English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to have someone wake you up U بگذارید کسی شما را بیدار کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to book [order] an alarm call U بگذارید کسی با تلفن شما را بیدار کند
Other Matches
in with it U بگذارید تو
let him go U بگذارید برود
stet U بگذارید باشد
let it remain as it is U بگذارید باشد
let it be U بگذارید باشد
leave it over U عجاله بگذارید بماند
be covered U کلاه برسر بگذارید
Put the table down gently. U میز زا آهسته زمین بگذارید
Please keep me posted(informed). U لطفا" مرادرجریان بگذارید (نگاهدارید )
Let the secretary get on with it . U بگذارید منشی کارش را بکند
Let me think a moment . U بگذارید یک دقیقه ( لحظه ) فکر کنم
Please oblige us by your presence . U با تشریف فرمایی خودت بر مامنت بگذارید
You must have respect for your promises. U باید بقول خودتان احترام بگذارید
Let it take its natural cours. U بگذارید کار جریان طبیعی اش را طی کند
Please put these clocolates aside for me . U لطفا" این شکلاتها را برای من کنار بگذارید
let it have its swing U بگذاریدسیرعادی خودرابکند بگذارید جریان خودراطی کند
Could you put a cot in the room? U آیا ممکن است یک تختخواب بچه در اتاق بگذارید؟
Could you put an extra bed in the room? U آیا ممکن است یک تخت اضافه در اتاق بگذارید؟
squawk low U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اهسته بگذارید
squawk mike U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت میکروفن بگذارید
squawk may day U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید
squawk U در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked U در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawks U در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
open eyed U بیدار
wakeing U بیدار
awakes U بیدار
awoke U بیدار
awakened U بیدار
awake U بیدار
awaking U بیدار
wakeful U بیدار
woke U بیدار شد
sit up U بیدار ماندن
waker U بیدار کننده
night bird U مرغ شب بیدار
to be up U بیدار بودن
sit up <idiom> U بیدار نشستن
to wake U بیدار شدن
wanener U بیدار کننده
to stay up U بیدار ماندن
take to U بیدار کردن
to wake up U بیدار شدن
awaken U بیدار کردن
awakes U بیدار ماندن
wakening U بیدار شدن
wakening U بیدار کردن
wakened U بیدار شدن
wakened U بیدار کردن
awaking U بیدار شدن
waken U بیدار شدن
awaking U بیدار ماندن
wide awake U کاملا بیدار
wide-awake U کاملا بیدار
waken U بیدار کردن
awakens U بیدار شدن
arouse U بیدار کردن
aroused U بیدار کردن
awaken U بیدار شدن
arouses U بیدار کردن
arousing U بیدار کردن
awakes U بیدار شدن
wakens U بیدار کردن
awakener U بیدار کننده
awakens U بیدار کردن
awake U بیدار شدن
daw U بیدار کردن
hypnopompic U خواب و بیدار
awakening U بیدار کننده
wakens U بیدار شدن
awake U بیدار ماندن
broad a wake U کاملا بیدار
rouse out U بیدار کردن افراد
rewake U دوباره بیدار کردن
reveille U طبل بیدار باش
vigilant U گوش بزنگ بیدار
wakes U از خواب بیدار کردن رد پا
waked U از خواب بیدار کردن رد پا
wake U از خواب بیدار کردن رد پا
hit the deck <idiom> U از خواب بیدار شدن
get out of bed on the wrong side <idiom> U ازدنده چپ بیدار شدن
outwatch U بیشتر بیدار ماندن از
Please don't wake me until 9 o'clock! U لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
Wake not a sleeping lion . <proverb> U شیر خفته را بیدار نکن.
He woke up (got up). U بلند شد( برخاست ،ازخواب بیدار شد )
i was up early this morning U امروزصبح زود بیدار شدم
rouse U از خواب بیدار شدن حرکت دادن
roused U از خواب بیدار شدن حرکت دادن
rouses U از خواب بیدار شدن حرکت دادن
I was up all night in my bed. U من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
keep (someone) up <idiom> U باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
Be quiet so as not to wake the others. U ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
Leave this space blank. U این محل را خالی بگذارید ( چیزی در آن محل ننویسید )
call book U دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings. U عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
return pistol U طپانچه ها به جای خود طپانچه را بگذارید
the early bird catches the worm <proverb> U کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
keep late hours U دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن
How can the sleeping one awaken another who is asl. <proverb> U خفته را خفته کى کند بیدار.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com