Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it is of no use to us
U
بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he is of no service to us
U
بکار ما نمیخورد
crying is useless
U
گریه سودی ندارد
it is of no use talking
U
سخن گفتن سودی ندارد
it boots not to complain
U
گله گذاری سودی ندارد
what will it profit you
U
چه سودی برای شما خواهدداشت
What's in it for me?
<idiom>
U
این چه سودی برای من دارد؟
simple
U
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest
U
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler
U
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
it is indifferent to me
U
برای من چه اهمیتی ندارد
that in nothing to me
U
برای من اهمیتی ندارد
this will a for a handle
U
بکارمن نمیخورد
this will a for a handle
U
بدرمن نمیخورد
future promissory
U
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
it is not worth my while
U
نمیارزد برای من ارزش ندارد
There's no reason for concern.
U
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
It doesnt make any difference to me .
U
برای من فرقی نمی کند (ندارد)
He has not enough experience for the position.
U
برای اینکار تجربه کافی ندارد
... if you don't mind my asking
U
... اگر پرسش من
[برای تو]
ایرادی ندارد
There is nothing to worry about.
U
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
it is insusceptible of change
U
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
dense index
U
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
list
U
لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد
diskless workstation
U
ایستگاه کاری که درایو دیسکی برای ذخیره داده ندارد
linear
U
لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
stepper
U
چیزی که برای پله بکار می رود
called strick
U
پرتابی که از منطقه توپزن می گذرد ولی ضربه نمیخورد
natural rate hypothesis
U
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
complimentary mourning
U
جامه ماتم که کسی برای احترام بمردهای که بااوخویشی ندارد بپوشد
boring tubes
U
لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
polyonging
U
بکار بردن چند نام برای یک چیز
object computer
U
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
bathometer
U
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
applied
U
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
polyonymy
U
بکار بردن چند نام برای یک چیز
fucus
U
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
wisha
U
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
white line
U
خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
software mointor
U
برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
pulsatilla
U
شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
blacktop
U
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
inoculum
U
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
flag stones
U
تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
hypodermic syringe
U
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
boasted
U
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
aquaplane
U
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
cullet
U
خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
gasogene
U
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
boast
U
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
boasts
U
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
listerine
U
یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
balbriggan
U
یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
excipient
U
مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
muller
U
سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
lucrativeness
U
پر سودی
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
check sum
U
جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
nixie tube
U
یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
wetting
U
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
poetaster is pejorative word
U
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
wet blankets
U
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
bow compass
U
نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
court plume
U
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
gibberish
U
اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
wet blanket
U
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
windlasses
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
roller bandage
U
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
serinette
U
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
windlass
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
stop bath
U
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
slandered
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slander
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
splint
U
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
winch
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
z 0
U
یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
winched
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winches
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
decking
U
تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
winching
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
calliper
U
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
gluteus
U
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
slandering
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
dry pack
U
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
slanders
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
caliper
U
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
addition
U
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
power house building
U
ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
additions
U
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
hundreds and thousands
U
یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
bock
U
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
chuck
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
dipsticks
U
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
chucks
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
dipstick
U
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
nundinal letter
U
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
make little of
U
چندان سودی نبردن از
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.
U
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes.
<proverb>
U
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
langrage
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
vibrators
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
vibrator
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
coffins
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
jeweller's putty
U
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
monochord
U
الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
law calf
U
پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
langrel
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
putty powder
U
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
langridge
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
leno
U
یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
junk
U
ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
bolster
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
coffin
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
land plaster
U
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
prunella
U
پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
malines
U
تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
vegetable oil
U
روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
bolsters
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
redundant
U
حرف اضافه شده به بلاک حروف برای تشخیص خطا یا مقاصد پترولکل که هیچ اطلاعی به همراه ندارد
filthy lucre
U
سودی که بی شرفانه بدست اید
cyaniding
U
عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
linstock
U
چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
revenue cutter
U
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
characters
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
U
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
gabion
U
سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
framebuffer
U
یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
yoke
U
قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
strobe
U
سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
character
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
i made little of it
U
چندان سودی از ان نبردم استفادهای از ان نکردم
drive a hard bargain
<idiom>
U
انعقاد معامله بودن هیچ سودی
deferred dividened
U
سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
opalite
U
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
gpss
U
زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
collator
U
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
algol
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
hyphen
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphens
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
diptych
U
دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
head load control
U
روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
heads up
U
در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
reflex
U
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
antihistamine
U
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
reflexes
U
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
scripsit
U
بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
onion skin
U
پوست پیاز
[از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
he is second to none
U
دومی ندارد بالادست ندارد
stair stepping
U
روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
compressor bleed air
U
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
carbon seal
U
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
amalgams
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgam
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
plaiting
U
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
redundant
U
بیت یا داده بررسی اضافه شده به بلاک داده برای تشخیص خطا که هیچ اطلاعی به همراه ندارد
differential spoilers
U
اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
shed stick
U
چوب هاف
[چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
puncuation
U
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
source computer
U
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
jute
U
کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
pl/m
U
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
compiled
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
paduasoy
U
پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند
zone bits
U
بیتهای مخصوصی که درکنار بیتهای عددی برای نمایش کاراکترهای الفبایی بکار میروند
ebcdic
U
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
anti blush tinner
U
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
acrylic lacquer
لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
ambiguous
U
نام فایلی که برای یک فایل یکتا نام یکتایی ندارد و محل دهی فایل را مشکل می سازد
reset key
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
blacker
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
res ipsa loquitur
U
این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
masks
U
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
mask
U
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
to be of avail
U
بدرد خوردن
helpful
<adj.>
U
بدرد خور
vail
U
بدرد خوردن
it subserves our purpose
U
بدرد کارمامیخورد
he is of no service to us
U
بدرد مانمیخورد
serviceable
<adj.>
U
بدرد خور
purposeful
<adj.>
U
بدرد خور
purpose-built
<adj.>
U
بدرد خور
applicatory
<adj.>
U
بدرد خور
handy
<adj.>
U
بدرد خور
useful
<adj.>
U
بدرد خور
utile
[archaic]
[useful]
<adj.>
U
بدرد خور
proper
<adj.>
U
بدرد خور
practical
<adj.>
U
بدرد خور
utilitarian
[useful]
<adj.>
U
بدرد خور
valuable
<adj.>
U
بدرد خور
practicable
<adj.>
U
بدرد خور
functional
<adj.>
U
بدرد خور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com