English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
enallage U بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
elsewhere U بجای دیگر
succedaneum U دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunches U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunch U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
concubine U صیغه
concubines U صیغه
formulas U صیغه
formulae U صیغه
formula U صیغه
plural U صیغه جمع
odalisque U کلفت یا صیغه
desiderative U صیغه تمنی
formula of contract U صیغه عقد
concubinage U زندگانی با صیغه
the plural number U صیغه جمع
pronounce the formula of a specified U صیغه جاری کردن
the precatory form U صیغه تمنی یا در خواست
first person U صیغه اول شخص
ablative U مفعول منه صیغه الت
the optative mood U صیغه تمنی یا ارزو یا دعا
unipersonal U واحد دارای یک افنوم منحصربیک صیغه
put U بکاربردن
puts U بکاربردن
exerting U بکاربردن
exerted U بکاربردن
putting U بکاربردن
exert U بکاربردن
adhibit U بکاربردن
exerts U بکاربردن
equivocated U ابهام بکاربردن
powering U زور بکاربردن
cerebration U بکاربردن مغز
powers U زور بکاربردن
powered U زور بکاربردن
power U زور بکاربردن
equivocate U ابهام بکاربردن
equivocates U ابهام بکاربردن
equivocating U ابهام بکاربردن
mattock U کلنگ دو سر بکاربردن
tautologize U حشوقبیح بکاربردن
pick U خلال دندان بکاربردن
picks U خلال دندان بکاربردن
use U بکاربردن مصرف کردن
uses U بکاربردن مصرف کردن
pattern U بعنوان الگو بکاربردن
patterns U بعنوان الگو بکاربردن
roadworthy U مناسب برای بکاربردن درجاده ها
fishes U بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
fished U بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
fish U بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
to use one's d. U عقل یا نظر خودرا بکاربردن
special contracts U منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
to play upon words U جناس گفتن یا نوشتن تجنیس بکاربردن
nurses U شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
nursed U شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
muscles U استفاده کامل ازعضله ها بکاربردن تمام نیرو
muscle U استفاده کامل ازعضله ها بکاربردن تمام نیرو
nurse U شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
in payment of U بجای
in return for U بجای
Instead of you U بجای تو
in the room of U بجای
vice U بجای
vice- U بجای
vices U بجای
vises U بجای
lieu U بجای
instead of U بجای
in lieu of U بجای
per pro U بجای
in exchange for U بجای
in his stead U بجای او
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
in place of U بجای درعوض
instead of <conj.> U بجای [بعوض]
to pass for U قلمدادشدن بجای
he succeeded his father U بجای پدرنشست
in somebody's place U بجای کسی
instead U بجای اینکه
for U بجای از طرف
instead of celebrating U بجای جشن
quid pro quos U بجای عوض
stead U بجای بعوض
quid pro quo U بجای عوض
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
singular U واژه مفرد صیغه مفرد
on your marks U فرمان بجای خود
hardwired connection U می بجای ورودی و سوکت
instead of the other way around U بجای برعکس این
instead of the reverse U بجای وارونه این
were i in his skin U اگر بجای او بودم
impersonify U بجای شخص گرفتن
O.K. U اصط لاحی که بجای
back to your seats U برگردید بجای خود
take your mirks U فرمان بجای خود
instead of vice versa U بجای برعکس این
he could p for an englishman U بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
I wI'll sign for him . U من بجای اوامضاء خواهم کرد
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
push pass U پاس با فشارچوب بجای ضربه
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
conscription of weath U گرفتن پول و مال بجای سرباز
ampersand U کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
to touch ground U بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
wicks U چیزی که بجای فتیله بکار رود
wick U چیزی که بجای فتیله بکار رود
rational dress U نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
to take the fall for somebody U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
i wish you would go U بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
Ferdowsi left a good name behind. U نام نیکی از فردوسی بجای مانده
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
He left a great name behid him . U نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
oafs U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
commodity money U پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
cheats U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheated U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheat U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ventriloquistic U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
ventriloquist U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ants U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ant U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
put the ball on the floor U به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
pinsetter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
persepolis U شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
overstand U بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
pinspotter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
oaf U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
ventriloquists U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
ack U علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
scratch pad U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
scratch pads U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
order arms U فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
hydroplaning U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
Molotov cocktails U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
interior label U بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
hydroplanes U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
Molotov cocktail U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
the piping time U زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
wampun U خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
anth U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
kinnikinnic U برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
hydroplane U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
hydroplaned U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
designated hitter U بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
anti U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
light U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lighted U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lightest U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
hendiadys U عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
manrope U طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
puncheon U ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
netball U بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
jelutong U ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
kauri U کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
wampumpeag U صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
wampum U صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
antimatter U جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
hi U فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
partial carry U فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com