Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to proclaim meetings
U
بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
p.a.
U
بلندگوی اجتماعات
public adress system
U
بلند گوی اجتماعات
public address amplifier
U
فزون ساز بلندگوی اجتماعات
public address systems
U
دستگاه بلندگو مخصوص اجتماعات بزرگ
public address system
U
دستگاه بلندگو مخصوص اجتماعات بزرگ
riot act
قانون پراکنده ساختن اجتماعات آشوب طلب
ballyhoo
U
اگهی پر سرو صدا کردن
publicizing
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicizes
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicize
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicising
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicises
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicised
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicized
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
posts
U
اگهی کردن اعلان کردن
posted
U
اگهی کردن اعلان کردن
post
U
اگهی کردن اعلان کردن
post-
U
اگهی کردن اعلان کردن
osmose
U
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
to scrape down
U
تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
ratten
U
بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
quick count
U
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
wiping
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipe
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
baptized
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
wet down
U
بوسیله اب پاشی خیس کردن
latches
U
بوسیله کلون محکم کردن
instantiate
U
معرفی کردن بوسیله کنسرت
chafe
U
بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafes
U
بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafing
U
بوسیله اصطکاک گرم کردن
semaphore
U
بوسیله پرچم مخابره کردن
electrotype
U
بوسیله برق چاپ کردن
latch
U
بوسیله کلون محکم کردن
step down
U
کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
shields
U
بوسیله سپر حفظ کردن
hyphenate
U
بوسیله خط دارای فاصله کردن
shield
U
بوسیله سپر حفظ کردن
thermostat
U
:بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
to file a petition
U
بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
vectors
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
photoengrave
U
بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
thermostats
U
:بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
faradize
U
بوسیله القای برق معالجه کردن
vector
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
gravitate
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitated
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitates
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
whet
U
عمل تیز کردن بوسیله مالش
roentgenize
U
بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
to shield
U
بوسیله سپر
[پوشش]
حفظ کردن
vectorial
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
gravitating
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
electrolyze
U
تجزیه کردن بوسیله جریان برق
polices
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
police
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
policed
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
postcards
U
بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
postcard
U
بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
latensify
U
بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
to file an application to somebody
U
از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
scalded cream
U
سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
percutaneous perspiration
U
عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
labiovelar
U
تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
psychanalyze
U
بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
talk out
U
بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
lixiviate
U
تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
seam
U
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
pyrogravure
U
نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
seams
U
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
barff's precess
U
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
maieutics
U
فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
acknowledgements
U
اگهی
noticing
U
اگهی
caveats
U
اگهی
caveat
U
اگهی
poster
U
اگهی
notices
U
اگهی
Annunciation
U
اگهی
proclamation
U
اگهی
noticed
U
اگهی
warnings
U
اگهی
acknowledgement
U
اگهی
notice
U
اگهی
proclamations
U
اگهی
acknowledgments
U
اگهی
ticket
U
اگهی
indigitation
U
اگهی
indiction
U
اگهی
announcement
U
اگهی
announcements
U
اگهی
infore
U
اگهی به
tickets
U
اگهی
advertisements
U
اگهی
posters
U
اگهی
warning
U
اگهی
affiche
U
اگهی
advertises
U
اگهی دادن
fly bill
U
اگهی دستی
handbills
U
اگهی دستی
advertised
U
اگهی دادن
forewarning
U
پیش اگهی
announcing
U
اگهی دادن
obituaries
U
اگهی در گذشت
informs
U
اگهی دادن
informing
U
اگهی دادن
play bill
U
اگهی نمایش
annunciate
U
اگهی دادن
obituary
U
اگهی در گذشت
previous notice
U
پیش اگهی
warning order
U
دستور اگهی
ban
U
اگهی احضار
assertion
U
بیانیه اگهی
banning
U
اگهی احضار
bans
U
اگهی احضار
advertize
U
اگهی دادن
inform
U
اگهی دادن
handbill
U
اگهی دستی
announces
U
اگهی دادن
announced
U
اگهی دادن
advertisements
U
اگهی تبلیغاتی
pin-ups
U
الصاق اگهی
pin-ups
U
چسبانیدن اگهی
pin-up
U
الصاق اگهی
proclamation
U
اگهی دادن
notice to mariner
U
اگهی دریایی
proclamations
U
اگهی دادن
pin up
U
الصاق اگهی
prospectus
U
خلاصه اگهی
pin up
U
چسبانیدن اگهی
prognosis
U
پیش اگهی
prospectuses
U
خلاصه اگهی
gazette
U
اعلان و اگهی
pin-up
U
چسبانیدن اگهی
announce
U
اگهی دادن
billsticker
U
اگهی چسبان
advertisement
U
اگهی تبلیغاتی
manual
U
عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
to paste up a playbill
U
اگهی نمایش بدیوارزدن
tender notice
U
اگهی دعوت به مناقصه
bulletins
U
اگهی نامه رسمی
flyers
U
اگهی روی کاغذکوچک
flyer
U
اگهی روی کاغذکوچک
press agent
U
مامور اگهی و تبلیغ
bulletin
U
اگهی نامه رسمی
fliers
U
اگهی روی کاغذکوچک
flier
U
اگهی روی کاغذکوچک
prognostic tests
U
ازمونهای پیش اگهی
reclame
U
اگهی اغراق امیز
proclamatory
U
متضمن اگهی یا اعلام
to walk the chalk
U
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
sifting
U
روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
lifemanship
U
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
necrology
U
ثبت اموات اگهی فوت
exclaimed
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaiming
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaim
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaims
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
the public are hereby notified
U
بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
to put a notice on a door
U
اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
top billing
U
بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
garrote
U
اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
garotte
U
اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
bouse
U
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
phototostat
U
رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
horizons
U
افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizon
U
افق فکری بوسیله افق محدود کردن
fly sheet
U
اگهی ها واعلاناتی که روی کاغذ کوچک چاپ شده ودستی پخش میشود
ambulances
U
بوسیله امبولانس حمل کردن امبولانس
ambulance
U
بوسیله امبولانس حمل کردن امبولانس
necrologist
U
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
screamer
U
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
croquet
U
بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
promulge
U
انتشار دادن بعموم اگهی دادن
by
U
بوسیله
by dint of
U
بوسیله
by the instrumentality of
U
بوسیله
with
U
بوسیله
per
U
بوسیله
via
U
بوسیله
wherewithal
U
که بوسیله ان
at the hand of
U
بوسیله
perprep
U
بوسیله
thruogh the a of
U
بوسیله
whereby
U
که بوسیله ان
of
U
بوسیله
hydromancy
U
تفال بوسیله اب
per pais
U
بوسیله مملکت
per pais
U
بوسیله کشور
electrically
U
بوسیله برق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com