English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
expotriate U به کشور دیگری تبعید کردن تبعید از وطن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exiles U شخص تبعید شده تبعید کردن
exiled U شخص تبعید شده تبعید کردن
exile U شخص تبعید شده تبعید کردن
exiling U شخص تبعید شده تبعید کردن
deportation U تبعید و بیرون کردن فردخارجی از کشور
petalism U تبعید پنجساله بوسیله نوشتن نام تبعید شونده در روی برگ زیتون
deportee U محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
deportees U محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
transmigration U حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
exiles U تبعید کردن
proscribed U تبعید کردن
exiling U تبعید کردن
proscribes U تبعید کردن
banishing U تبعید کردن
proscribing U تبعید کردن
exile U تبعید کردن
exiled U تبعید کردن
proscribe U تبعید کردن
banish U تبعید کردن
deport U تبعید کردن
banished U تبعید کردن
banishes U تبعید کردن
deported U تبعید کردن
deporting U تبعید کردن
cast out U تبعید کردن
deports U تبعید کردن
abandon رهاکردن تبعید کردن
ostracises U با اراء عمومی تبعید کردن
ostracize U با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizing U با اراء عمومی تبعید کردن
ostracized U با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizes U با اراء عمومی تبعید کردن
ostracised U با اراء عمومی تبعید کردن
ostracising U با اراء عمومی تبعید کردن
deporting U تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deported U تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deports U تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deport U تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
resettlement U تبعید
proscription U تبعید
out lawry U تبعید
exiled U تبعید
banishment U تبعید
transportation U تبعید
expulsion U تبعید
exile U تبعید
deportation U تبعید
exiles U تبعید
exiling U تبعید
expulsions U تبعید
relegation U تبعید
banisher U تبعید کننده
proscription U تبعید محکومیت
resettle U مهاجرتاجباریبهمکانیدیگر تبعید
transportation U بارکشی تبعید
deportable U قابل تبعید
ostracism U تبعید با اراء عمومی
dp U بی مکان ومنزل تبعید شده
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
expellee U افراد اخراجی از مملکت اخراج شدگان یا تبعید شدگان سیاسی تبعیدی
one country or another U این یا یک کشور دیگری
policy of contianment U سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
interventions U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
intervention U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
importing U به کشور اوردن افهار کردن
import U به کشور اوردن افهار کردن
to emigrate [to] U مهاجرت کردن [به] [به کشور دیگررفتن]
revolutionised U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionises U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionising U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizing U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionize U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizes U در کشور ایجاد شورش کردن
imported U به کشور اوردن افهار کردن
revolutionized U در کشور ایجاد شورش کردن
personifies U رل دیگری بازی کردن
personify U رل دیگری بازی کردن
personified U رل دیگری بازی کردن
subtraction U کم کردن یک عدد از دیگری
personifying U رل دیگری بازی کردن
impersonation U نقش دیگری رابازی کردن
rephrases U به طرز دیگری بیان کردن
rephrasing U به طرز دیگری بیان کردن
reword U باواژههای دیگری بیان کردن
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
rephrased U به طرز دیگری بیان کردن
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
rephrase U به طرز دیگری بیان کردن
to t. U بحقوق دیگری تجاوز کردن
interrupting U حرف دیگری را قطع کردن
passing off U به اسم دیگری معامله کردن
interrupts U حرف دیگری را قطع کردن
interrupt U حرف دیگری را قطع کردن
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
To smuggle in to ( out of ) a country . U جنسی را بداخل ( بخارج ) کشور قاچاق کردن
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
to raise big problems for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
to exchange something [for something] U مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
to exchange something [for something] U معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
to play off U از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
converts U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
convert U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
shunted U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunt U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
pirating U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
personation U خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
to shift off responsibility U مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
shunts U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
pirates U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirated U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirate U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to interpret [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
cannibalize U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
emulates U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
transcribed U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
to second somebody U ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
transcribes U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
transcribe U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
posted U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
emulating U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
reproducing U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduces U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduced U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduce U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
posts U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post- U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
transcribing U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
emulated U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
post U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
cannibalised U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
media U کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
cannibalising U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
emulate U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
stiffening U اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
to p off an awkward situation U حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
chains U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
chain U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
label U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
labelled U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labels U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labeling U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
replication U 1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
insulate U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
desertion U ترک کردن افرادواجب النفقه ترک زوج یازوجه به وسیله دیگری فراراز خدمت وفیفه
soils U کشور
territory U کشور
stated U کشور
stating U کشور
land n U کشور
territories U کشور
nations U کشور
nation U کشور
fatherlands U کشور
soil U کشور
soiling U کشور
common wealth U کشور
realms U کشور
states U کشور
realm U کشور
countries U کشور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com