Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to have a look at something
U
بچیزی نگاه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
keek
U
باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
to get used to anything
U
بچیزی خوگرفتن یاعادت کردن
to prick at something
U
بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
to freshen rope
U
جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
to catch at something
U
برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
gloated
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me
U
بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
to take a pride in any thing
U
بچیزی فخرکردن
to follow up the scent
U
بچیزی پی بردن
get wind of something
U
پی بچیزی بردن
to run the hazard
U
بچیزی تن دردادن
hang on to something
U
بچیزی چسبیدن
to take a pride in any thing
U
بچیزی بالیدن
to fall across anything
U
بچیزی برخوردن
tolaugh.atany thing
U
بچیزی خندیدن
to fool with anything
U
بچیزی ور رفتن
to hang on to anything
U
بچیزی چسبیدن
allergies
U
حساسیت نسبت بچیزی
allergy
U
حساسیت نسبت بچیزی
inclination for any thing
U
تمایل یا میل بچیزی
rigid adherence to a thing
U
سفت چسبیدن بچیزی
the ship was snagged
U
کشتی بچیزی خورد
to havealiking for anything
U
میل بچیزی داشتن
to wish for something
U
میل بچیزی داشتن
to lay stress on something
U
بچیزی اهمیت دادن
to have a thing at heart
U
بچیزی زیاد دلبستگی داشتن
to hang on to anything
U
بچیزی خوب گوش دادن
prenotion
U
احساس قبلی نسبت بچیزی
to have views upon somthing
U
چشم یاطمع بچیزی داشتن
to be ill towardsany thing
U
روی مساعدنسبت بچیزی نشان ندادن
to play with something
U
چیزیرا بازیچه پنداشتن بچیزی ور رفتن
to copy
U
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
to plagiarize
U
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
to crib
U
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
to set one's mind on anything
U
ارزوی رسیدن بچیزی یا انجام کاری را داشتن
leers
U
نگاه کج کردن
regard
U
نگاه کردن
squinny
U
کج کج نگاه کردن
eyeing
U
نگاه کردن
eyes
U
نگاه کردن
eying
U
نگاه کردن
stare
U
رک نگاه کردن
regarded
U
نگاه کردن
regards
U
نگاه کردن
squint
U
چپ نگاه کردن
to set eyes on
U
نگاه کردن
to dwell on
U
نگاه کردن
leered
U
نگاه کج کردن
sees
U
نگاه کردن
see
U
نگاه کردن
to look on with
U
نگاه کردن
to watch
U
نگاه کردن
stares
U
رک نگاه کردن
To look askance. To give a dirty look.
U
چپ چپ نگاه کردن
squinted
U
چپ نگاه کردن
squints
U
چپ نگاه کردن
dirty look
<idiom>
U
چپ چپ نگاه کردن
stared
U
رک نگاه کردن
to look daggers
U
چپ چپ نگاه کردن
eye
U
نگاه کردن
leer
U
نگاه کج کردن
leering
U
نگاه کج کردن
ogling
U
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogles
U
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogled
U
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogle
U
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
object glass
U
عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
gaping
U
باشگفتی نگاه کردن
gloats
U
خیره نگاه کردن
to look through ones fingers
U
نگاه دزدانه کردن
gloating
U
خیره نگاه کردن
gapes
U
خیره نگاه کردن
gloat
U
خیره نگاه کردن
to look at somebody askance
U
به کسی چپ چپ نگاه کردن
gloated
U
خیره نگاه کردن
gaping
U
خیره نگاه کردن
gapes
U
باشگفتی نگاه کردن
peering
U
با دقت نگاه کردن
squinny
U
زیرچشمی نگاه کردن
goggling
U
چپ نگاه کردن گشتن
pry
U
فضولانه نگاه کردن
goggled
U
چپ نگاه کردن گشتن
pry
U
بادقت نگاه کردن
pries
U
فضولانه نگاه کردن
pries
U
بادقت نگاه کردن
pried
U
فضولانه نگاه کردن
pried
U
بادقت نگاه کردن
glim
U
نگاه اجمالی کردن
to look at each other
U
به یکدیگر نگاه کردن
skew
U
منحرف کج نگاه کردن
keek
U
نگاه دزدانه کردن
to stael a look
U
دزدانه نگاه کردن
gorgonize
U
خیره نگاه کردن
thumb one's nose
<idiom>
U
با تنفر نگاه کردن
skewing
U
منحرف کج نگاه کردن
skews
U
منحرف کج نگاه کردن
gazing
U
بادقت نگاه کردن
to make eyes at
