English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
development budget U بودجه عمرانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
appropriation U بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
budget line U خط بودجه
budgets U بودجه
possibilities line U خط بودجه
appropriation symbol U کد بودجه
unfunded U بی بودجه
budget U بودجه
budgeted U بودجه
capital budget U بودجه تاسیساتی
cash budget U بودجه نقدی
current budget U بودجه جاری
cyclical budget U بودجه ادواری
cyclical budget U بودجه دورانی
national budget U بودجه ملی
capital budget U بودجه سرمایهای
budgetary control U کنترل بودجه
budgetary appropriations U تخصیص بودجه
budget surplus U اضافه بودجه
budget surplus U مازاد بودجه
budget process U مراحل بودجه
budget process U فرایند بودجه
family budget U بودجه خانواده
family budget U بودجه خانوار
preliminary budget U بودجه مقدماتی
preliminary budget U بودجه ابتدائی
unbalanced budget U بودجه نامتوازن
operating budget U بودجه عملیاتی
municipal budget U بودجه شهرداری
military funds U بودجه نظامی
household budget U بودجه خانوار
unified budget U بودجه واحد
government dificit surplus U کسر بودجه
state budget U بودجه دولت
variable budget U بودجه متغیر
government budget U بودجه دولت
flexible budget U بودجه متغیر
fixed budget U بودجه ثابت
financial budget U بودجه مالی
program budget U بودجه برنامهای
budgetary U مربوط به بودجه
budget comittee U گروه بودجه
budget ceiling U سقف بودجه
budget bureau U دفتر بودجه
budget balance U توازن بودجه
budget balance U تعادل بودجه
balanced budget U بودجه متوازن
appropriation limitation U محدودیت بودجه
appropriation U اختصاص بودجه
margins U بودجه احتیاطی
annual budget U بودجه سالانه
administrative budget U بودجه اداری
deficits U کسر بودجه
deficit U کسر بودجه
budgeting U بودجه ریزی
margin U بودجه احتیاطی
budget constraint U محدودیت بودجه
budget period U زمان بودجه
budget data U اطلاعات بودجه
budget credit U اعتبار بودجه
budget deficit U کسری بودجه
budget deficit U کسر بودجه
budget determinant U تعیین بودجه
budget execution U اجرای بودجه
budget expenditures U مخارج بودجه
budget period U دوره بودجه
budget cycle U مراحل بودجه
budget cycle U گردش بودجه
balanced budget theorem U قضیه بودجه متوازن
naval appropriation bill U بودجه نیروی دریایی
deficit financing U تامین کسر بودجه
operating budget U بودجه بهره برداری
budget directive U دستورالعمل تهیه بودجه
cyclically balanced budget U بودجه متوازن ادواری
budget classification U طبقه بندی بودجه
national economic budget U بودجه اقتصادی ملی
command budget estimate U براورد بودجه یکان
The budget deficit of 1980 . U کسر بودجه سا ل1980
flexible budget U بودجه انعطاف پذیر
capital budgeting U بودجه بندی سرمایه
budgeteer U تهیه کننده بودجه
budgeter U تهیه کننده بودجه
apportionment U واگذاری سهمیه بودجه
financing U بودجه چیزی را تهیه کردن
finances U بودجه چیزی را تهیه کردن
financed U بودجه چیزی را تهیه کردن
finance U بودجه چیزی را تهیه کردن
preliminary budget forecast U پیش بینی مقدماتی بودجه
provide for in the budget U در بودجه پیش بینی کردن
to p for a sum in the budget U مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
deficit financing U تامین مالی از راه کسر بودجه
capital budget U بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
balanced budget multiplier U ضریب بهم فزاینده بودجه متوازن
appropriation language U شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
multiplier effect of a balanced budget U اثر بهم فزاینده بودجه متوازن
budgetary control U کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
competroller U سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
planning programming budgetting U نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
The welfare budget has been cut down. U از بودجه رفاهی مقداری زده اند
peace dividend U ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
slush fund U بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush funds U بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com