Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
It doesn't matter where you get your appetite as long as you eat at home.
<proverb>
U
بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم.
[ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
We wI'll eat out tonight.
U
امشب می رویم بیرون غذامی خوریم
Outside the house.
U
بیرون از خانه
out
<adv.>
U
بیرون از خانه
We move out on the 1st.
U
ما یکم از خانه بیرون می آییم.
to pull out
U
از واگن خانه یا ایستگاه بیرون امدن
to turn out
U
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
Most home helps prefer to live out.
U
بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
come and take p luck with us
U
بفرمایدبرویم منزل هرچه پیداشدباهم می خوریم
They consider him as an outsider .
U
اورا غریبه بحساب می آورند
Some parent spoil their children .
U
برخی پدر ومادرها بچه هایشان را لوس بار می آورند
A ston ethrown by a fool into a well , cannot be f.
<proverb>
U
سنگى را دیوانه اى در چاه بیاندازد صد عاقل نمى توانند در آورند .
chrome dyes
U
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
lady help
U
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
appetite
[for]
U
اشتها
[به]
anorexic
U
بی اشتها
relishes
U
اشتها
relished
U
اشتها
relish
U
اشتها
anorexic
U
کم اشتها
relishing
U
اشتها
appetites
U
اشتها
jadish
U
بی اشتها
jaded
U
بی اشتها
orexis
U
اشتها
appetite
U
اشتها
pigenhole
U
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
U
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
to strain at a gnat
U
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
it is but a step to my house
U
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
appetite
U
اشتها ارزو
heartily
U
از روی اشتها
starters
U
اشتها آورها
anorexic
U
داروی اشتها کم کن
appetize
U
به اشتها اوردن
appetites
U
اشتها ارزو
appetitive
U
اشتها اور
mansion house
U
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
nap side
U
خواب فرش
[با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
to whet appetite
U
اشتها صاف کردن
to have an appetite for something
U
اشتها به چیزی داشتن
What do you feel like having today?
U
امروز تو به چه اشتها داری؟
to give somebody an appetite
U
کسی را به اشتها آوردن
to not feel hungry
[to not like having anything]
U
اصلا اشتها نداشتن
stomach
U
اشتها تحمل کردن
stomaching
U
اشتها تحمل کردن
stomached
U
اشتها تحمل کردن
to sharpen one's appetite
U
اشتها صاف کردن
stomachs
U
اشتها تحمل کردن
witjout
U
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
our neighbour door
U
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
hound's tooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody
U
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
houndstooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycombs
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycomb
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
tricotine
U
پارچه زبر لباسی خانه خانه
toft
U
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
suppressant
U
داروی جلوگیر
[مثال اشتها]
stomachic
U
اشتها اور شربت اشتهااور
Onions stimulate the appetite.
U
پیاز اشتها راتحریک می کند
starters
U
پیش غذاها. اشتها آورها
ghrelin
[hunger hormone]
U
گرلین
[هورمون اشتها آور]
[بیوشیمی]
He hasn't had much of an appetite lately.
U
به تازگی او
[مرد]
هیچ اشتها ندارد.
Honey comb design
U
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
paradise rug
U
طرح درختی باغ و گل
[در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
extravasate
U
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejected
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejects
U
بیرون راندن بیرون انداختن
eject
U
بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound
U
عازم بیرون روانه بیرون
extrusion
U
بیرون اندازی بیرون امدگی
cellular
U
لانه زنبوری خانه خانه
bagnio
U
فاحشه خانه جنده خانه
garde manger
U
سرد خانه اشپز خانه
weigh house
U
قپاندار خانه ترازودار خانه
aperitif
U
نوشابهء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذامی نوشند
cells
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
U
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
formula
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranged
U
یک خانه یا تعدادی خانه
ranges
U
یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb
U
خانه خانه کردن
range
U
یک خانه یا تعدادی خانه
off one's hands
U
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
the house is in my possession
U
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
out
[of]
<adv.>
U
بیرون
[از]
outside
[of]
<adv.>
U
بیرون
[از]
out
U
بیرون از
bakkat
U
به بیرون
out
<adv.>
U
بیرون
out door
U
بیرون
off the track
U
بیرون
outside appearance
U
بیرون
outward bound
U
بیرون رو
outed
U
بیرون از
from outside
U
از بیرون
[از]
from out of town
U
از بیرون
[از]
out of
U
بیرون از
out-of-
U
بیرون از
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
بیرون
[از]
out-
U
بیرون از
abroad
U
بیرون
external
U
بیرون
externals
U
بیرون
forth of
U
بیرون از
without
U
بیرون
from the outside
U
از بیرون
outdoor
U
بیرون
forth
U
بیرون از
efferent
U
بیرون بر
out
<adv.>
U
به بیرون
away
U
بیرون از
outside
U
بیرون
away
U
بیرون
without
U
بیرون از
outsides
U
بیرون
extra terrestrial
U
بیرون از
homes
U
خانه
houses
U
خانه
her house
U
خانه ان زن
quarterage
U
خانه
housing
U
خانه ها
roommate
U
هم خانه
roommates
U
هم خانه
door to door
U
خانه به خانه
door-to-door
U
خانه به خانه
cellular
U
خانه خانه
checkered
U
خانه خانه
tersellated
U
خانه خانه
sockets
U
خانه
dwelling
U
خانه
dwellings
U
خانه
unsheltered
<adj.>
U
بی خانه
materfamilias
U
زن خانه
pigeon hole
U
خانه
lares
U
خانه
home
U
خانه
double-fronted
U
خانه دو در
shacks
U
خانه
i was under his roof
U
در خانه
cloisonne
U
خانه خانه
houseless
U
بی خانه
domiciles
U
خانه
lar
U
خانه
her house
U
خانه اش
within doors
U
در خانه
pigeon-holes
U
خانه
lodge
U
خانه
house
U
خانه
lodges
U
خانه
cellulated
U
خانه خانه
furnace house
U
خانه
pigeon-hole
U
خانه
shack
U
خانه
pieds-a-terre
U
خانه
pied-a-terre
U
خانه
socket
خانه
houseroom
U
جا در خانه
cell
U
خانه
lodged
U
خانه
room
U
خانه
rooms
U
خانه
cells
U
خانه
honeycombs
U
خانه خانه
honeycomb
U
خانه خانه
housed
U
خانه
alveolate
U
خانه خانه
domicile
U
خانه
draw out
U
بیرون کشیدن از
ejection
U
بیرون رانی
outflow
U
بیرون ریزی
beyond d.
U
بیرون از حدوصف
beyond one's vision
U
بیرون ازحدبینایی
effuse
U
بیرون ریختن از
ejaculatory
U
بیرون اندازنده
egestion
U
بیرون ریزی
bring off
U
بیرون بردن
outgoing
U
بیرون رونده
ejection
U
بیرون اندازی
clamp
U
بیرون کشیدن
clamps
U
بیرون کشیدن
deferent
U
بیرون برنده
clamping
U
بیرون کشیدن
clamped
U
بیرون کشیدن
ejector
U
بیرون انداز
astir
U
بیرون از بستر
efferent
U
رگ بیرون بر وابران
bear out
U
بیرون دادن
ejector
U
بیرون کننده
eliminable
U
بیرون کردنی
surfaced
U
نما بیرون
outcrop
U
سر بیرون کردن
outcrops
U
سر بیرون کردن
pull out
U
بیرون امدن
pull-out
U
بیرون امدن
pull-outs
U
بیرون امدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com