U
عاشقانه نگاه کردن
glower
U
خیره نگاه کردن
glowered
U
خیره نگاه کردن
glowering
U
خیره نگاه کردن
glowers
U
خیره نگاه کردن
goggle
U
چپ نگاه کردن گشتن
peered
U
با دقت نگاه کردن
gaze
U
خیره نگاه کردن
peer
U
با دقت نگاه کردن
gaze
U
بادقت نگاه کردن
gazed
U
خیره نگاه کردن
to run through
U
نگاه اجمالی کردن در
gazed
U
بادقت نگاه کردن
gazes
U
خیره نگاه کردن
gazes
U
بادقت نگاه کردن
gazing
U
خیره نگاه کردن
gaped
U
خیره نگاه کردن
looked
U
نگاه کردن نگریستن
gawk
U
بی خیال نگاه کردن
gawks
U
بی خیال نگاه کردن
gawks
U
احمقانه نگاه کردن
gape
U
خیره نگاه کردن
look
U
نگاه کردن نگریستن
peeking
U
زیرچشمی نگاه کردن
gape
U
باشگفتی نگاه کردن
stares
U
خیره نگاه کردن
peeked
U
زیرچشمی نگاه کردن
glares
U
خیره نگاه کردن
stared
U
خیره نگاه کردن
gawking
U
بی خیال نگاه کردن
gawked
U
بی خیال نگاه کردن
glow
U
نگاه سوزان کردن
glowed
U
نگاه سوزان کردن
glows
U
نگاه سوزان کردن
to look a bout
U
بهر سو نگاه کردن
gawking
U
احمقانه نگاه کردن
glared
U
خیره نگاه کردن
to look forward
U
نگاه کردن انتظارداشتن
glare
U
خیره نگاه کردن
to look down
U
با نگاه مطیع کردن
gawked
U
احمقانه نگاه کردن
stare
U
خیره نگاه کردن
to look behind
U
پشت سر را نگاه کردن
look up
U
نگاه کردن مراجعهای
peeks
U
زیرچشمی نگاه کردن
looks
U
نگاه کردن نگریستن
gawk
U
احمقانه نگاه کردن
look about
U
بهر سو نگاه کردن
gaped
U
باشگفتی نگاه کردن
peek
U
زیرچشمی نگاه کردن
peeps
U
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped
U
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping
U
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep
U
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
snoop
U
نگاه تجسس امیز کردن
snooping
U
نگاه تجسس امیز کردن
snoops
U
نگاه تجسس امیز کردن
languishing
U
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
retained
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
to d. into a book
U
نگاه مختصر بکتابی کردن
glowers
U
اخم کردن نگاه خیره
leer
U
از گوشه چشم نگاه کردن
gaze
U
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
teleview
U
به برنامههای تلویزیونی نگاه کردن
celebrates
U
نگاه داشتن تقدیس کردن
gazing
U
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
glowering
U
اخم کردن نگاه خیره
gawp
U
مات و احمقانه نگاه کردن
glowered
U
اخم کردن نگاه خیره
languish
U
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
glower
U
اخم کردن نگاه خیره
celebrate
U
نگاه داشتن تقدیس کردن
snooped
U
نگاه تجسس امیز کردن
gawped
U
مات و احمقانه نگاه کردن
gazes
U
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
oeillade
U
با کرشمه نگاه کردن غمزه
gazed
U
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
to look forward expectantly to the future
U
با انتظار به آینده نگاه کردن
leers
U
از گوشه چشم نگاه کردن
keep tabs on
<idiom>
U
نگاه کردن ،زیر نظرگرفتن
languishes
U
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
gawping
U
مات و احمقانه نگاه کردن
give someone a black look
U
با خشم به کسی نگاه کردن
to look one up and down
U
بالاوپایین کسیرا نگاه کردن
leered
U
از گوشه چشم نگاه کردن
leering
U
از گوشه چشم نگاه کردن
to drink in with ones eyes
U
بچشم خریداری نگاه کردن
retains
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
languished
U
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
retaining
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrating
U
نگاه داشتن تقدیس کردن
retain
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
gawps
U
مات و احمقانه نگاه کردن
peeping
U
باچشم نیم باز نگاه کردن
glance
U
نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
To look fondly at someone .
U
با نظر خریداری بکسی نگاه کردن
glances
U
نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
stare
U
از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
filed
U
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
peeped
U
باچشم نیم باز نگاه کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com