عبارت دیگر
in fact
U
به عبارت دیگر
quotation
U
اقتباس عبارت
videlicet
U
به عبارت دیگر
expressions
U
افهار عبارت
put into words
U
به عبارت دراوردن
To phrase.
U
به عبارت در آوردن
phraseology
U
عبارت پردازی
terming
U
جمله عبارت
termed
U
جمله عبارت
term
U
جمله عبارت
colloquialisms
U
عبارت مصطلح
colloquialism
U
عبارت مصطلح
the letter of the law
U
عبارت قانون
an exclamatory phrase
U
عبارت تعجبی
an idiomatic experssion
U
عبارت اصطلاحی
trinomial
U
دارای سه عبارت
assignment statement
U
عبارت گمارشی
relational expression
U
عبارت رابطهای
Namely …viz …it consists of…
U
عبارت است از ...
context style of a expression
U
سیاق عبارت
namely
<adv.>
U
به عبارت دیگر
Verbosity. Rhetoric.
U
عبارت پردازی
affirmative
U
عبارت مثبت
mathematical term
U
عبارت
[ریاضی]
passages
U
عبارت فقره
term
U
عبارت
[ریاضی]
involution
U
پیچدارکردن عبارت
passage
U
عبارت فقره
in other words
<adv.>
U
به عبارت دیگر
paragrapher
U
عبارت نویس
phrases
U
فراز عبارت سازی
landed a
U
که عبارت از زمین است
to express in worde
U
به سخن یا عبارت دراوردن)
locutions
U
سبک عبارت پردازی
qualificative
U
کلمه یا عبارت توصیفی
locus classicus
U
عبارت نمونه ادبی
escalation
U
ماده یا عبارت تعدیل
verbalism
U
عبارت بی معنی پرحرفی
anastrophe
U
تعویض کلمات یک عبارت
locution
U
سبک عبارت پردازی
metaphraze
U
به عبارت دیگر در آوردن
phrased
U
فراز عبارت سازی
facies
U
عبارت مشخص یک طبقه
limitation clause
U
عبارت تعیین حدود
passages
U
عبارت منتخبه از یک کتاب
i.e
U
مخفف به عبارت دیگر
pull out quote
U
عبارت استخراج شده
mixed mode experssion
U
عبارت امیخته یاب
passage
U
عبارت منتخبه از یک کتاب
phrase
U
فراز عبارت سازی
anastrophe
U
قلب عبارت کلمات مقلوب
anaphora
U
تکرار یک یا چند عبارت متوالی
restrictive
U
جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
phraseography
U
نشان گذاری بجای عبارت
fisher equation
U
این رابطه عبارت است از :
b. and b
U
مخفف عبارت 'breakfast and bed'
lambs wool
U
که عبارت از ابجوامیخته با سیب و قند
B.Sc
U
مخفف عبارت 'Science of Bachelor'
equation of exchange
U
به این ترتیب معادله عبارت از : PQ=V
well turned
U
خوب ادا شده خوش عبارت
C.A.B
U
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
C.A.B.s
U
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
inverts
U
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
invert
U
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverting
U
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
tongue-twister
U
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue-twisters
U
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
word order
U
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
tongue twister
U
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
worid
U
عبارت پیغام خبر قول عهد
irishism
U
عبارت یا اصطلاح یا رسوم مشخص ایرلندی
florulent
U
خوش عبارت دارای صنایع بدیعی
Afro-American
U
نژاد آفریقایی آمریکایی
[عبارت قدیمی]
parachronism
U
اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
C.I.A
U
مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
functional shift
U
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
to knock head
U
چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
diction
U
عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
branch
U
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
kowtow
U
سجودچینی که عبارت است ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
vigmette
U
ارایشی که عبارت است ازبرگها و پیچکهای تاک سرلوحه
kotow
U
سجودچینی که عبارت است ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
semicolon
U
که انتهای خط برنامه یا عبارت را در برخی زبان ها نشان میدهد.
legal
U
عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
branches
U
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
mutatis mutandis
U
عبارت لاتینی به معنی تغییرات لازم را انجام دادن
machine address
U
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
haplography
U
اشتباهی که عبارت است ازیکبارنوشتن چیزی که بایددوبارنوشته شود
statements
U
خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
Bye and take care of yourself!
[leaving phrase]
U
خداحافظ و مواظب خودت باش!
[عبارت هنگام ترک ]
statement
U
خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
gong
U
زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
paragram
U
جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
hatched moulding
U
گچ بری که عبارت است ازدورشته خطهای متوازی که همدیگر راقطع کر
gongs
U
زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
demurrer
U
عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
end
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ended
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ends
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
kedgeree
U
خوراک فرنگی که عبارت است ازماهی سردوبرنج جوشانده وتخم مرغ
objects
U
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
objected
U
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
AFAIK
U
خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
object
U
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
direct objects
U
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
objecting
U
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
ignoratio elenchi
U
سفسطه منطقی که عبارت است از رد بیان یا افهار مخالف بابیان خود
good offices
U
عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
indirect objects
U
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
predicated
U
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicate
U
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicating
U
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicates
U
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
optimize
U
برنامهای که از بهینه ساز عبور کرده است تا هر که یا عبارت ناکارا را حذف کند
furthered
U
بیشتر
it is mostly iron
U
بیشتر
principally
U
بیشتر
more and more
U
هی بیشتر
large adv
U
بیشتر
for the most part
U
بیشتر
more than
U
بیشتر از
rather
U
بیشتر
the more better the best
U
هر چه بیشتر
more
U
بیشتر
as much as possible
U
هر چه بیشتر
further
U
بیشتر
furthering
U
بیشتر
the more
U
بیشتر
mostly
U
بیشتر
mainly
U
بیشتر
furthers
U
بیشتر
as early aspossible
U
هر چه بیشتر
label
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labeling
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labels
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
IF statement
U
عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
better
U
نیکوتر بیشتر
majoring
U
بیشتر اعظم
majored
U
بیشتر اعظم
major
U
بیشتر اعظم
to overcomein number
U
بیشتر بودن از
further information
U
آگاهی بیشتر
in the main
U
بیشتر اصلا
above average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
by superir wisdom
U
با خرد بیشتر
outshone
U
بیشتر درخشیدن
outshining
U
بیشتر درخشیدن
surviver
U
بیشتر عمرکننده
the many
U
بیشتر مردم
rather ... than
U
بیشتر ...تا
[ترجیحا ... تا]
so many menŠso many minds
U
عقیده بیشتر
so many menŠso many minds
U
هر چه اشخاص بیشتر
not any more
U
دیگر نه
[بیشتر نه]
better part
U
قسمت بیشتر
outshine
U
بیشتر درخشیدن
outshines
U
بیشتر درخشیدن
over-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
hypercard
U
یات بیشتر
nine times out ten
U
بیشتر اوقات
no longer
U
نه بیشتر
[زمانی]
outstand
U
بیشتر ایستادن
The more the better .
U
هر چه بیشتر بهتر
outsit
U
بیشتر نشستن از
more and more
U
بیشتر ازبیشتر
most of them
U
بیشتر انها
the most that i can do
U
بیشتر انها
most people
U
بیشتر مردم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com